Swing Kids فیلمی محصول کرهی جنوبی و موزیکال است که در بحبوحهی جنگ دو کره روایت میشود. ترکیب فضای جنگی و اسارت با برگزاری رقص از جذابیت فیلم است. یک افسر آمریکایی تلاش دارد به گروهی از اسیران، رقصِ «تپ دنس» آموزش دهد. با میدونی همراه باشید.
ارتش آمریکا در زمان جنگ دو کره در جزیرهی کوجه کمپی برای زندانیان جنگیِ کرهی شمالی و چین ساخت که به کمپ کوجه معروف شد. اردوگاهی که به واسطهی موقعیت جغرافیایی (در جزیرهی پنینسولا) و موقعیت زمانیاش (جنگ دو کره) محل مواجه شدن فرهنگها و ایدئولوژیهای مختلف بود.
هدف این کمپ جدا کردن زندانیها از میدان جنگ بود. محیطی کمخطر در دل حادثهای پرخطر. این کمپ بنا به همان تقابل ایدئولوژیها ساختاری عجیب پیدا میکند. عدهای از زندانیان تعصب زیادی به کمونیست داشتند و دلشان میخواست که هر چه سریعتر به کرهشمالی برگردند و عدهای که عقاید ضدکمونیستی داشتند و دلشان نمیخواست به خانه برگردند. همین دوگانگی در ایدئولوژی باعث میشود برای جلوگیری از نزاعهای داخلی در اردوگاه، زندانیان را در دو گروه جای دهند و بین آنها سیم خاردار بکشند. جنگِ بین این دو دسته به «جنگ جهانی سوم در جزیره کوجه» مشهور شد. فیلم Swing Kids در چنین وضعیتی آغاز میشود.
فیلم Swing Kids شبیه به Casablanca «کازابلانکا» با مستندی خبری دربارهی جنگ شروع میشود که قرار است محیط و شرایط را تعریف کند. مستند خبری با المانهایی تصویری و استفاده از نقشه، خلاصهای از روند جنگ دو کره و کمکهای نیروهای بیگانه در جنگ را ارائه میدهد. فیلم تبلیغاتی در ابتدا اظهار میکند هیچ جهتگیری مشخصی ندارد (و مگر میشود فیلمی خبری بود و جهتگیری نداشت؟) سپس توضیح میدهد چطور جنگ بین دو بخش از کشور کره تبدیل به جنگی نیابتی و در نهایت مبارزهی دو ایدئولوژی و قدرت بزرگ جهان شد: آمریکا و روسیه؛ سرمایهداری و کمونیست.
نبردی که نتیجهاش ۱۴۰۰۰۰ اسیر جنگی بود. شورشهای خبرساز در کمپ کوجه و کشتوکشتاری که آمریکاییها راه انداختند باعث شد تا افسر مسئول آمریکاییِ کمپ برای آرام نشان دادن اوضاع مراسمی نمایشی پر از موسیقی و رقص ترتیب دهد. ایدهی فیلم Swing Kids در همین نقطه متولد میشود: چطور رقص در برابر همهی اختلاف نظرهای سیاسی میایستد و بهشان دهنکجی میکند. و چطور برنامهای که قرار بود خودش با عوامفریبی بر واقعیتهایی سرپوش بگذارد تبدیل به نمایشی ضدجنگ و صلحطلبانه میشود. نمایشی که جنگطلبان نمیتوانند با آن کنار بیایند.
همین دوگانگی در ایدئولوژی باعث میشود برای جلوگیری از نزاعهای داخلی در اردوگاه، زندانیان را در دو گروه جای دهند و بین آنها سیم خاردار بکشند. جنگِ بین این دو دسته به «جنگ جهانی سوم در جزیره کوجه» مشهور شد
Swing Kids در کنار اطلاعات تاریخی و سیاسی که به مخاطب میدهد فیلمی سرخوشانه و پرانرژی است. بخش زیادی از فیلم Swing Kids شخصیتها در حال رقصیدن هستند و دوربین با حرکتهای پیچیده و خلاقانه آنها را دنبال میکند. جلوههای صوتی فیلم هم بسیار جذاب است. ریتمی که حرکت پاهای رقصندهها در باند صوتی ایجاد کرده است بر هیجان فیلم افزوده است.
مثل اغلب فیلمهای کرهی جنوبی صحنههای کمدی به شکل ظریفی جایش را در فیلم Swing Kids پیدا کرده است. شخصیتهای آسیایی قرار است رقصی آمریکایی را یاد بگیرند که تا کنون با آن مواجه نشدهاند و سادهلوحی بعضی شخصیتها باعث خنده میشود. خندههایی که حضورش در چنین فیلمی به شدت حس میشود وگرنه حجم اتفاقات تلخی که جنگ با خودش میآورد قابل تحمل نبود.
