در این مطلب به معرفی و تحلیل فیلم «روی موج عشق تنظیمش کن» ساخته جانگ جی وو عاشقانهای از سینمای کره جنوبی میپردازیم و به تاریخچه این ژانر در کرهجنوبی نگاهی میاندازیم. با میدونی همراه باشید.
سینمای کره جنوبی دو نقاب کاملاً متضاد دارد. یک نقاب خشن و یاغی که با موج نو دوم سینمای این کشور آغاز شد و در دهه ۲۰۰۰ قد کشید. بونگ جون هو، پارک چانگ ووک، کیم جی وون و ... از فیلمسازان شاخص این نقاب خشن هستند. این نوع سینما در سال ۲۰۰۳ به اوج خود میرسد. وقتی بونگ جون هو خاطرات قتل را میسازد و پارک چان ووک پیر پسر را. همه جهان متوجه این نقاب عصیانگر سینمای کره میشوند. دراینمیان به دور از خشونتهای جریان غالب، ملودرامهای کرهای آرام آرام در حاشیه این سینما حرکت میکنند و سعی میکنند سری در سرها در بیاورند. بیشک رقابت کردن با غولهایی همچون بونگ جون هو بدون استفاده از ابزار مهم آنها یعنی خشونت کار دشواری است اما این سینمای کوچک اما دوست داشتنی راه خود را میرود و هر از گاهی برگ برندهای رو میکند.
از دلایل مهم پیشرفت سینمای کره رو آوردن به ژانر بود. فیلمهای کارآگاهی، پلیسی، اکشن، وحشت و حتی زامبی به وفور در طول دو دهه ساخته شد ولی رومانس یا عاشقانهای که بخواهد به قراردادهای شخصی خود متکی باشد و از جریان غالب فاصله بگیرد کمتر مورد توجه بوده است. بهطور مثال فیلم اول بلند جانگ جی وو با عنوان پایان خوش (Happy End) از جمله ملودرامهایی است با موضوع خیانت که به ژانر کارآگاهی و وحشت هم پهلو میزند. کرهایها به آن دسته از فیلمهایشان عنوان نوآر آمور دادند که پیشینه آن به فیلم خدمتکار کیم کی یونگ باز میگردد. جانگ جی وو به مرور از آن سبک فیلم هم فاصله میگیرد تا به یک فیلم مرسوم عاشقانه با قراردادهای ژانر برسد. هر چند مولفههایی از آن سینما را با خود به همراه دارد. مرد ضعیف و زن قوی یک مولفه جدی در نوآر آمورها بودند. در Tune in for Love «روی موج عشق تنضیمش کن» به مرور زن میتواند به قدرت اقتصادی برسد و نیازش به حمایت مردی دیگر را از بین ببرد. دختر از ابتدا روی پای خودش ایستاده و در یک مغازه نانفروشی کار میکند.
از دلایل مهم پیشرفت سینمای کره رو آوردن به ژانر بود. فیلمهای کارآگاهی، پلیسی، اکشن، وحشت و حتی زامبی به وفور در طول دو دهه ساخته شد ولی رومانس یا عاشقانهای که بخواهد به قراردادهای شخصی خود متکی باشد و از جریان غالب فاصله بگیرد کمتر مورد توجه بوده است
پایان خوش نمونهای از تغییر وضعیت اقتصادی و ساختار جنسیتی در فرهنگ کره بود. ورود زنان به اقتصاد باعث شد روابطی شکل بگیرد که مانند سابق مرد حرف اول و آخر را در آن نزند. همانطور که در فیلم اول بونگ جون هو یعنی «سگی که پارس میکند گاز نمیگیرد.» این شکل رابطه بین زن و مرد حکمفرماست. در «روی موج عشق ...» هم پیشزمینهای اقتصادی در جریان ارتباط عاشقانه میسو و هیون وو تأثیرگذار است. هیون وو دست به قتل غیر عمد زده و چند سالی را در زندان بوده است. میسو برای گذران زندگی در یک مغازه نانفروشی کار میکند اما دختری غمگین است. به واسطه یک آهنگ عاشقانه ارتباطی عاطفی بین آنها شکل میگیرد و در ادامه هیون وو تصمیم میگیرد که در مغازه بهعنوان کارگر ساده مشغول به کار شود. فیلمهای عاشقانه در گذر زمان شکل میگیرند. زمان عنصر فاصلهانداز بین عاشق و معشوق است. فیلم از میانه دهه ۹۰ شروع میشود و در میانه دهه ۲۰۰۰ پایان مییابد. بحران اقتصادی اواخر دهه ۹۰ در کره جنوبی که در فیلمهای متعددی به آن اشاره شده است باعث تعطیلی مغازه و جدایی عاشق و معشوق میشود. شخصیتها دائماً در شغلهای مختلف در رفتوآمد هستند و شغل تاثیر مهمی در دیدارهای آنها دارد. آنها هر بار اتفاقی با هم ملاقات میکنند بهگونهای در ارتباط با شغلشان همدیگر را میبینند. حتی قرارهای نافرجامشان هم در ارتباط با موقعیت شغلی هیون وو و ماجرای حمله به باشگاه ورزشی ناموفق میماند و باعث جدایی میشود. زمان واقعی در فیلم لحظاتی است که شخصیتها تجربههای مشترکی دارند و با فاصله گرفتنشان فیلم به سرعت به جلو حرکت میکند تا دوباره دیداری حاصل شود.
