نقد فیلم The Nice Guys - آدم های خوب

نقد فیلم The Nice Guys - آدم های خوب

«آدم‌های خوب» (The Nice Guys) با بازی رایان گاسلینگ و راسل کرو یکی از بهترین فیلم‌های سرگرم‌کننده‌ی ۲۰۱۶ است. میدونی در این شماره از «گیشه»، این فیلم را بررسی می‌کند.

«آدم‌های خوب» یکی از فیلم‌های تابستانی مفرح «واقعی» امسال بود. شاید اگر ۲۰ سال پیش در حال نوشتن این نقد بودم، از صفت «واقعی» استفاده نمی‌کردم، اما متاسفانه امروزه تعداد فیلم‌های قلابی و افتضاحی که به اسم مفرح‌ و سرگرم‌کننده چپ و راست ساخته می‌شوند آن‌قدر زیاد است که باید واقعی‌‌ها و مصنوعی‌ها را از هم جدا کنیم. زمانی به جای فیلم‌های ابرقهرمانی زیر ۱۳ سال و فیلم‌هایی که سر و ته‌شان در انفجارهای عظیم و اکشن‌های فانتزی خلاصه می‌شود، یک سری فیلم‌های دیگر بر جدول‌های فروش فرمانروایی می‌کردند. اشتباه نشود! «آدم‌های خوب»، ساخته‌ی جدید شین بلک نه فیلم محافل هنری است و نه چیزی بیشتر از یک کمدی کاراگاهی پاپ‌کورنی، اما برخلاف اکثر فیلم‌های پرسروصدای تابستان امسال مثل «وارکرفت» (Warcraft) و امثالش، یک «فیلم» است. تجربه‌ای که بعد از اتمام به فهرست بهترین فیلم‌های زندگی‌‌تان اضافه نمی‌شود، اما حداقل در هنگام تماشای فیلم حرص و جوش نمی‌خورید و واقعا از یک سینمای پاپ‌کورنی واقعی لذت می‌برید. اما چیزی که آدم را اذیت می‌کند این است که خیلی از فیلم‌های قلابی تابستان امسال می‌آیند و در بدترین حالت یک‌عالمه پول جمع می‌کنند، اما فیلم کمیاب و مفرحی مثل «آدم‌های خوب» با کم‌استقبالی روبه‌رو می‌شود. بعد از دنیا گلایه می‌کنیم که چرا سوزنِ هالیوود در فیلم‌های زیر ۱۳ سال گیر کرده است!

خلاصه اگر از کسانی هستید که از هالیوود به خاطر نساختن فیلم‌های بزرگ‌سالانه‌ی جذاب شکایت می‌کنید، «آدم‌های خوب» در این زمینه تقریبا تمام ویژگی‌های یک فیلم درجه‌یک را دارد. مثلا چه ویژگی‌هایی؟ خب، شاید اولین و آخرین عنصری که «آدم‌های خوب» را به اثر سرگرم‌کننده‌ای تبدیل کرده، عیار متریال فیلم را بالا برده و آن را به چیزی که نباید به هیچ‌عنوان از دست بدهید تبدیل کرده، به ستارگانش، راسل کرو و رایان گاسلینگ برمی‌گردد. کسانی که چنان تیم دو نفره‌ی شگفت‌انگیزی را در این فیلم تشکیل می‌دهند که دوست ندارید از بازی‌شان چشم بردارید. «آدم‌های خوب» شاید فیلم استودیویی نباشد، اما همزمان یکی از فیلم‌های افسرده‌کننده، عمیق و تفکربرانگیزی که از یک ساخته‌ی شخصی انتظار داریم هم نیست. در عوض، شین بلک فقط می‌خواهد ما را به سواری لذت‌بخشی پر از خنده‌های ریز و درشت دعوت کند. این روزها سروکله‌ی چنین فیلم‌هایی هر ۷۰ سال یک بار پیدا می‌شود!

