همراه میدونی و نقد فیلم Star Trek Beyond باشید.
ویروس جدیدی که تازگیها بهطور جدی به جان هالیوود افتاده و از استودیویی به استودیوی دیگر در حال گسترش است و رسما به مرحلهی اپیدمی رسیده و غیرقابلمقابله است، ویروس ساختن فیلمهای دورهمی است. منظور از فیلمهای دورهمی فیلمهای دنبالهداری است که نه براساس برنامه و استراتژی و خلاقیت، بلکه کیلویی ساخته میشوند. سازندگان یک برند مشهور قدیمی را برمیدارند و آن را ریبوت میکنند. اگر آن ریبوت خوب بفروشد، همان سازندگان دوباره یک آخرهفته دور هم جمع میشوند و برنامهی فیلمبرداری قسمت بعد را میچینند و اگر آن هم خوب بفروشد، این کار تکرار میشود. این موضوع تا ابد ادامه پیدا میکند، مگر اینکه تماشاگران دیگر از ریختن پولشان در جیب تهیهکنندگان دست بکشند. اینجور فیلم ساختن یک مشکل بزرگ دارد و آن هم این است که هیچ برنامهی بلندمدتی برای دنیای آن فیلم و کاراکترها وجود ندارد. در نتیجه سازندگان در هر قسمت به دنبال چیزی برای سرگرم نگه داشتن کاراکترها میگردند و داستان هم برای اینکه باید همهچیز را در پایان آن قسمت ریست کند، مجبور است با تمام اتفاقاتی که میافتد به سر جای اولش برگردد.
«پیشتازان فضا: فراتر» یکی از همین فیلمهای دورهمی است که بعد از سه قسمت دیگر فرمولش برای تماشاگران رو شده است و به جز چندتا دیالوگ بامزه و صحنهی خندهدار، چیز تازهای برای ارائه در زمینهی داستانگویی و شخصیتپردازی ندارد. این موضوع تا حدودی دربارهی قسمت اول و «به درون تاریکی» هم صدق میکرد، اما اینبار حسابی توی ذوق میزند. چون بله، همانطور که گفتم این برای سومینبار است که فیلم از یک خط داستانی قابلپیشبینی و بدون جسارت استفاده میکند و برای سومینبار است که تقریبا تمام شخصیتها هیچ کاری جز ادای یک سری دیالوگ طعنهآمیز و دویدن در راهروهای در حال انفجار اینترپرایز ندارند. اما مسئلهای که باعث میشود «فراتر» نسبت به دو قسمت قبلی، ناامیدکنندهتر باشد، به اسم فیلم و تبلیغات قبل از اکران آن هم برمیگردد. در مسیر رسیدن به اکران «فراتر» سازندگان مدام از این میگفتند که این قسمت یک پیشتازان فضای کلاسیک است. که اینبار کاپیتان کرک و آقای اسپاک قرار است برای گشتوگذار در ناشناختهها، اینترپرایز را به سوی فراسوی فضا هدایت کنند. که دوز گشتزنی و کشف و گذار این قسمت بیشتر از قسمتهای قبل است.
در ابتدا اینطور به نظر میرسد. کاپیتان کرک این قسمت را با مونولوگی آغاز میکند که خبر از سفر به بخشهای کشفنشدهای از فضا میدهد و بله، برای شروع ما با یک استاربیس جدید روبهرو میشویم که با الهام از روی نقاشیهای ام.سی. اِشر ساخته شده و حقیقتا طراحی شگفتانگیزی دارد و بعد با سیارهی جدیدی مواجه میشویم که به نظر میرسد کسی تاکنون از فدراسیون به آن قدم نگذاشته است، اما به محض اینکه سروکلهی آنتاگونیست بدترکیب این قسمت پیدا شد و به محض اینکه از نقشهی پلید او برای به دست آوردن یک سلاح باستانی و نابودی فدراسیون خبردار میشویم، «فراتر» وارد همان مسیر داستانی محافظهکارانه و تکراری دو فیلم قبلی میشود و به جمع دیگر فیلم های فضایی/نظامی سطحی این روزها میپیوندد. باز دوباره سروکلهی یک آدمبد بزرگ (ترجیا با یک گریم سنگین) پیدا میشود و اینترپرایز را دربوداغان میکنند. کرک و اسپاک متوجه میشوند که او قصد نابودی استاربیسها و سیارههای تحت فرماندهی فدراسیون را دارد. بنابراین مجبور میشوند در حالی که او با سرعت به سمت نزدیکترین استاربیس حرکت میکند، با او درگیر شوند. آنها موفق نمیشوند. قبل از اینکه کرک و اسپاک موفق شوند، باید چندتا آسمانخراش خراب شود و یک فضاپیمای غولپیکر سقوط کند. خب، این اتفاق میافتد و بعد آدمبد داستان اجازهی شکست خوردن را پیدا میکند.