فیلم Swing Kids هر چه که به سمت ژانر موزیکال و ترسیم نوعی مقاومت در برابر ماهیت جنگ به واسطهی رقص میرود نوآورانه و خوشریتم است اما هر چه بر ایدئولوژی و ایدهی سیاسیاش تاکید میکند قصه از دست میرود و خستهکننده میشود. در مجموع Swing Kids رنگ بوی کرهای به خود گرفته و احتمالاً شبیه به هیچکدام از فیلم های موزیکالی که دیدهاید نیست. اگر علاقهمند به تماشای فیلم شدید ادامهی متن را پس از مواجهه با فیلم بخوانید.
در ادامه بخشهایی از داستان فیلم Swing Kids لو میرود.
ترکیب شخصیتهایی که در گروه رقص کنار هم قرار گرفتهاند به نوعی مقابلهایست با نگاه ایدئولوژیک به جهان. یک زندانی چینی، دو زندانی مرد و یک زن از کرهی شمالی و یک افسر آمریکایی فقط به واسطهی رقص میتوانند کنار هم قرار بگیرند و یک تیم شوند. آنها میتوانند با کوبیدن پاهایشان به زمین فراموش کنند که از کدام نگاه کلان اعتقادی آمدهاند و با هم دوست و همدل شوند. روند تبدیل شدن این گروه متفرق و ناهمگن به یک تیم یکدست و پیدا کردن توانایی همزمان رقصیدن، نوعی دهنکجی به جنگ است. در واقع رقص دارد کار خودش را به درستی انجام میدهد. رقص فقط یک فعالیت نمایشی و نشاطآور برای دلخوشی افسران نیست قرار است تبدیل به نوعی مبارزه و اعتراض شود. اعتراضی که در آن هیچکسی کشته نمیشود.
در بین گروه رقص رو کی-سو شخصیت برجستهتری است. در ابتدای فیلم Swing Kids به عنوان یک قهرمان معرفی میشود. با فعالیتهای شجاعانهی در برابر آمریکاییها به چهرهای محبوب در کمپ تبدیل شده است. او به عنوان یک مبارز با معترضان متعصب همکاری میکند و رقص به او این اجازه را میدهد تا از آن تعصب فاصله بگیرد و زبان تازهای برای مبارزهاش پیدا کند.
از طرفی دوستان مبارزش برنامهی رقص را انکار میکنند و در مقابل همنشینی با شخصیتهایی که هر کدام با هدفی متفاوت در گروه رقص وارد شدهاند مسیر تحرک جسمانی را پیش چشمش قرار میدهند. سرباز چاق چینی (ژیائو پانگ) با فیزیک خاصش برای مقابله با ضعف فیزیکیاش در این گروه حضور دارد. او نمیتواند بیشتر از یک دقیقه برقصد. بیماری آنژین قلبی دردی شدید در قفسهی سینهاش ایجاد میکند. او میرقصد فقط به این دلیل که میتواند برقصد. نوعی توانایی ذاتی که درونش وجود دارد.
Swing Kids در کنار اطلاعات تاریخی و سیاسی که به مخاطب میدهد فیلمی سرخوشانه و پرانرژی است. بخش زیادی از فیلم Swing Kids شخصیتها در حال رقصیدن هستند و دوربین با حرکتهای پیچیده و خلاقانه آنها را دنبال میکند
یانگ پان رائه با هدف کسب درآمد به عنوان مترجم وارد گروه میشود. او به چهار زبان تسلط نصفه و نیمهای دارد و این گروه به او اجازه میدهد از مسیرهای انحرافی که برای یک زن در این کمپ طراحی شده فاصله بگیرد اما علاقهاش به رقص باعث میشود بدون دریافت پول جزیی از تیم رقص شود.
کانگ بیونگ سام هدفش از رقص پیدا کردن همسرش است. او امیدوار است بتواند به واسطهی این گروه در مراسمهای مختلف حضور داشته باشد و احتمال مواجه شدن با همسرش افزایش پیدا میکند. افسر آمریکایی هم میداند اگر بتواند کارش را درست انجام دهد به خانه خواهد رفت و پیش همسرش بازخواهد گشت.
رو کی سو هدفی متفاوت با دیگران دارد. او در این گروه حضور دارد تا بتواند ضربهای به نیروهای آمریکایی وارد کند. هدفی که با غرق شدن در رقص رنگ میبازد. کی سو ابتدا فکر میکند یادگیری تپ دنس اقدامی در جهت آمریکایی شدن است و به عنوان کسی که به کمونیست وفادار است نمیخواهد تن به آمریکایی شدن بدهد. افسر آمریکایی هر بار نزاع بین شخصیتها بالا میگیرد شروع به رقصیدن میکند.