«آدم‌های خوب» را در یک کلام می‌توان به عنوان «دلپذیر» توصیف کرد. شین بلک اگرچه برای فیلمش بیش از ۴۰ سال به گذشته عقب رفته و دوباره از «محله‌ی چینی‌ها» به عنوان داستان دیگری درباره‌ی جستجوی کاراگاهی خصوصی در لس آنجلس که از پرونده‌ای کوچک به رده‌های بالای فساد و توطئه می‌رسد الهام گرفته است، اما حال‌و‌هوای این دو فیلم زمین تا آسمان با هم فرق می‌کند. هرچه «محله‌ی چینی‌ها» تیره‌و‌تاریک و تراژیک بود، «آدم‌های خوب» نسخه‌ی شوخ‌و‌شنگ و بی‌قیدوبند آن را روایت می‌کند. بنابراین مهم نیست فیلم لبریز از تیراندازی و بد و بیراه‌گویی، استخوان شکستن، سیگار، قتل و هزار مورد مشابه دیگر است، «آدم‌های خوب» به لطف بازی دیدنی کرو و گاسلینگ در خونین‌ترین لحظات هم حس‌و‌حالِ شوخ و بی‌خیالش را حفظ می‌کند. بالاخره از ترکیب حال‌و‌هوای بی‌خیال و عجیب «لبوفسکی بزرگ» (The Big Lebowski) و کاراکترهای کله‌شق «کیس کیس، بنگ بنگ» (اولین تجربه‌ی کارگردانی بلک) چه انتظاری دارید!

رایان گاسلینگ نقش هالند مارچ، یک کاراگاه خصوصی احمق و دست‌و‌پاچلفتی را بازی می‌کند که بعد از مرگ همسرش، تنها چیزی که برایش باقی مانده مشکل اعتیادش به الکل و هالی، دختر ۱۳ ساله‌اش با بازی بسیار طبیعی آنگوری رایس است. مارچ برای پیدا کردن بازیگر زنی استخدام می‌شود که به تازگی در تصادف اتوموبیل کشته شده است. جستجوی مارچ برای یافتن آن بازیگر، او را به دختری به اسم آملیا می‌رساند. کسی که از قضا جکسون هیلی (کرو) را به عنوان بادی‌گارد استخدام کرده تا از او مراقبت کند. هیلی برخلاف مارچ که حداقل ادای کاراگاه خصوصی‌های باکلاس را در می‌آورد، از آن‌هایی است که مردم او را برای فرستادن پیام با استفاده از پنجه‌بوکس استخدام می‌کنند. خلاصه اینکه او سراغ مارچ می‌آید تا به او بفهماند که بی‌خیال آملیا شود. اما طبقِ معمولِ استایل داستان‌های جنایی بلک، خیلی زود این دوتا متوجه می‌شوند که قضیه پیچیده‌تر از این حرف‌هاست و تصمیم می‌گیرند تا با همدیگر همراه شده و سر کلاف را تا تهش دنبال کنند.

«آدم‌های خوب» بیشتر از اینکه فیلمِ داستان باشد، فیلم شخصیت‌هایش است. ناسلامتی تقریبا از همان ابتدا مشخص است که بی‌برو برگرد این ماجراها به افراد سیاسی و بالارتبه‌ی شهر ختم می‌شود. بنابراین فیلم در بلند مدت هیچ عنصر غیرمنتظره‌ای ندارد، در عوض فیلم در «حال» زندگی می‌کند. پس مهم‌ترین جاذبه‌ی فیلم همان چیزی است که «کیس کیس، بنگ بنگ» را به اثر دیوانه‌وار و لذت‌بخشی تبدیل کرده بود: همراه کردن دوتا رفیقِ شفیق که در آن واحد، هم از لحاظ خصوصیات شخصیتی تفاوت دارند و هم با هم جفت‌و‌جور هستند و تماشای بگو مگوها و کنش و واکنش‌های آنها. شین بلک می‌داند قلب چنین فیلمی کاراکترهایش هستند. بنابراین شاید فیلم در زمینه‌ی داستانگویی‌اش کمی لنگ بزند، اما او در زمینه‌ی نوشتن دو کاراکتر اصلی‌ بامزه و بازیگوش فیلم توی خال زده است. کاراکترهایی که همه‌چیزشان به خوشمزه‌بودن خلاصه نمی‌شود، بلکه همدردی‌پذیر هم هستند و در مرحله‌ی عمیق‌تری با مخاطب ارتباط برقرار می‌کنند.

