فیلم Stan & Ollie ساخته جان اس برد، با بازی جان سی ریلی و استیو کوگان، روایتی از دوران افول زوج ماندگار تاریخ کمدی، لورل و هاردیست. در ادامه نگاهی به این فیلم داشتهایم.
لورل بدون هاردی معنایی ندارد. یا نمیتوانی هاردی را بدون لورل داشته باشی. این دیالوگیست که لورل (با بازی استیو کوگان) به هال روچ (با بازی دنی هاتسون)، مدیر استودیو میگوید و میتوان گفت این جمله اساس زندگی این زوج چه در سینما و چه در زندگی شخصیشان بود. زوجی که همین زوج بودنشان دلیل محبوبیت و ماندگاریشان شده است. حتی آنها باید رابطهشان با یکدیگر را در زندگی واقعی نیز طوری تنظیم میکردند که این دوتایی بودنشان از بین نرود. جان اس برد در فیلم استن و اُلی نیز به خوبی به این حس عمیق میان لورل و هاردی پی برده است و در هر مقطع نگرانیهای درونی هریک را نسبت به جدا شدن از یکدیگر به نمایش میگذارد. فیلم نیز به لحظات پر فراز و نشیب زندگی این دو کمدین که کمتر به آن پرداخت شده میپردازد. چه در زمانیکه در اواخر سال ۱۹۴۰ همکاریشان با هال روچ رو به اتمام بود و بهدنبال بستن قرار داد با شرکت فاکس بودند و چه در سال ۱۹۵۲ که دوران افول جدی آنها آغاز شده بود که شاکله کلی فیلم نیز بر همین دوران بنا شده است. در ابتدای مطلب قصد داریم نگاهی اجمالی به ویژگیهای برجسته کمدی لورل و هاردی بیندازیم.
لورل و هاردی اگرچه نخستین بار در فیلم (Lucky Dog (۱۹۲۱ با هم بازی کردند اما به شکل یک زوج کمدی ظاهر نشده بودند و این هال روچ بود که متوجه تضاد کمیک آن دو درکنار هم شد. یکی چاق و یکی لاغر، یکی احمق و دیگری قدری عاقلتر. هم تضاد در ظاهر و هم تضاد در باطن. اگرچه الگوهای چاق و لاغر یا عاقل و احمق ریشه در سنتهای قدیمی نمایش دارد اما روچ با کشف خود توانست این الگوها را اساس کاراکترهای لورل و هاردی قرار دهد و با این الگو آنها بیش از بیست سال درکنار هم کار کردند. کمدی آنها بیشتر به زیر ژانر کمدیهای اسلپ استیک نزدیک است. اسلپ استیک به چوبهای مکعب شکلی میگویند که کمدینهایی که نمایشهای میدانی اجرا میکردند با به هم کوبیدن آنها میتوانستند دور خود را شلوغ کرده و بازار گرمی کنند.
اولین فیلمهای کمدی تاریخ سینما در اوایل قرن بیستم نیز با الهام از فضای شاد اینگونه نمایشها، قواعد خاصی را برای خود خلق کردند که بعدها به مولفههای کمدی اسلپ استیک تبدیل شد. کنشهای فیزیکی با ریتم تند و بهصورت اغراق شده انجام میشدند (مانند کارهای چاپلین) و همچنین کاراکترها همچون آدمهای کارتونی از هر بلایی جان سالم به در میبردند. بهعنوان مثال در فیلم The Music Box که تنها فیلم کوتاه لورل و هاردیست که موفق به
کمدی لورل و هاردی بیشتر به زیر ژانر کمدیهای اسلپ استیک نزدیک است
کسب جایزه اسکار شده است، وقتی لورل یک پیانو بزرگ را از بالکن به روی سر هاردی میاندازد، هاردی به داخل خانه پرتاب شده و پس از چند لحظه درحالیکه از دست لورل کلافه است، سالم بیرون میآید و ما این قاعده را میپذیریم و حتی موجب خنده ما میشود. یا تقریبا میتوان گفت هاردی از تمام بلاهایی که مسبب بیشتر آنها لورل است جان سالم به در میبرد. گاهی رگههایی از سایر زیر ژانرها نیز در کارهای لورل و هاردی دیده میشود. بهعنوان مثال حضور لورل و هاردی در بین نظامیان در فیلم The Flying Deuces بهنوعی حکم یک کمدی موقعیت هم دارد. همچنین لورل و هاردی خیلی زود توانستند خود را با سینمای ناطق وفق دهند و شوخیهای کلامی را به یکی از نقاط قوت کارهای خود تبدیل کنند.
