تسلا Tesla محصول سال ۲۰۲۰ آمریکا یک فیلم بیوگرافی نامتعارف از مایکل آلمریدا است که به برههای از زندگی نیکولا تسلا مخترع موتورهای جریان متناوب میپردازد. با میدونی و نقد فیلم همراه باشید.
اختلافهای تسلا و ادیسون شاید بزرگترین حادثهی حاشیهای باشد که بر جریان علم تاثیر گذاشته است. هر دو مخترع بودند و به شهرت بسیار زیادی رسیدند. تسلا به مدت کمتر از یکسال در کارگاه ادیسون کار کرد و زمانی که دید ایدههایش مدام سرکوب میشود بیرون رفت. شاید اگر این وصال طولانیتر بود و ادیسونِ پرآوازه بیشتر به حرفهای کارمندش گوش میداد حالا دنیا شکل دیگری داشت. تاریخ علم پر از این شایدهاست. پر از استعدادهایی که بنا به اتفاقهای مختلفی تلف شدهاند.
فیلم تسلا Tesla نه از آن بیوگرافیهای مرسوم است که با پررنگ کردن حوادث دراماتیک زندگی شخصیتهای مهم، سرگرمی بیافریند و نه از آن بیوگرافیهای هنرمندانه است که توانسته باشد به روح یک هنرمند یا شخصیتی مطرح نزدیک شود. نمونه درخشان دستهی اول فیلم Theory of Everything است که با تاکید بر زندگی عشقی استیون هاوکنیگ به اثری سرگرمکننده و نشاطآور و البته قابل ستایش تبدیل شده و نمونهی دستهی دوم فیلم بر دروازه ابدیت At Eternity’s Gate ساخته جولیان اشنابل است که روح زندگی وینسنت ونگوگِ نقاش را با نزدیک کردن شکل فیلمبرداری به نقاشیهای ونگوگ قابل لمس کرده است.
تسلا به مدت کمتر از یکسال در کارگاه ادیسون کار کرد و زمانی که دید ایدههایش مدام سرکوب میشود بیرون رفت. شاید اگر این وصال طولانیتر بود و ادیسونِ پرآوازه بیشتر به حرفهای کارمندش گوش میداد حالا دنیا شکل دیگری داشت
تسلا بر خلاف نمونههای ذکر شده به خصوص تئوری همه چیز قرار نیست بر وجه دراماتیک زندگی مخترع تمرکز کند و در کنارش اطلاعاتی هم منتقل کند. هر چند که در کنار هدف اصلیاش هر دوی این کارها را انجام میدهد اما تاکید فیلم بر درک شخصیت پیچیده تسلا است و بنا به دادههای محدودی که در اختیار دارد مجبور است تخیل کند و سراغ احتمالات برود. در شروع فیلم راوی که دختر آقای مورگان است که انگار به آینده سفر کرده تا قصه را برایمان تعریف کند میگوید که از تسلا عکسهای کمی موجود است و همین باعث شده نقاشیها و کارهای گرافیکی رنگی متعددی روی عکسهایش شود. ایدهای که تخیل را روبروی واقعیت قرار میدهد.
تسلای واقعی کدام است؟ کسی خبر چندانی از زندگی شخصیاش ندارد. در مواجهه با چنین فیلمی نیاز به تخیل است. در هر دو نسخهی سینمایی از شخصیت تسلا این تخیل به چشم میآید. تسلای کریستوفر نولان در فیلم حیثیت The Prestige (اگر فیلم را ندیدید پاراگراف را نخوانید. نکتهی مهمی از فیلم حیثیت بر ملا میشود.) معجزه میکند. نولان از ابهامات زندگی تسلا استفاده میکند و در آن فضای تیره و تار حقیقتی را به خورد مخاطب میدهد که هیچ مبنای تاریخی ندارد. نولان ادعا میکند که تسلا ماشین کپی انسان ساخته است و این تبدیل به تنها جادوی فیلمش میشود و البته خیلیها را سر ذوق میآورد. رویکرد مایکل آلمریدا کمی صادقانهتر است. هر جا که سراغ تخیل میرود به سرعت دست خودش را برای مخاطبش رو میکند. تسلای آلمریدا شاید انطباق کامل با واقعیت نداشته باشد اما فریب هم نمیدهد. شاید کمی حوصله سر بر هم شود اما به قیمت هیجان ساختن در ابهام، پیچیدگی بیشتر نمیآفریند. آمده تا نقاط ابهام را با دادههای محدودش رمزگشایی کند. اگر علاقهمند شدید فیلم را ببینید بقیه متن را پس از تماشای فیلم بخوانید.
ممکن است بخشی از داستان در ادامه لو برود.