بله،‌ روی کاغذ کاراگاه خصوصی ‌زبان‌باز اما افسرده‌ای مثل مارچ که معتاد به الکل است خیلی کلیشه‌ای به نظر می‌رسد و ممکن است او را به عنوان شخصیتی ببینید که کارش به گفتن جوک‌های سناریو خلاصه شده، اما بلک زرنگ‌تر از این حرف‌هاست و از این خصوصیات کلیشه‌ای برای سر و شکل دادن به قوس شخصیتی مردی که هیچ هدفی در زندگی ندارد و مورد تنفر دخترش قرار می‌گیرد، استفاده می‌کند. در نتیجه، وقتی فیلم پایش را روی ترمز می‌گذارد و احساسات او را کندو کاو می‌کند، مارچ به چیزی بیشتر از یک دلقک صرف تبدیل می‌شود. از سویی دیگر شخصیت جکسون هیلی هم یکی از آن آدم‌های عمیقا خوبی است که توسط زندگی کتک خورده و حالا به یک کتک‌زننده تبدیل شده، اما درست مثل کاراکتر گاسلینگ، این شخصیت هم اگرچه از دور کلیشه‌ای به نظر می‌رسد، اما راسل کرو در ادای تک‌تک جملاتش آن‌قدر خوب ظاهر می‌شود که شما واقعا درد درون او را باور می‌کنید. حالا تصور کنید این دوتا بازیگر توانا با استفاده از یک سناریوی قوی در کنار هم قرار بگیرند!

اما شمردن جذابیت‌های «آدم‌های خوب» تمام نشده؛ اگر فکر می‌کنید با وجود کرو و گاسلینگ شخص دیگری فرصت عرض اندام ندارد اشتباه می‌کنید. در واقع هالی، دختر مارچ شخصیت جالب و کاراگاه سومی است که بدون اغراق پا به پای دو ستاره‌ی اصلی فیلم حرکت می‌کند و حتی بسیاری از صحنه‌های آنها را نیز می‌دزد. تمامش هم به خاطر این است که بلک در زمینه‌ی نوشتن هالی نیز انتظارات را می‌شکند. هالی دوباره روی کاغذ در دسته بچه‌های سینمایی‌ای قرار می‌گیرد که تنها خصوصیت بارزشان بزرگ‌سالانه حرف‌زدنشان است، اما بلک نشان می‌دهد که استعداد خوبی در زمینه‌ی نوشتن بچه‌های باهوش اما باورپذیر و بامزه اما باتربیت دارد. نه تنها تماشای هالی به اندازه‌ی کرو و گاسلینگ لذت‌بخش است، بلکه نقش او به مزه‌پراکنی خلاصه نمی‌شود. او نه تنها به اندازه‌ی بقیه در پیشبرد داستان دست دارد، بلکه هالی قلب داستان نیز است. کسی که بزرگ‌ترهایی که در آلودگی گم شده‌اند را به سوی راه بازگشت هدایت می‌کند.

منهای پایان‌بندی فیلم که تا حدودی نامیزان است و بعضی شوخی‌ها که به بار نمی‌شینند، «آدم‌های خوب» فیلم کاملی در زنده کردن اتمسفر و خصوصیات فیلم‌های کمدی/جنایی دهه‌ی ۷۰ است. از کمدی اسلپ‌استیکِ تاریک بازیگرها گرفته تا صحنه‌های اکشن دیوانه‌واری که به همان اندازه که خشن و خونین هستند، به همان خوبی هم فیلمبرداری و تدوین شده‌‌اند. «آدم‌های خوب» برخلاف بلاک‌باسترهای این روزها، یک فیلم مفرح از نوع کلاسیکش است و برخلاف فیلم‌های استودیویی این سال‌ها که دنباله‌هایشان را زورکی به مخاطب قالب می‌کنند، با وقار خاصی کارش را انجام می‌دهد و بعد ازمان می‌پرسد: آیا راضی به همراهی دوباره‌ با این تیم سه‌نفره هستید؟ معلومه که بله! اما قبل از آن، من بروم که پری دریایی‌ها را بازجویی کنم!

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
3 + 2 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.