نقد فیلم The Tender Bar | بن افلک در نقش یک دایی مهربان

نقد فیلم The Tender Bar | بن افلک در نقش یک دایی مهربان

فیلم The Tender Bar «نوار مناقصه» ساخته‌ی جدید جرج کلونی در مقام کارگردان مقداری جلوتر از دو فیلم قبلی او قرار می‌گیرد. ولی باتوجه‌به سطح کیفی آن آثار، این پیشرفت نسبی اصلا یک دستاورد بزرگ نیست.

اثر جدید جرج کلونی متاسفانه روایتی سطحی دارد و مخاطب در این فیلم بارها شاهد رخ دادن ناگهانی اتفاقات مختلف است؛ بدون اینکه روند منطقی برای رسیدن داستان به آن‌ها طی شود

فیلم The Tender Bar راوی داستان جی. آر. است؛ پسری که از همان کودکی متوجه می‌شود در زندگی او خبری از حضور پدر نخواهد بود و باید با مادر خود زندگی کند. شرایط اقتصادی، این دو را به خانه‌ی پدربزرگ می‌برد. هرچه‌قدر که مادر از این فضای قدیمی، شلوغ و مشکل‌دار متنفر است، جی. آر. به آن عشق می‌ورزد. حضور در این خانه برای مادر به‌معنی شکست در زندگی است؛ هم‌معنی با به نتیجه نرسیدن تلاش‌ها و برگشتن به خانه‌ی اول. اما پسرک این‌جا را به چشم جامعه‌ای شلوغ و پرشده از افراد متفاوت و جالب می‌بیند که باعث می‌شوند او در زندگی تنها نباشد.

از همان ابتدا که شخصیت‌های اصلی به مخاطب معرفی می‌شوند، واضح است که The Tender Bar نه قصد انجام کار عجیب‌وغریبی را دارد و نه از پس کاری غیر از ارائه‌ی یک داستان عادی برمی‌آید. بااین‌حال فضای خانه، شرایط ذهنی جی. آر. و از همه مهم‌تر وجود دایی چارلی با نقش‌آفرینی بن افلک، مخاطب هدف را با قصه همراه کرده‌اند. هیچ‌کدام از آن‌ها عناصر داستانی ویژه‌ای نیستند. اما در اوج تکراری بودن، از یک کشش ساده و قابل قبول بهره می‌برند.

این وسط خوش‌بختانه خبری از تاکید اغراق‌آمیز فیلم‌نامه روی بدبختی کامل شخصیت‌ها نیست. البته که کمبودها را می‌توان در زندگی آن‌ها دید. ولی فیلم‌نامه‌ی The Tender Bar به قلم ویلیام موناهان مخاطب را التماس نمی‌کند که برای این افراد دل بسوزاند. زیرا اصل قصه درباره‌ی جلو رفتن زندگی‌های آن‌ها با وجود همه‌ی مشکلات است؛ درباره‌ی این حقیقت که جریان کلی زندگی به‌سادگی متوقف نمی‌شود.

وقتی از این زاویه به اثر نگاه می‌کنیم، می‌توان در چند بخش از فیلم‌نامه راضی بود. برای نمونه باید گفت که شکست‌ها و پیروزی‌ها واقعا در قصه پخش شده‌اند و به آن باورپذیری ساده و خوبی داده‌اند. زیرا آخرین نوع داستان‌گویی که این اثر به آن نیاز داشت، روایت بیش از حد دراماتیزه‌شده بود؛ روایتی که در آن یک شخصیت فقط و فقط شکست بخورد و سپس ناگهان با پخش موسیقی هیجان‌انگیز و طی چند کات بتواند خود را به موفقیت بزرگ برساند. این‌جا خبری از آن نوع روایت نیست.

نباید از یاد برد که منبع اقتباس فیلم The Tender Bar خاطرات و یادداشت‌های واقعی هستند. از آن‌جایی که خود فیلم از همان ابتدا روی این نکته تاکید دارد، به‌نوعی دل‌چسب است که موقع دیدن اثر هم حس‌وحال ورق زدن یک دفترچه‌ی خاطرات به مخاطب دست می‌دهد. البته که هیچ‌کدام از نکات یادشده سبب از بین رفتن ضعف‌های جدی اثر در شرح و بسط دادن لحظات کلیدی داستان نمی‌شوند.

برای نمونه واضح است که در بخشی از داستان باید شاهد گفت‌وگوی جدید شخصیت الف با شخصیت ب باشیم و کنار گذاشته شدن کامل یکی از آن‌ها توسط دیگری را ببینیم. چرا که فیلم با شباهت به بسیاری از فیلم‌های هالیوودی دیگر، از همان ابتدا کاری می‌کند که مخاطب بفهمد داستان به چه سمت‌وسویی خواهد رفت. از قضا خود این رویارویی هم وقتی از راه می‌رسد، به‌لطف نقش‌آفرینی‌های خوب بازیگرها از پس انجام کار مورد نظر تیم سازنده برمی‌آید؛ نه اینکه با سکانسی به یاد ماندنی طرف باشیم، ولی می‌توانیم آن را بپذیریم. بااین‌حال چگونگی رسیدن فیلم به سکانس مورد بحث را به‌سادگی می‌توان مضحک و غیر قابل قبول دانست.

چند مرتبه می‌بینیم که فیلم از پس داستان‌گویی بلند برنمی‌آید. در نتیجه گویا هر بار مخاطب طی چند دقیقه بخشی از زندگی جی. آر. را تماشا می‌کند و سپس به بخش بعدی منتقل می‌شود. جنس ارتباط شخصیت‌ها و جدیت تصمیمات آن‌ها می‌تواند طی چند دقیقه بدون هیچ‌گونه زمینه‌چینی داستانی تغییر کند.