تصور ابتداییام آن بود که تسلای مرموز را در بخشهای زیادی از فیلم در حال کار کردن روی پروژههایش ببینم اما فیگور تسلا با بازی قابل توجه اتان هاوک بیشتر در تمنای فرصتی برای کار کردن دیده شد. چهرهی حیران تسلا خبر از عقایدی میدهد که نظم جهانی را سامان میدهند. آن مورگان به او میگوید ایدهآل گرایی با سرمایهداری نمیخواند و این تبدیل به بزرگترین بحران تسلای نابغه میشود. تسلا میخواهد به مردم خدمت کند نه اینکه چیزی برای فروش به آنها عرضه کند اما این رویکرد در چرخهی مالی جهان امکانپذیر نیست. تسلا دارد مقدمات اینترنت همگانی را میچیند اما برای هیچکسی مهم نیست چون هنوز جهان آمادگیاش را ندارد. همین حیران و گیجش میکند. جهان نمیفهمد که او چه کشف بزرگی کرده است و چه چیز آزاردهندهتر از این؟
تسلای آلمریدا شاید انطباق کامل با واقعیت نداشته باشد اما فریب هم نمیدهد. شاید کمی حوصله سر بر هم شود اما به قیمت هیجان ساختن در ابهام، پیچیدگی بیشتر نمیآفریند. آمده تا نقاط ابهام را با دادههای محدودش رمزگشایی کند
فیلم بر اساس پروسهای از احتمالات طراحی شده است. چند صحنه به نمایش گذاشته میشود که در تاریخ نیست. آن مورگانِ راوی به سرعت اقرار میکند که این دیدار هیچوقت اتفاق نیافتاد یا این واقعه خیالی است اما اگر شرایط به شکل دیگری پیش میرفت چه میشد؟ اگر ادیسون کمی منعطفتر از آنی بود که در فیلم دیدیم یا صاحبان سرمایه کمی کمتر به فکر چاپیدن مردم بودند شک نکنید که در جهان متفاوتی سیر میکردیم. جهانی که تسلا در ذهن خودش تصورش را کرده بود. گوشی موبایل، بستنی قیفی، موسیقیهای اواخر قرن ۲۰ ام همگی برای کنایه زدن به همین تصور در روایت فیلم وارد شدهاند. همینطور که تسلا میگوید روشنگری هولناک است. از طریق روشنگری ما به محدودیتهای خودمان آگاه میشویم و این بشر را میترساند.
صاحبان سرمایه تا آنجایی از مخترع حمایت میکنند که بتوانند از اختراعش پول کاسبی کنند. صحنهای که مورگان همراه خانوادهاش مشغول بازی تنیس است بر همین مبنا نوشته شده است. طبیعی است وقتی تسلا با ایده خارقالعادهاش که از قضا مورگان فکر میکند منفعت مالی ندارد سراغ مورگان میرود باید پشت حصارها بیاستد. احتمالش زیاد است که این صحنه در واقعیت به شکل دیگری اتفاق افتاده باشد. اهمیتی ندارد. قرار است کمی خیال کنیم. واقعیت در این موارد جزیی اهمیتی ندارد چرا که حقیقت از دل همین توری فلزی جداییافکن به مخاطب باهوش منتقل میشود. وقتی مورگانها بیتوجه به تسلا که دارد با تمنا نظریههایش را توضیح میدهد بازی را ادامه میدهند. تسلا از این بازی بیرون است. او بر خلاف ادیسون مرد حساب و کتاب و آشتی با سرمایهداری نیست و طبیعی است که در ۸۷ سالگی در تنهایی بمیرد اما ناماش هیچگاه از یاد نمیرود.
تسلا میخواهد به مردم خدمت کند نه اینکه چیزی برای فروش به آنها عرضه کند اما این رویکرد در چرخهی مالی جهان امکانپذیر نیست. تسلا دارد مقدمات اینترنت همگانی را میچیند اما برای هیچکسی مهم نیست چون هنوز جهان آمادگیاش را ندارد
شکل فیلمبرداری و نورپردازی فیلم تطابق خوبی با موضوع فیلم دارد. بخش زیادی از فیلم با نور محیطی و نور شمع فیلمبرداری شده و لنزهای به خصوصی به کار رفته که به برخی صحنهها مثل حرکت بازیگر زن روی سن تئاتر حالتی رویاگونه داده است. از آنجایی که دعوای اصلی در فیلم بر سر شیوههای روشن کردن جهان با نور است تطبیق این ایده با شکل نورپردازی حال و هوای به خصوصی به فیلم داده است. هر چند حرکتهای فرمی متنوع فیلم به فضاهای خیالی و فصلهایی که روبروی پرده با بکگراندهای مختلف فیلمبرداری شده است این فضای نوری به خصوص را بهم میزند و اجازه نمیدهد تا فیلم به تصویری یکدست بدل شود.
در مجموع تسلای حوصله سر بر آلمریدا نکات قابل توجهی دارد که نیاز به صبر و حوصله و روحیه اکتشاف دارد اگر کمی وسواس بیشتری روایت به خرج داده میشد و کمی ابهامش کمتر میشد میتوانست به یکی از آثار مورد توجه امسال تبدیل شود. انتقاد پررنگ فیلم به سرمایهداری به خوبی منتقل شده است اما فیلم در همین سطح درجا میزند و نمیتواند بیشتر از این به شخصیت غمگین تسلا نفوذ کند.