جدای از ویژگیهای کمدی آنها، لورل و هاردی هر کدام جزییاتی در کاراکتر خود دارند که آنها را در ذهن مخاطب خاص (یونیک) میکند. این ویژگیها از طراحی لباس و گریم آنها گرفته تا ریزه کاریهای بازیشان و موقعیتهای موتیف وار (تکرار شوندهای) که در اکثر فیلمهایشان خلق میکنند، در بر میگیرد. لورل بیشتر اوقات پاپیون میبندد و هاردی کراوات به تن میکند. آن دو در فیلم جعبه موسیقی با وجود اینکه لباس کار به تن کردهاند باز هم کراوات و پاپیون به دور گردن خود دارند!
کلاه یکی گشادتر و دیگری تنگتر است و در موقعیتهای زیادی این دو کلاه با یکدیگر جابهجا میشوند. دو کلاه لورل و هاردی آنقدر یونیکشان کرده است که جان اس برد اولین پلان فیلم استن و الی را به کلاههای آنها اختصاص داده است. گویی ما از روی این دو کلاه لورل و هاردی را خواهیم شناخت. غالبا کت لورل روشن و کت هاردی تیره است تا تضاد بیشتری را میان آن دو در تصویر القا کند. هاردی به نظر عاقلتر از لورل (یا اینگونه به مخاطب القا میکند) است و هر وقت که لورل او را به دردسر میاندازد، با اخم به دوربین نگاه میکند. نگاه او به دوربین مخاطب را متوجه موقعیت کمیک آن لحظه میکند. گویی این نگاه به دوربین حکم همان صدای خندهای را دارد که امروزه در سریال Friends شاهد آن هستیم و ما را نسبت به کمیک بودن موقعیت آگاه میکند. تقریبا در تمام فیلمهایشان، هاردی اخم کردن و نگاه به دوربین را انجام میدهد و حتی موجب همذات پنداری بیشتر مخاطب با او میشود. در نقطه مقابل، لورل اکتی بهخصوص دارد که آن هم خاراندن موهایش به نشانه تعجب یا آشفتگیست. من اسم آن را حماقت نمیگذارم و از دید من لورل بیشتر آشفته است. برداشتهای عجیب و غریبی از حرفهای هاردی و حتی پدیدههای اطرافش میکند. جالب آنکه برای اقدامهای خنده دار خود غالبا دلیل هم دارد یا اگر هم دلیلی نداشته باشد کاملا سرگردان به دور خود میچرخد و به تحلیل اتفاق رخ داده در ذهن خود میپردازد. این اکتها اقدامهای لورل را فراتر از یک حماقت ساده میبرد و موجبات خنده ما را بیشتر و بیشتر فراهم میکند.
لورل از هر شیئی که در صحنه حضور دارد، نهایت استفاده را میکند تا حداقل دو سه بار هاردی یا دیگران را به دورن آن بیاندازد. یکی از بهترین نوع این مثال در فیلم Sons Of Desert است که لورل با یک تشت آب، هاردی، همسر هاردی و درنهایت خودش را در موقعیتهای مختلف به درون آن میاندازد. اگرچه موتیف افتادن هاردی درون آب بسیار معروف است و در هر فیلمشان که ردی از دریاچه یا بشکه آب ببینید، احتمال قوی میدهید که بهزودی هاردی درون آن میافتد. اگرچه شاید گاهی اوقات موقعیتهایی از قبیل به در و دیوار خوردن زیاد آنها تکراری به نظر برسد اما غالبا آن را طوری اجرا میکنند که اگر هم تکراری باشد توی ذوق نزند.