اگرچه قبل از شروع «فراتر» فکر میکردم این قسمت قصد دارد کمی جسارت نشان دهد و به بیرون از مرزهای این سری قدم بگذارد، اما خیلی طول نمیکشد که معلوم میشود تمام این حرفها یک ابزار تبلیغاتی بیشتر نبوده است و این فیلم بیشتر از قبلیها به جای بیرون، به درون عمیق میشود. عمیقشدن به درون اگر واقعا صورت بگیرد، چیز بدی نیست. من یکی از طرفداران دوآتیشه و قدیمی «پیشتازان فضا» نیستم، اما میدانم چیزی که این سری را به اثر پیشگام و متفاوتی نسبت به دیگر آثار علمی-تخیلی تبدیل کرده بود، پرداختن به مسئلهی اخلاق، دیپلماسی و فلسفه در یک آیندهی یوتوپیایی بوده است. جایی که بشریت هیچ غم و غصهای به جز سفر کردن و کشف افقهای تازه ندارد. «پیشتازان فضا» به خاطر پرداختن به خصوصیات شخصیتی قهرمانانش در برخورد با مشکلاتشان بود که اینقدر پرطرفدار و ساختارشکن شد. دو قسمت قبلی این فیلمهای سینمایی هم اگرچه کاملا هالیوودی شده بودند، اما به اندازهی قابلقبولی به رابطهی بین کرک و دوستش اسپاک نیز میپرداختند، دردهایی که اذیتشان میکرد را مورد بررسی قرار میدادند و خصوصیات شخصیتی متضادشان را در مقابل یکدیگر قرار میدادند.
در «فراتر» اما خبری از از این یک ذره توجه به شخصیتها هم نیست. بله، فیلم ناخنکهایی به شخصیتها میزند، اما در پایان با فیلمی طرفیم که بیشتر از یک «پیشتازان فضا»، یکی دیگر از همان اکشنهای علمی-تخیلی گرانقیمتِ خوبی است که این روزها در سینما به وفور یافت میشود. اگر با برند دیگری سروکار داشتیم، این موضوع چندان اذیتکننده نمیشد و توی ذوق نمیزد. اما فکر میکنم ما فقط به این دلیل به تماشای «پیشتازان فضا» میرویم که انتظار تجربهی متفاوتی را نسبت به فیلمهای همسبکش داریم. استدلال سازندگان از اکشنمحور و سرراست کردن «پیشتازان فضا» این است که طرفداران قدیمی هماکنون در دههی ۶۰ و ۷۰ عمرشان به سر میبرند و این فیلمها برای جذب بینندگان جدید ساخته شده است. بینندگانی که از چنین فیلمهایی یکعالمه مبارزه و انفجار و اکشن طلب میکنند، اما این یعنی نابودی تنها خصوصیتی که «پیشتازان فضا» را منحصربهفرد کرده بود. به خاطر همین است که در هنگام تماشای «فراتر» احساس خیلی بدی بهتان دست میدهد: احساس میکنید در حال تماشای نسخهی کپیشدهای از «جنگ ستارگان» و «نگهبانان کهکشان» هستید که به اندازهی هیچکدام از آنها سرگرمکننده و مفرح نیست. این شباهت برای فیلم دیگری نمیتوانست اینقدر بد باشد، اما تقلید یکی از صاحبسبکترین آثار علمی-تخیلی تاریخ بشر از فیلمهای دیگر به بهانهی جذب بینندگان تازه اشتباه بسیار بزرگی است.
یکی از نگرانیهای طرفداران قبل از اکران فیلم انتخاب جاستین لین برای کارگردانی «فراتر» بود. کسی که او را به خاطر چندتا از بهترین قسمتهای مجموعهی «سریع و خشمگین» میشناسیم. اتفاقا یکی از نکات کم و بیش مثبت «فراتر» همین جاستین لین است. خوشبختانه دیگری خبری از افکتهای نوری آزاردهندهای که جی.جی. آبراهامز در دو قسمت قبلی علاقهی بسیاری به استفاده از آنها داشت نیست و کارگردانی صحنههای اکشن هم پیشرفت چشمگیری کرده است و استفادهی زیاد لین از برداشتهای بدون کات، کاری کرده تا جغرافیای اتفاقات را بهتر درک کنیم. اما آیا این تغییرات کافی بوده است؟ نه. فیلم عجلهی فراوانی در رسیدن به سکانس اکشن بعدی دارد. اگر این سکانسها خوب از آب در میآمدند، شاید میشد از روی مشکلات فیلمنامه عبور کرد. سکانسهای اکشن فیلم از نظر تئوریک خیلی خارقالعاده به نظر میرسند. اولینشان شامل حملهی حشرهوار فضاپیماهایی کوچکی به اینترپرایز است و دوتای دیگر هم سعی میکند دل و رودهی تماشاگران را با رها کردن کاراکترها در فضاپیمای در حال سقوط درهم گره بزند، اما این صحنهها در اجرا آنقدر قوی نیستند که فیلم را نجات دهند.
