فیلم Parasite «انگل»، معجون دیگرییست از ژانرهای مختلف مثل درام، کمدی، جنایی و وحشت آن هم از کارگردانی که به خوبی بلد است ژانرها را به خدمت جهان فیلمش در بیاورد.
رقصهای مادری به نام کیم های جا در فیلم Mother، سر در گمیهای کاراگاه پارک و کاراگاه سئو از یافتن حقیقت در فیلم Memories Of Murder، هیولایی نمادین و برخاسته از تاریخ سیاسی کره در فیلم The Host، قطاری آخر الزمانی و آینه نظام طبقاتی در فیلم Snowpiercer و ابَر خوکی محصول سرمایه داری آمریکا که افسارش به دست دختر بچه کرهای در فیلم Okja میافتد، یادگاریهای بر جای مانده از سینمای بونگ جونگ هو تا به امروز است. فیلمسازی که در دل تجربههای ژانری خود، به تعادل میان مخاطبان عام و خاص میرسد. دغدغه فرمیاش در ژانر از یک سو و نگرشهای سیاسیاش از سوی دیگر او را جزو گروهی از فیلمسازان قرار میدهد که آثارشان سطوح مختلفی دارند. از مخاطبانی که در درجه اول سینما را بهعنوان سرگرمی میبینند تا مخاطبانی که بخواهند بعد از هر بار دیدن به لایههای عمیقتر و جزییات بیشتری نسبت به جهان فیلم دست یابند، طیف تماشاگران فیلمهای بونگ جونگ هو را شامل میشوند. از طرف دیگر او فیلمسازیست که سعی داشته همواره مولفههای خودش را داشته باشد. اگرچه تارانتینو او را اسپیلبرگ سینمای آسیا میداند، اما او اسپیلبرگیست که آثارش امضا هم دارند.
دغدغه اختلاف طبقاتی، دغدغه زیر سلطه سیاستهای آمریکا بودنِ کشورش، نمایش آدمهایی که مدام مجبورند برای مقاصدشان نقش بازی کنند یا به خشونت روی بیاورند، در بستر ژانرهای مختلفی که بونگ جونگ هو تجربه میکند، امضای او محسوب میشوند. برای فیلمهای او به سختی میشود ژانر مشخصی تعیین کرد. نه به قواعد کلیشهای ژانرها پایبند است و نه حتی محدود به یک ژانر در طول یک فیلم باقی میماند. در وصف آخرین اثرش یعنی انگل میتوان گفت که رسما به ژانری شخصی رسیده است. در فیلمی که شخصیتهایش ظاهری آرام اما عقده و خشونتی پنهان در دلشان دارند، تلفیق چندین ژانر مختلف به تناقض این حال و هوا کمک زیادی کرده است.
همچنین رفتن به قواعد ژانر کمک میکند که مخاطب دیگر درگیر با قواعد دنیای واقعی نشود و به منطق جهان فیلم روی بیاورد. در نگاه کلی میتوانیم فیلم را یک کمدی سیاه بدانیم. در دل این مسیر از ژانر وحشت و جنایی هم گذر میکنیم. درنهایت با درامی تاثیر گذار روبهرو میشویم که در درجه اول هم سرگرم کننده است و هم جزییات زیادی را برای تماشای چندین باره دارد که کمک میکند که فیلم ابدا یکبار مصرف نباشد. با چنین طیفی از ژانر، طیف زیادی از مخاطبان هم میتوانند از تازهترین ساخته بونگ جونگ هو لذت ببرند. در ادامه با تحلیل بیشتر فیلم همراه شوید.