«روی موج عشق...» در یکی از فصلهای خود متاثر فیلم مطرح سینمای کره در سال ۲۰۱۸ یعنی سوزاندن است. سوزاندن ساخته لیچانگ دونگ فیلمساز مولف سینمای کره جنوبی است که در بخش مسابقه جشنواره فیلم کن حضور داشت و بیشترین امتیاز منتقدان را دریافت کرد. ارتباط مثلثی در سوزاندن شکل میگیرد که بهنوعی بیانگر ساختار اقتصادی کره هم است. طبقه کارگر، طبقه مرفه و دختر زیبا سه ضلع این مثلثاند. در سوزاندن پسری از طبقه شکستخورده و فقیر عاشق دختری میشود که در ادامه با مردی پورشهسوار وارد رابطه میشود. در بخش زیادی از فیلم پسر طبقه فقیر بهدنبال گلخانههایی که شاید آتش بگیرند میدود. این ارتباط استعاری که درنهایت با هدف یافتن دختر شکل گرفته است در فیلم «روی موج عشق ...» هم تکرار میشود. در صحنهای پس از آنکه هیون وو بعد از مدتها میسو را دیده است دنبال او میدود و میسو با معشوق دیگرش و ماشین مدل بالا بیتوجه به او فاصله میگیرد. این دویدنها و نرسیدنها در زمینه ژانر عاشقانه به مسئله اقتصادی کره جنوبی هم پهلو میزند. شخصیتهای کارگری که هرچه میدوند به خواسته خود نمیرسند و روزبهروز در سیستم اقتصادی سرمایهداری فقیرتر میشوند به شکل استعاری در کالبد مردانی رفتهاند که باید بهدنبال ماشین مدل بالای رقیب عشقی خود بدوند تا دیداری با معشوق خود داشته باشند. دیداری که نتیجهاش پیش از دویدن مشخص است: جدایی.
فیلمهای رمانتیک درباره شور و احساسات عاشقانه است. بهطور معمول وصال کوتاهی شکل میگیرد و پس از آن عاملی باعث جدایی طولانی مدت عاشق و معشوق میشود. در فراغ دلتنگی به تصویر کشیده میشود. موسیقی معمولاً عنصری تعیین کننده در فیلمهای عاشقانه است. موسیقی شخصیتها را به حرکت در میآورد و ممکن است به رقص منتهی شود. بهطور نمونه فیلم چترهای شربورگ ژاک دمی بهعنوان یک فیلم موزیکال قصهای عاشقانه دارد که به فضای «روی موج عشق...» نزدیک است. در آن فیلم هم کاراکترها در یک مغازه –این بار چتر فروشی- با هم آشنا میشوند و بهطور مشابه سربازی آنها را از هم دور میکند. در صحنهای معروف از آن فیلم لحظه رفتن مرد دوربین همراهبا قطار حامل مرد از زن فاصله میگیرد و زن بهدنبال معشوقهاش میدود. این دویدنهایی که انگار سر و کلهشان در فیلمهای زیادی از این ژانر پیدا میشود.
