فیلم Lucky Grandma اولین تجربه فیلم بلند ساسی سیلی است. فیلمی کنجکاویبرانگیز که در میانه نفساش تمام میشود. با میدونی و نقد فیلم همراه باشید.
Lucky Grandma فیلم کنجکاویبرانگیزی به نظر میرسد. ایدهی اولیه جذاب است. مادربزرگی معتاد به سیگار که تنها زندگی میکند در فالگیری متوجه میشود که روز شانساش رسیده و میخواهد ریسک کند. فیلمی که با ژانرها بازی میکند و گاهی کلیشههای آشنا را به تمسخر میگیرد. میتوان فیلم را در ژانر کمدی و هیجانانگیز تعریف کرد اما اشارههایی هم به ژانر گانگستری میشود که بیشتر قرار است جنبه کمدی فیلم را بیشتر کند. فضای فیلم بیشتر یادآور فیلمهای کمدی برادران کوئن است اما با فاصلهای زیاد از نمونههای درخشانی همچون قاتلین پیرزن The Ladykillers میایستد.
اگر تا به حال قمار کردن را تجربه کرده باشید یا لااقل در فیلمی با آن همراه شده باشید حتماً فهمیدهاید که چه مسیر هیجانانگیز و در عین حال تخریبگری است. اگر تخریب یک سمت ماجرا نبود احتمالاً اینقدر هیجانانگیز نمیشد. قمار کردن به روح زندگی نزدیک است. در زندگی تا چیزی از دست ندهی تجربهای بهدست نمیآوری و زندگیِ روتین و بیحادثه هم به سرعت کسلکننده میشود. پیرزنی را تصور کنید که از زندگی روتین خود خسته شده است. حوصلهی فرزند و نوههایش را ندارد و بیهیچ انگیزهای در محلهی چینیهای نیویورک قدم میزند. شروع ماجراجویی این پیرزن در همان شروع داستان، زندگی او را دگرگون میکند.
فیلمی که با ژانرها بازی میکند و گاهی کلیشههای آشنا را به تمسخر میگیرد. میتوان فیلم را در ژانر کمدی و هیجانانگیز تعریف کرد اما اشارههایی هم به ژانر گانگستری میشود
فیلم در بخشهایی کمی پندآموز میشود و توانایی ندارد که شخصیت و ایدهی اولیه جذابی را که طراحی کرده است حفظ کند و به نفس نفس زدن میافتد. با این حساب درکنار صدها فیلم هالیوودی قرار میگیرد که با ایدهای جذاب و آتشفشانی شروع میشوند و وعدهی فیلمی هیجانانگیز به مخاطب میدهند و چند قدم جلوتر ترمزشان کشیده میشود. مشکل کار کجاست؟ چرا متریال داستانی افت میکند و ایدههای جذاب یکسوم ابتدایی فیلم تمام میشود. اگر وسوسه شدید فیلم را تماشا کنید و بعد ادامه متن را بخوانید.
تکههای از حوادث فیلم در ادامه لو خواهد رفت.
در این متن سعی دارم از تفاوت فیلمنامه فیلم کوتاه و فیلم بلند صحبت کنم. بسیاری از فیلمسازان فیلم اولی مسیر ساخت فیلم کوتاه را برای رسیدن به فیلم بلند طی میکنند. ساسی سیلی هم یکی از آنهاست. در مواجهی اول با فیلم Lucky Grandma فیلم به دلم ننشست. ایراد کار کجا بود؟ ظاهراً همه چیز دارد درست پیش میرود. فیلم به موقع شروع شده و ایدهی نابی دارد. پیرزنی که در اوج افسردگی قرار است یک روز را با شانس زیاد در کازینو بگذراند. ایدهی یک شبه پولدار شدن هر مخاطبی را قلقلک میدهد چه بهتر که قمارباز پیرزنی رنجور هم باشد.
قمار کردن به روح زندگی نزدیک است. در زندگی تا چیزی از دست ندهی تجربهای بهدست نمیآوری و زندگیِ روتین و بیحادثه هم به سرعت کسلکننده میشود
در پردهی اول فیلم بسیار هیجانانگیز است. پیرزن در همهی بازیهای کازینو عدد ۸ را انتخاب میکند و با شمارهی شانس خود پیش میرود. خوب که پول درآورد، سر بزنگاه وقتی همه پولهایش را وسط گذاشته شانسش تمام میشود. ایدهی معرکهای است اما همینجا دست نگه داریم. فرض کنید فیلم همینجا تمام میشد. فیلم کوتاه خوبی نبود؟ پر از کشمکش و تعلیق و درنهایت یک غافلگیری ویرانگر. پیرزن فقیر و افسردهی ابتدای فیلم فقیرتر و افسردهتر از در کازینو بیرون میآمد و تمام. به نظر میرسد استراتژی ساسی سیلی برای ادامه از غرابت و تازگی یکسوم اول فیلمش تبعیت نمیکند.