با شناخت پیشینه تاریخی و ویژگیهای کمدی لورل و هاردی، به سراغ بررسی فیلم استن و الی میرویم. فیلمی که علاوهبر به نمایش گذاشتن بخشهایی از کمدیهای معروف لورل و هاردی و برانگیختن حسی نوستالژیک نسبت به آن کمدیها، سعی در به تصویر کشیدن زندگی پشت صحنه آنها و رنجهایی که در دوران افول خود میدیدند دارد. باید دید جان سی ریلی و استیو کوگان، چقدر توانستهاند اکتهای ریز بازی لورل و هاردی را به خوبی بازسازی کنند و روابط عمیق میان آن دو را در زندگی خصوصیشان به تصویر بکشند.
در ادامه بهتر است ابتدا فیلم را تماشا کنید و سپس خواندن مطلب را ادامه دهید
هر وقت که لورل، هاردی را به دردسر میاندازد، هاردی با اخم به دوربین نگاه میکند و نگاه او به دوربین مخاطب را متوجه موقعیت کمیک آن لحظه میکند
فیلم از دهه با شکوه لورل و هاردی آغار میشود. به جرات میتوان گفت آنها بهترین کارهایشان را در دهه ۱۹۳۰ ارائه دادهاند. برای به نمایش گذاشتن دوران افول بعدی، دیدن شکوه ابتدایی آنها لازم بود. در آن دوره در اتاق گریم لورل و هاردی از چه حرف میزدند؟ احتمالا از حاشیههای زیادی که در روابطشان با زنها داشتند و همچنین نگرانیشان بابت دستمزد کمی که هال روچ در مقایسه با درآمد چاپلین به آنها میداد. با اشراف بر چنین حاشیههایی دیالوگهای ابتدایی فیلم میان لورل و هاردی شکل میگیرد. دیالوگهایی که نشان میدهد آنها چه مشغلههایی را در پس ذهن خود پنهان میکردند تا برای خنداندن مخاطبان به روی صحنه بروند. جالب آنکه در پایان تمام بحثهای سکانس ابتدایی، صحنه رقص فیلم Way Out West را بازی میکنند که رقصی بسیار مشهور و خنده دار است و جان اس برد بهنوعی میخواهد نشان دهد که این رقص مشهور را لورل و هاردی ممکن است در چه شرایط سختی اجرا کرده باشند.
با اشراف بر محبوبیت آنها در ابتدای فیلم، فیلمساز ما را به شانزده سال بعد میبرد. زمانیکه آنها به دلایل مشکلات مالی تصمیم میگیرند به شهرهای مختلف سفر کنند و روی صحنه نمایش اجرا کنند. نمایشهایی که بعضا با مخاطبانی اندکی همراه است. در فیلم مدام این حقیقت تلخ نظام ستارهای استودیوها را درک میکنیم. گویی هرکس در این نظام دورهای دارد و نگرانی لورل و هاردی، با شنیدن نام نورمن ویزدوم و همچنین تماشای پوستر ابوت و کاستلو (زوجی که با فروکش کردن محبوبیت لورل و هاردی، از دهه چهل کار خود را شروع کردند و بهعنوان یک زوج کمدین مطرح شدند)، بیشتر میشود. اما فیلمساز قرار است به ما نشان دهد که لورل و هاردی تا آخرین لحظه نا امید نمیشوند و برای جذب مخاطب همواره برنامه دارند. در حاشیههای زندگی واقعی لورل و هاردی میدانیم که آنها حتی برای مصاحبه با خبرنگاران هم از قبل پیشبینی میکردند که این مصاحبه را خنده دار جلوه دهند.
جایی که متوجه میشویم در تمام مدت مصاحبه، هاردی پای خود را روی پای لورل گذاشته بود و لورل به این دلیل تا پایان مصاحبه حرفی نزد! جان اس برد با الهام از این برنامهریزیهای کمدی لورل و هاردی در واقعیت، در فیلم به ما نشان میدهد که آنها بهدلیل جذب مخاطب برای نمایشهایشان، در محافل عمومی حاضر میشدند و موقعیتهایی کمیک در معاشرت خود با مردم خلق میکردند. حتی برای پیاده کردن همسران خود از اتومبیل نیز لورل با هوشمندی همراهبا دو زن از اتومبیل پیاده میشود و هاردی دست او را میبوسد. وقتی چنین فیلمی از آنها ثبت میشود، مدام به مخاطبان نشان میدهد که کمدی، عنصر جدا نشدنی زندگی این زوج چه روی صحنه و چه در پشت صحنه و زندگی واقعی آنهاست و جان اس برد در فیلم استن و الی کاملا به این موضوع ادای دین میکند. چه چیزی فراتر از اینکه در یک صحنه از فیلم، لورل و هاردی درگیر یک جر و بحث واقعی هستند و هاردی کلاه خود را به لورل میزند و لورل میوهای به سر هاردی پرتاب میکند و واکنش دیگر افراد حاضر در مهمانی پس از دیدن این جر و بحث چیست؟ خنده! هیچ کس باور نمیکند لورل و هاردی واقعا با هم دعوا کنند!