در ادامه جزییات فیلم فاش میشود
مهمترین دلیلی که در نگاه اول موجب تحسین برانگیز بودن فیلم انگل میشود، نوع نگاهیست که بونگ جونگ هو به خانواده فقیرِ فیلمش دارد
مهمترین دلیلی که در نگاه اول موجب تحسین برانگیز بودن فیلم انگل میشود، نوع نگاهیست که بونگ جونگ هو به خانواده فقیر فیلمش دارد. چیزی از جنس همان نگاهی که کورئیدا در فیلم دزدان فروشگاه (Shoplifters) داشت. به تصویر کشیدن آدمهایی که اگرچه در زیرزمین زندگی میکنند، اگرچه فقیرند و شغل درست و حسابی ندارند اما به هیچ عنوان آدمهایی از پیش باخته و نا امید نیستند. فیلمساز ذرهای سعی ندارد که بیش از اندازه فقیر بودن آنها را به رخ بکشد و ما را به دل سوزندان برایشان وا دارد. دوربینش صرفا ناظر است و سعی دارد تنها موقعیت این خانواده را توصیف کند. همان حرکت Track Down ابتدایی و پایین آمدن از سطح خیابان، کافی است تا طبقه اجتماعی این خانواده را معرفی کند. پسر این خانواده یعنی کی وو بهدنبال جاییست که آنتن وای فای داشته باشد. جایی که درواقع بتواند ارتباطش را با جهان بیرون برقرار کند و بخشی از آن باشد. خواهر او یعنی کی جونگ نیز او را در این جستوجو همراهی میکند و گویی یک روز عادی از زندگی خود را شروع کردهاند. حتی شاید در نگاه اول اصلا متوجه نشویم، مکانی که در آن به اینترنت دسترسی پیدا میکنند، دستشویی خانهشان است. چرا که با رفتاری که از خود نشان میدهند موجب میشوند که تمام توصیفات ارائه شده در حاشیه قرار بگیرد. موسیقی نیز از ابتدا ما را با حال و هوایی سرخوشانه نسبت به این خانواده فرو دست همراهی میکند.
فیلمساز بهجای پرداخت مستقیم به شرایط آنها، از استعاره بهره میگیرد. در سکانس ابتدایی، یکی از مهمترین استعارههای فیلم به ما معرفی میشود. وقتی سوسکی از روی میز صبحانه رد میشود یا وقتی کیم کی تانگ، پدر خانواده (با بازی هنرپیشه محبوب سینمای کره سونگ کانگ هو) از اینکه پنجره را باز بگذارند استقبال میکند تا سم حشره کش وارد خانه شود، آیا خود اعضای خانواده به این موجودات تشبیه نشدهاند؟ آن هم وقتی که در یک قاب، این سم وارد خانه میشود و چهره همه شان را همچون حشرات زائد محو میکند. اما واکنش تانگ باز هم موجب میشود که این صحنه نیز صرفا به نمایش وضعیت معیشتی بد آنها تبدیل نشود. او درحالیکه غرق در این بوی متعفن است، مصمم تلاش میکند تا روش سریعتری برای تا زدن جعبههای پیتزا یاد بگیرد. (ضمن اینکه با ماجرای این بوی متعفن و حقارتی که پدر از این بو حس میکند در ادامه کار داریم) درواقع میتوان گفت، فیلمساز شخصیتهایش را طوری پرداخته است که به ما اجازه ترحم کردن نمیدهند.
پرسشی اساسی که در فیلم به طعنه بیان میشود این است که چرا خانوادهای با چنین بهره هوشی، تا این اندازه فقیر هستند و جایشان در زیر زمین است؟
استعاره مسخ وار این افراد از سوسک یا حشره، در جای دیگری از فیلم هم خودش را نشان میدهد. جایی که بونگ جونگ هو کاملا به طراحی حرکات آنها نیز فکر کرده است. در صحنهای که تانگ به همراه پسر و دخترش زیر میز پنهان شدهاند، تانگ آرام آرام از زیر میز میخزد تا بهجای امن برسد. در این لحظه ناگهان چراغ روشن میشود و او همچون یک سوسک، بی حرکت کف زمین متوقف میماند. این استعاره در عین غیر مستقیم بودن، پرداختی کوبنده از وضعیت طبقاتی این افراد است که همچون حشراتی در کلبه سرمایهداری رخنه کردهاند.
حال بونگ جونگ هو ضمن استعارهای که از وضعیت تحقیر آمیز این افراد دارد، در مقابل، شخصیت پردازی ویژهتری را برای آنها طراحی کرده است. هوش فراتر از انتظار و تا حدی اغراق شده خانواده تانگ در تقابل با سادگی خانواده پارک قرار گرفته است. این میزان هوش، هم به نفع پرداخت جذاب از خانوادهای فقیر است و هم این پرسش اساسی را به طعنه بیان میکند که خانوادهای با چنین بهره هوشی، چرا تا این اندازه فقیر هستند و جایشان در زیر زمین است؟ پاسخ به این سؤال میتواند یکی از دریچههای مهم ورود به فیلم باشد.