فیلمهای رمانتیک درباره شور و احساسات عاشقانه است. بهطور معمول وصال کوتاهی شکل میگیرد و پس از آن عاملی باعث جدایی طولانی مدت عاشق و معشوق میشود. در فراغ دلتنگی به تصویر کشیده میشود. موسیقی معمولاً عنصری تعیین کننده در فیلمهای عاشقانه است
فیلم در لحظاتی که میسو و هیون وو کنار هم هستند ریتم جذابی دارد اما قصههای فرعی همچون ماجرای قتل غیر عمدی که هیون وو انجام داده نه ارتباط دقیقی به پیرنگ فیلم دارد و نه میتواند به احساسات عاشقانه مابقی فیلم کمک چندانی کند. فیلم از طراحی و ساخت یک رقیب عشقی قدرتمند عاجز است و همکار میسو که درنهایت او را به دست میآورد به جز ماشین مدل بالای خود هیچ ویژگی شخصیتی قابل اتکایی ندارد و همین موضوع باعث میشود تصمیمات میسو برای ترک هیون وو کمی عجولانه و غیرمنطقی به نظر برسد که باعث میشود همذاتپنداری مخاطب با شخصیت زن کمتر باشد و همراه هیون وو بماند.
یکی از به یادماندنیترین صحنههای فیلم در همان شروع رخ میدهد. رابطه سه نفره هیون وو، میسو و زن نانفروشی ارتباط دوستداشتنی و جذاب است که براساس احساسات متقابل بین سهنفر پیش میرود. آنها با هم شوخی میکنند، میخندند، مدل موی هیون وو را تغییر میدهند و با هم شیرینی میپزند. بهطور کلی آن فصل از فیلم خاطرات ساخته و پرداخته میشوند. خاطرات عنصری تکرار شونده در فیلمهای زیادی از سینمای کره جنوبی است. در فیلم دوم لی چانگ دونگ یعنی «آبنبات نعنایی» شخصیت پیش از مرگش فریاد میزند که دوست دارد به گذشته برگردد. درواقع بازگشت به گذشته یعنی بازگشت به خاطرات، عنصری تعیین کننده در سینما کره به حساب میآید. به هر حال کره ملتی است که در قرن گذشته حوادث بسیاری را از سر گذرانده و حکومتها در شمال و جنوب بنای ازبینبردن حافظه تاریخیشان را داشتهاند. همانطور که در ادامه میبینیم اولین حضور میسو و هیونوو در خانه میسو هم پر از لحظاتی است که با چاشنی خاطرهسازی همراه شده است. خاطراتی که باعث میشود عاشق و معشوق در زمان فراغ همدیگر را فراموش نکنند. بهطور نمونه میتوان به ماجرای باز کردن نوشابه یا لباس بزرگ هیون وو اشاره کرد.
فیلم عاشقانه مطرح در سینمای کرهجنوبی کمتر پیدا میشود. «روی موج عشق...» تلاشی است برای مطرح کردن این شکل از سینما در بین چشم بادامیها. یکی از فیلمهای مطرح عاشقانه فیلم واحه (oasis) محصول سال ۲۰۰۲ و ساخته لی چانگ دونگ است که درباره عشق یک معلول ذهنی و یک معلول جسمی است. سخت میشود واحه را در غالب مرسوم فیلم عاشقانه گنجاند اما استفاده از قواعد ژانر به لیجانگ دونگ کمک کرده تا ایدههای اجتماعی خود را جذابتر مطرح کند و درنهایت به یک پایان عاشقانه به یادماندنی برسد. هر چند آنقدر فشارهای اجتماعی و اقتصادی در واحه پررنگ است که مضمون عاشقانه فیلم جز در پایان کمتر به چشم میآید. اما در «روی موج عشق...» کاملاً با یک فیلم عاشقانه روبهرو هستیم که از قواعد تخطی نمیکند و تمام سعیاش در ایجاد احساسات عاشقانه است. اگر سراغ دیدن این فیلم رفتید به بضاعت سینمای کره جنوبی در این ژانر و نوپا بودن این نوع سینما در این کشور هم توجه کنید.