جان اس برد در فیلم استن و الی، به ما نشان میدهد که کمدی، عنصر جدا نشدنی زندگی این زوج چه روی صحنه و چه در پشت صحنه و زندگی واقعی آنهاست
ادای دین دیگر جان اس برد، ارجاع دادنهایش به صحنههای مشهور کمدیهای آنهاست. بهعنوان مثال سقوط چمدانشان در ایستگاه قطار و طراحی آن راه پله، کاملا ما را به یاد راه پله و سقوطهای مکرر جعبه پیانو در فیلم جعبه موسیقی آنها میاندازد. گویی موقعیت کمیک آن فیلم به زندگی واقعی آنها آمده است و در راستای همان جدایی ناپذیری کمدی و واقعیت زندگی آنهاست. رقصی که جان سی ریلی و استیو کوگان به خوبی از پس آن برآمدهاند، ارجاعی به رقص معروف این زوج است و اوج این ارجاعات نمایش ملاقات لورل و هاردی در بیمارستان است که همچنان میتواند خنده دار باشد.
جان سی ریلی، به خوبی بر ریزه کاریهای بازی الیور هاردی اشراف دارد و درکنار گریم فوقالعاده که کاملا او را به هاردی نزدیک کرده است، با اخم کردنهایش، نگاه به مخاطب و اظهار کلافگی، بازی با کراواتش در ابراز علاقه به دخترها و تسلط بر میمیک چهرهاش، تا حد خوبی توانسته هاردی را در مقابل چشمهایمان مصور کند. هرچند باید معترف بود که جان سی ریلی در ذات خود آن خوشمزگی هاردی را ندارد یا حداقل در فیلم جای خالی موقعیتهای زیادی حس میشود که براساس خوشمزگیهای خود جان سی ریلی و استیو کوگان پیش برود. این درست است که تا حد خوبی توانستهاند به لورل و هاردی نزدیک شوند، اما گویی تمرکز اصلی بر همین موضوع بوده است و دیگر خبری از تواناییهای کمیک خود جان سی ریلی نیست.
ادای دین دیگر جان اس برد، ارجاع دادنهایش به صحنههای مشهور فیلمهای کمدیهای لورل و هاردیست
استیو کوگان هم به خوبی توانسته است با خاراندن سر خود یا چهره متحیر به خود گرفتن در موقعیتهای کمدی، یادآور استن باشد. حتی در بسیاری از لحظات موقعیت استیو کوگان در فیلم مهمتر میشود چرا که فیلمساز مدام بر برهههایی تاکید دارد که لورل نگران تنها شدن است. چه در زمانیکه قرار دادش با استودیوی روچ تمام شده است و چه در زمانیکه بیماری هاردی هر روز شدیدتر میشود، لورل همواره ترسی از تنها شدن در چهره دارد و استیو کوگان به خوبی از نگرانی عمیقی که احتمالا استن لورل در دل خود داشته آگاه است و این را به بازی خود میآورد. از سوی دیگر به نظر میرسد آن دو هیچگاه اجازه نمیدادند مدت قهرشان طولانی شود و خیلی زود رابطه میانشان بهبود میبخشید. چرا که به معنای واقعی آنها بدون هم نمیتوانستند ایفای نقش کنند. وقتی به لورل پیشنهاد میشود با بازیگر دیگری بهجای هاردی بازی کند، او لحظهای نمیتواند فرد دیگری را جز هاردی متصور شود
حال وقتی که در نوشتههای پایانی فیلم میخوانیم، لورل تا چند سال پس از مرگ هاردی همچنان به نوشتن متنهای طنز برای لورل و هاردی ادامه میداده است، همان دیالوگ لورل در ابتدای فیلم مجددا برایمان روشن میشود: لورل بدون هاردی معنا ندارد!