خانواده تانگ اگرچه تواناییهای زیادی دارند اما تا لحظه ورود دوست کی وو، گویی استفادهای از آنها نمیبرند. با پیشنهادی که از سوی کی وو میشود، اعضای این خانواده وارد جهانی میشوند که به تدریج هوش واقعی خود را به کار میگیرند. بهخصوص وقتی که بهسادگی طبقه مرفهتر پی میبرند که از مطالعه سادهترین مباحث غافل است، جایگاه واقعی خود را فراتر از این زیر زمین مییابند. حال وقت آن میرسد که به تمام رویا پردازیهایشان و نقشههایی که کشیدهاند رنگ و بویی از واقعیت ببخشند. در ادامه شاهد هستیم که برای تک تک کارهایشان سناریو مینویسند و مسیر رخنه کردن در طبقه بالاتر را مو به مو تمرین و بازی میکنند. اما باید دید تا کجا میتوانند به این مسیر نفوذ ادامه دهند؟ آیا این خانواده درنهایت میتواند جایگاهی معادل با خانواده پارک داشته باشد؟
در فیلمی که شخصیتهایش ظاهری آرام اما عقده و خشونتی پنهان در دلشان دارند، تلفیق چندین ژانر مختلف به تناقض این حال و هوا کمک زیادی کرده است
برای پاسخ به این پرسشها، در مقیاسی وسیع استعارهای کلیتر را از فیلم برداشت میکنیم. اگر خانواده تانگ را مصداق خانوادهای در حال توسعه از جنس کشور کره جنوبی بدانیم و خانواده پارک را نظام سرمایه داری حاکم شده از سوی آمریکا (در دوران پس از جنگ جهانی دوم) یا حتی خود آمریکا بهعنوان ابر قدرت، همه چیز معنای عمیقتری مییابد. خانواده تانگ اعضای متحدی دارد. آنها در این مسیر از تمام تواناییهای گذشته خود بهره میگیرند تا جایگاه خانواده را ترفیع دهند. همچون مردم کره که همواره در رویای تبدیل شدن به یک ابر قدرت همچون آمریکا هستند. اما همواره حایلی وجود دارد که اجازه نمیدهد این اتفاق رخ دهد. گویی میزان پیشرفت تا حد معینی تعریف شده است. طبقه ابر قدرت نمیگذارد که طبقه در حال توسعه بهطور کامل جای او را بگیرد. سهم مردم کره از سرمایهداری آمریکا، همچون سهم خانواده تانگ از خانه مرفه پارک است. رفتن از یک زیر زمین کوچک به یک زیر زمین بزرگتر نهایتا با وای فای بهتر! ضمن اینکه بویی متفعن همواره پایین بودن طبقه آنها را لو میدهد.
نکته جالب دیگر این است که همانگونه که دلیل فقیر بودن این خانواده و قرار گرفتنشان در این طبقه بهطور واضحی روشن نیست، دلیل سقوطشان به طبقه پایینتر و پیشرفت نکردنشان نیز پاسخ شفافی ندارد. برای توصیف دقیقتر این گزاره شما را به یک صحنه مهم از فیلم ارجاع میدهم.
وقتی مادر خانواده تانگ، در زیر زمین با خدمتکاری که جایش را گرفتهاند رو در رو میشود، با این فرضیه روبهرو میشویم که افراد طبقه پایینتر خودشان برای پیشرفت و تصاحب جایگاهی در دل طبقه مرفه، به جان هم میافتند و این درگیری هنوز به نبرد با طبقه بالاتر هم نرسیده است. حال روند صحنه به گونهایست که در درجه اول این خانواده تانگ است که پیشتاز ماجراست اما بر اثر یک حادثه، ناگهان این روند تغییر میکند. این حادثه چیست؟ سقوط اتفاقی از پلکان! (پلکان خودش در جای جای فیلم نقشی اساسی دارد. در نیمه ابتدایی فیلم هرجا که پیشرفتی قرار است نصیب خانواده تانگ شود، آنها را در حال بالا رفتن از پلهها و حتی شیبهای رو به بالا میبینیم و در نقطهای از فیلم که آنها از خانه پارک فرار میکنند تا به استقبال خانه زیر زمینیشان بروند، تاکید بر پلههایی طولانی میشود که مدام از آنها پایین میآیند و بهنوعی با سرعتی زیاد به همان جایگاه واقعیشان باز میگردند.)
گویی درگیری دو خانواده خدمتکار، کنایهایست از جنگ میان دو کره برای زیستن در سایه دوستی با آمریکا
حال سقوط اتفاقی آنها از پلکان، ضمن اینکه روند صحنه را کاملا دگرگون میکند، اتفاقی بودن آن مفهومی جالب در بردارد. درواقع میتوان گفت دستی نامرئی خانواده تانگ را به طبقه پایین میاندازد و مانع از پیشرفت بیش از حد آنها میشود. به همان میزان که به صورتی تصادفی ازطریق آشنایی با دوست کی وو به خانه همچون بهشت خانواده پارک ورود کردهاند، به یک چشم بر هم زدنی نیز میتوانند همه چیز را از دست بدهند.