لین در «سریع و خشمگین» نشان داده بود که قادر به اجرای اکشنهای خیلی خوبی است. چون اکشنهای آن فیلمها برخلاف «خشمگین ۷» بیش از اندازه فانتزی نمیشدند. اکشن نباید فقط خرابی سازههای بزرگ باشد و باید ترس از مرگ کاراکترها در آن وجود داشته باشد. «فراتر» اما من را یاد کارهای مارول میاندازد. فیلمهایی که در آنها ساختمانها و سازهها و شهرها فرو میریزند و آدمهای زیادی در پسزمینه کشته میشوند، اما هیچوقت فیلم موفق نمیشود احساس نابودی و وحشت را منتقل کند. چون ما میدانیم که این کاراکترها برای دنبالههای متعددی باید سالم بمانند. اکشنهای «فراتر» کوچک اما خلاقانه نیستند، بلکه عظیم و توخالی هستند. بعد از دو فیلم و کشتن هزاران خدمهی بینام و نشانِ اینترپرایز و ترکاندن شهرهای فدراسیون، تماشای تکرار آنها هیچ هیجان و اضطرابی در پی ندارد. چون نه تنها این نوع اکشنها تکراری شده است، بلکه ما میدانیم که نه مرگ این آدمها برای کسی اهمیت دارد و نه کرک و اسپاک و دارودستهشان صدمه خواهند دید.
حالا که حرف مارول به میان کشیده شد، بگذارید بگویم که سری جدید «پیشتازان فضا» شباهت دیگری هم با فیلمهای مارول دارد: هر دو در پرداخت آنتاگونیستهای قوی مشکل جدی دارند. «پیشتازان فضا» این روند نزولی را ادامه داده و در «فراتر» آنتاگونیستی را در قالب کرال (ادریس آلبا) تحویلمان داده است که واقعا خجالتآور است. مشکل اول این است که اگرچه بازیگر توانایی مثل آلبا برای این نقش انتخاب شده، اما او طوری در زیر گریم سنگینش دفن شده که بهشخصه تا پایانبندی فیلم متوجه حضور او نشدم. کاملا میشد از یک نابازیگر برای این نقش استفاده کرد، اما چرا ادریس آلبا؟ به خاطر بالا بردن سروصدای هایپ. کرال شخصیت منفی ضعیفی با انگیزههای تکراری و نارضایتبخشی است که نه تنها به فیلم کمک نمیکند، بلکه وقتی به پیچ نهایی داستان میرسیم و هویت واقعیاش فاش میشود، از انرژی فیلم هم میکاهد. خبر خوب این است که خدمهی جدید اینترپرایز از جمله کرک، اسپاک و اسکاتی بعد از سه فیلم بیشتر در نقشهایشان فرو رفتهاند و حضور کاراکتر جدیدی به اسم جیلا در قالب یک بازماندهی خارجی، کمی شگفتی و انرژی به گروه بازیگران اضافه میکند و صحنههای دونفرهی اسپاک و مککوی هم مثل همیشه در تزریق کمدی به فیلم و تبدیل شدن به بهترین لحظات این سری عالی هستند، اما اینها برای نجات فیلم کافی نیستند. طبق معمول عجله در رسیدن به صحنهی اکشن بعدی در اولویت قرار دارد. در نتیجه ما در اکثر زمان فیلم کرک، اسپاک و مککوی را در حال دویدن در راهروهای فضاپیماها، شلیک تفنگهای لیزری، هدایت فضاپیماها و در حال فریاد زدن میبینیم.
«فراتر» به عنوان یک فیلم مستقل که نام «پیشتازان فضا» را به دوش نمیکشد، فیلم واقعا بدی نیست و در درجهی به مراتب بالاتری نسبت به فاجعههای امسال از جمله «وارکرفت»، «روز استقلال: بازخیز» و «افسانهی تارزان» قرار میگیرد. اما قرار گرفتن نام «پیشتازان فضا» در کنار آن همهچیز را تغییر میدهد. اگر قبل از این شک داشتیم، با «فراتر» ثابت میشود که تنها ویژگی این سری پولسازی برای استودیو و سازندگان درگیر آن است. حتی کسی مثل من که با سریال اصلی و بهترین روزهای این مجموعه خاطره ندارد هم میتواند عدم اصالت و دوری آن از ویژگیهای منحصربهفرد این سری را تشخیص دهد، چه برسد به طرفداران کهنهکار. «فراتر» مثل دو قسمت قبلی فقط وسیلهای برای توجیه یک سری صحنههای اکشن و نمایش قدرت طراحی پروداکشن عظیم فیلم است و بس. اگر این چیزی بود که دیگر فیلمها قادر به تامین آن نبودند، میتوانست به جاذبهی خاصی برای «فراتر» تبدیل شود، اما پروداکشن درجهیک، جلوههای ویژهی زیبا، مشت و لگد انداختن کاراکترها و ترکاندن شهرها و در اینجا سیارهها، چیزی نیست که در دیگر فیلمهای روز یافت نشود. برای متفاوت بودن باید دست به کارهای شگفتانگیزتری برای پیشبرد داستان زد. شعار «پیشتازان فضا» کشف کشفنشدهها و رفتن به جاهایی است که دیگران نرفتهاند، اما در تعجبم که چرا خود فیلم به این شعار عمل نمیکند.