همین مشکل به شکل بزرگ‌تر وارد ماهیت تمامی شکست‌ها و موفقیت‌های شخصیت اصلی می‌شود. در نتیجه بیننده نه زمین خوردن و متوقف شدن او را به شکل جدی لمس می‌کند و نه موفقیت‌های او شبیه دستاورد به نظر می‌رسند. ما هرگز به شکل درست به جی. آر. همراه نمی‌شویم. این‌جا صرفا تماشاگر می‌بیند که او شکست می‌خورد، به موفقیت می‌رسد یا با احساسات خاصی دست‌وپنجه نرم می‌کند. اما آیا هرگز هم‌ذات‌پنداری بین ما و شخصیت به وجود می‌آید؟ نه. آیا چند دقیقه مشتاق مواجهه با موفقیت او هستیم؟ نه. آیا هر شکست جی. آر. در ذهن مخاطب می‌تواند تبدیل به موردی فراتر از یکی اتفاقات داستانی شود؟ باز هم نه.

فیلم فقط از پس ایجاد یک همراهی کلی بین مخاطب و قصه برآمده است. به همین خاطر قسمت‌های درست آن از جمله صبحانه‌ی جمعی در مدرسه، جواب داده‌اند و در عین حال ساخته‌ی جدید کلونی خالی از یک تجربه‌ی داستانی عمیق است. قدرت مستقل هر بخش از فیلم فقط زمانی می‌تواند منجر به شکل‌گیری یک اثر لایق توجه و به یاد ماندنی شود که ارتباط درستی بین این بخش‌ها برقرار باشد.

شوربختانه فیلم انقدر سطحی و گذرا قصه می‌گوید که حتی بین برخی از رفتارهای شخصیت‌ها در موقعیت‌های متفاوت می‌توان وجود تضاد داستانی را احساس کرد؛ تضادی که منطق قصه و تاثیرگذاری کل روایت را پایین می‌آورد. همه‌ی این مشکلات نیز زمانی جدی‌تر می‌شوند که باید پذیرفت اثر مورد بحث واقعا در اکثر بخش‌ها در بهترین حالت می‌تواند استاندارد خطاب شود. اوج خلاقیت تصویری کلونی در فیلم شاید مربوط‌به قرار دادن رادیو در بک‌گراند در برخی از سکانس‌ها باشد. پس مخاطب در این فیلم تقریبا فقط قصه را می‌شنود و نقش‌آفرینی‌ها را می‌بیند. در نتیجه هر کمبود داستانی، به‌شدت به چشم می‌آید.

همین نکته می‌تواند پررنگ‌کننده‌ی برخی از نقاط قوت اثر نیز باشد؛ نکات مثبتی مثل عملکرد قابل قبول بازیگر کودک و از همه مهم‌تر کاری که بن افلک با نقش دایی چارلی انجام می‌دهد. او حتی میان سکانس‌هایی که جلوه‌های بسیار متفاوتی از این شخصیت چندخطی و بسیار ساده را به تصویر می‌کشند، کاراکتر را یکپارچه و قابل اعتنا نگه می‌دارد. آسیب‌پذیری چارلی در عین مقاوم به نظر آمدن وی، یکی از عناصر کلیدی در روایت داستان The Tender Bar است و با جدیت می‌توان گفت نه فیلم‌نامه بلکه بن افلک این دو ویژگی مخالف را همزمان به فیلم آورده است.

دایی چارلی می‌تواند اصلا مبارز خوبی نباشد، ولی دائما مقاوم و محکم به نظر برسد. او می‌تواند گاهی بی‌احساس و گاهی پرشده از احساسات ظاهر شود. به این ترکیب باید شادی و غم مداوم جریان‌یافته در زندگی او و صدالبته هدفمندی و بی‌هدفی متضاد و همزمان دایی را نیز اضافه کرد. چنین فیلمی به هیچ عنوان انقدر سطح بالا نیست که به همه اجازه‌ی دیدن ظرافت کار بازیگر را بدهد. ولی افلک از ابتدا تا انتها می‌داند که با این نوع تصویرسازی از شخصیت دایی چارلی چه هدفی را دنبال می‌کند.

The Tender Bar مقداری جلوتر از فیلم The Midnight Sky و فیلم Suburbicon (دو اثر قبلی کارگردانی‌شده توسط جرج کلونی) قرار می‌گیرد که به اندازه‌ی آن‌ها خسته‌کننده و بدون سر و ته نیست. این‌جا حداقل مخاطب در شناخت اصل داستان و شخصیت‌ها با مشکل بسیار جدی مواجه نیست. در نتیجه اگر تنظیمات داستانی و طرح کلی را دوست داشته باشد، انقدر در اثر مورد بحث موفق به پیدا کردن ثانیه‌های قابل قبول می‌شود که از تماشای اثر به ستوه نیاید.

همچنین برخلاف آن دو فیلم که نمونه‌هایی از هدر دادن بسیار جدی قابلیت‌های تیم بازیگری هستند، The Tender Bar حداقل طی چند سکانس جلوی موفقیت تای شرایدن و بن افلک در جلب توجه مخاطب را نمی‌گیرد. ساخته‌ی جدید کلونی به‌سادگی یکی از آثار روز است که اگر اهل تماشای اکثر فیلم‌های جدید باشید، آن را می‌بینید. درنهایت احتمالا دلیلی برای تنفر از آن نخواهید داشت؛ همین‌طور دلیلی برای به یاد داشتن آن.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
2 + 0 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.