حال وقتی که خانواده تانگ مزه زیست در بهشت سرمایهداری را زیر دهان خود حس کرده است، دیگر حاضر نیست به جایگاه پایینترش برگردد. بنابراین وارد میدان جنگ با طبقه هم سنگ خود میشود. گویی جنگ دو خانواده خدمتکار، کنایهایست از جنگ میان دو کره برای زیستن در سایه دوستی با آمریکا. خانواده تانگ همانطور که پیشتر گفته شد در نقش کره جنوبی و خانواده خدمتکار سابق در نقش کره شمالی به چشم میآیند. حتما این قاب زیبا را به یاد دارید که شوهرِ زنِ خدمتکار موبایلش را به سمت اعضای خانواده تانگ گرفته است. نیمی از قاب را این موبایل و نیم دیگر را چهار عضو تسلیم شده خانواده در بر گرفتهاند. در یک دیالوگ کنایه آمیز، شوهر دکمه ارسال ویدئو را با دکمه بمب هستهای کره شمالی مقایسه میکند. این قاب به زیبایی وضعیت سیاسی دو کره را هجو میکند.
در ادامه بونگ جونگ هو به ریشهیابی عمیقتری از نبرد طبقاتی و همین طور سیر خشونت در تاریخ بشریت میپردازد. کافی است مصداقهای این ریشه یابی خشونت را بررسی کنیم. سنگ ارزشمندی را که دوست کی وو برای آنها هدیه آورده بود، در انتهای فیلم به سر خودش میخورد. این سنگ بهنوعی میتواند استعاره از سنگ آغازینی باشد که به ماجرای معروف هابیل و قابیل (نخستین درگیری خشونت آمیز بشر) ربط پیدا میکند. تیرهای سرخ پوستی و چادر پسربچه خانواده پارک، ما را به یاد نبرد تاریخی سرخ پوستان و مهاجران در آمریکا میاندازد. جایی که در انتها، تانگ که از شدت تحقیر شدنش به ستوه آمده، با شمایلی سرخ پوستی به یک سرمایه دار حمله میکند و او را میکُشد. فیلمساز بهنوعی با این ریشه یابی تاریخی سعی دارد به ما القا کند که خشونت میان بشر (بهخصوص میان طبقات جامعه و حکومتها) همواره وجود داشته و تنها در جوامع امروزی شمایل آن تغییر یافته است و امروزه یک موبایل میتواند بهعنوان یک اسلحه به کار رود.
نبردی که فیلمِ Burning لی چانگ دونگ در انتها آغازگر آن بود، در فیلم انگل بونگ جون هو، به یک جنگ آشکار آن هم در روشنی روز بدل شده است
صحنه پایانی همچنین به میدان جنگ نیز بی شباهت نیست. جایی که حتی مادر خانواده پارک ، آرایش مهمانی را به آرایش یک جنگ تشبیه میکند. یک جنگ تمام عیار میان قدرتها و طبقات. نبردی که فیلم Burning لی چانگ دونگ در انتها آغازگر آن بود، در فیلم انگل بونگ جون هو، به یک جنگ آشکار آن هم در روشنی روز بدل شده است. بیراه نیست اگر بگوییم شباهت بصری این دو فیلم در جنس تصویرشان، خبر از دنبال کردن همین سرنخ دارد. اما در پایان فیلم Burning مشخص نمیشود که سرنوشت جونگ سو پس از نزاعش با یک سرمایه دار چه میشود؟ اما فیلم بونگ جونگ هو آینده این سرنوشت را توصیف میکند.
تانگ پس از کشتن پدر خانواده پارک، برای همیشه در زیر زمین خانه محبوس میشود. حتی باید قدردان پناه داده شدنش در این زیر زمین هم باشد. گویی بهای ازبینبردن یک ابر قدرت، تا ابد در سایه او محبوس شدن است. با این تفاسیر گویی هنوز هم مسیر خیالپردازی و نقشه کشیدن برای طبقه پایینتر جریان دارد. همواره امید تصاحب جایگاه خانواده پارک در دل کی وو باقی میماند. عطشی که کی وو برای به دست آوردن این آرزو دارد، موجب میشود تا کدهای مورس پدرش را هم ببیند. عطشی که خاصیتش این است که به جان کشورهای در حال توسعه بیفتد و هیچگاه سیرابشان نکند...