او پیشنهاد میدهد به جای دعواهای کلامی با رقص نوعی مبارزه با هم داشته باشند. ماهیت رقص آنها را از ایدئولوژی دور میکند و به آنها اجازه میدهد تا با کوبیدن پاهایشان به زمین یکدست شوند و در ریتمی شریک شوند که آنها را به هم نزدیک میکند. کی سو وقتی از افسر آمریکایی در رقص شکست میخورد میپذیرد که جزیی از تیم شود.
این گروه بدون آنکه خودشان متوجه باشند با دور هم جمع شدنشان علیه جنگ مبارزه میکنند. یانگ پان به افسر آمریکایی (جکسون) میگوید که عنوانهای ایدئولوژی مثل کمونیست و سرمایهداری بیفایدهاند. اگر عنوانها به آدمها اطلاق نمیشد دیگر نه کسی میکشت و نه کسی کشته میشد.
به همین خاطر به رقص انقدر علاقهمند میشود که بدون پول عضو گروه شود. چون رقصیدن او را از همهی این نامگذاریها دور میکند: «وقتی میپوشمشون جنگ، غذا و چیزهای اسفبار همشون ناپدید میشن.» همینطور که وقتی رقص شروع میشود فیلم Swing Kids هم ریتم تاثیرگذارتر و پرانرژیتری پیدا میکند و مخاطب را سر ذوق میآورد. رقص به آنها اجازه میدهد تا در محیط سربسته نوعی حس آزادی و سرزندگی را تجربه کنند.
فیلم شبیه به Casablanca «کازابلانکا» با مستندی خبری دربارهی جنگ شروع میشود که قرار است محیط و شرایط را تعریف کند. مستند خبری با المانهایی تصویری و استفاده از نقشه، خلاصهای از روند جنگ دو کره و کمکهای نیروهای بیگانه در جنگ را ارائه میدهد
قدرت رقص و به طور کلی هنر چقدر است؟ در صحنهای که یانگ پان و کی سو به طور جداگانه و با استفاده از تدوین موازی میرقصند با پیشروی حرکات موزون از واقعیت فاصله میگیرند و در رویا غرق میشوند. کی سو در خیالش فکر میکند که از سالن رقص بیرون آمده و توانسته قفلهای پیش رویش را بشکند و نمودی عینی به مبارزهی پیشینش داده است.
یانگ پان هم تصور میکند که آزادانه در هوا حرکت میکند و کسی جلودارش نیست. نیازی نیست تابلویی دستش بگیرد و در کنار دیگر زنان اعتراض کند. اما وقتی با پایان موسیقی واقعیت خودش را نشان میدهد یانگ پان روی زمین افتاده و کفشش درآمده و کیسو پشت در متوقف شده است بیانکه بتواند مبارزه و آزادی را تجربه کند.
یکی از صحنههایی که به خوبی روی ننگین جنگ را نشان میدهد وقتی است که جمعی از مبارزان کرهی شمالی دور هم نشستهاند تا کوکتل مولوتوف درست کنند. روشی عملی و نتیجه بخش برای مبارزه که یک ایراد اساسی دارد: باعث کشته شدن دیگری میشود. جوی صمیمی بینشان شکل میگیرد و از گذشته و آینده حرف به میان میآید. کسی میگوید که هر کس درباره غذاهایی که دوست دارد پس از جنگ بخورد یا گذشتهای که پیش از جنگ داشته حرف بزند زودتر کشته میشود. آنها ساکت میشوند تا اینکه دوستشان میرسد و درباره شغلهایشان در گذشته میپرسد.
دوباره جو صمیمانه شکل میگیرد و قرارهایی هم برای بعد از جنگ با هم میگذارند اما یکی از شخصیتها در سکوت فرو رفته است. تا اینکه سکوتش را با خواندن آوازی میشکند و اعلام میکند که خواننده است و برای برنامهریزیهای آینده اعلام حضور میکند. در همین لحظه تیری از پشت سر به او شلیک میشود و از دهانش بیرون میآید. آن گلوله مستقیم دهان خواننده را نشانه گرفته است. جنگ با هر هدف و نیتی باشد باعث از بین رفتن زیباییها میشود. مثل خود فیلم که قوت گرفتن جنگ در آن باعث از بین رفتن زیبایی و فریبایی رقص میشود. وقتی در رقص پایانی نقشه کشته شدن افسر آمریکایی مطرح میشود همهی زیبایی رقصیدن زیر سوال میرود.
تیمی که به سختی همدل شدهاند در نبرد پایانی وقتی همدیگر را در آغوش کشیدهاند با شلیک آمریکاییها مورد هدف قرار میگیرد و نابود میشوند. جنگ تخریبکننده است و با هر هدفی باشد روبروی انسانیت قرار میگیرد. شاید بهتر بود که همهی دولتمردان به حرفهای معلم رقص آمریکایی گوش میدادند: «دعوا رو ولش کن. اگه میخوای مبارزه کنی بیا برقصیم. هر کی بهتر رقصید برنده است»