در ادامه هم سر و کلهی ایدههای جذابی پیدا میشود. شخصیت بامزهی چاقی که قرار است نقش بادیگارد پیرزن را بازی کند یک تصویر خندهدار و سرگرمکننده است اما شکل کشمکشهای پردهی دوم و سوم کاملاً خسته کننده و تکراری از آب درآمده است. پیرزن در اتوبوس پولی هنگفتی از غیب نصیبش میشود و همین او را به یک بازی گانگستری وارد میکند که به فیلمساز اجازه میدهد تا با کلیشههای ژانری بازی کند اما فراتر از این نمیرود. پس از پیدا شدن پول همه فیلم در یک تعقیب و گریز عذابآور تبدیل میشود که هیچ شبیه هیجان ابتدای فیلم نیست. مشکل کجاست؟
مسئلهی از دست دادن و بهدست آوردن یکی از ایدههای فیلم است. پیرزن در طول فیلم مدام در حال پولدار شدن و فقیر شدن است. مشکل اینجاست که وقتی شخصیت در سطح حرکت کند و ابعاد شخصیتی متنوعی نداشته باشد درنهایت فیلم تبدیل به تکرار ایدههای قبلی با ظاهری تازه میشود. درواقع در دو سوم انتهایی پیرزن در همه لحظات دارد میبرد و میبازد. گانگسترها میآیند او میترسد که ببازد. بادیگاردش سر میرسد او دوباره امیدوار میشود. همه ایدهها تکرار ایدهی برد و باخت یکسوم ابتدایی به شکلهای مختلف است. اما فقط ظاهر تغییر کرده و در معنا به ایدهی تازهتری نرسیدهایم. راستی ایدهی شانس پیرزن کجا رفت؟ چرا در ادامه نمیبینمش؟ وقتی به ایدهی خود وفادار نمیمانیم و سراغ اکشن و کلیشه میرویم تا مبادا فیلممان در گیشه شکست بخورد تماشاگری که با ایدهی جذاب ابتدایی امیدوار به دیدن فیلمی تازه شده حسابی توی ذوقش میخورد.
در Lucky Grandma فیلم مدام از این شاخه به آن شاخه میپرد
اجازه بدهید سراغ قاتلین پیرزن کوئنها برویم. دو فیلم اشتراکاتی دارند. یکی بازی با ژانر و تمسخر کلیشههای ژانری است. دیگری حضور یک پیرزن در مرکز داستان و مهمتر از همه تاکید بر شانس و اقبال در پیشبرد امور دنیا. کوئنها با چند شخصیت ویژه شروع میکنند و کلیشه پیرزن ناتوان را تغییر میدهند. پیرزن آنها بسیار توانمند است و میتواند همه دزدها را ناکار کند. دزدها هم کمی خنگاند اما هر کس توانایی بهخصوص خودش را دارد اما مهمترین ویژگی فیلم که باعث میشود ماندگار شود و از همه نمونهها مشابه پیشی بگیرد پایداری بر ایدهي اصلی و فرم شخصی کوئنهاست. آنها در لحظهی آخر مسیر حذف آدمها را براساس حادثه جلو میبرند چون جهان کلی اثر بر حادثه بنا شده است.
در Lucky Grandma فیلم مدام از این شاخه به آن شاخه میپرد. در فصلی بر پایهی قمار پیش میرود. در فصل بعدی به فضای گانگستری ورود پیدا میکند و پر از تعقیب و گریز میشود. در فصلی بر افسردگی پیرزن و اثرات ورود یک بادیگارد به زندگیاش تاکید میشود و درنهایت در فصل پایانی اکشن میشود. اکشنی که تا حدی به فیلم هندی شبیه است. سردرگمی فیلمساز در تجربه اولش در همه فصلها مشاهده میشود. درنهایت چون فیلم نه در سطح درونی حرکت کرده که با دغدغههای شخصی پیرزن همراه شویم و نه در سطح بیرونی به اندازه نمونهها دیگر جذاب و درگیر کننده است تبدیل به یک فیلم متوسط میشود.
فیلم جذابیتهایی در شکل کارگردانی دارد. استفاده از قابهای نامتعارف و کمی فانتزی و حضور همیشگی سیگار بر لب پیرزن و انتخاب درست بازیگرها جذابیتهای لحظهای برای فیلم به حساب میآيد اما نداشتن یک فیلمنامه منسجم که در طول فیلم بتواند ریتم را نگه دارد و جذابیت را حفظ کند باعث شده تا تلاشهای ساسی سیلی در مقام کارگردان کمتر به چشم بیاید. ای کاش فیلم میتوانست تا انتها شبیه به آغازش پیش برود اینطور میشد امیدوار بود که با فیلمسازی آیندهدار روبهرو هستیم. لااقل با احتساب این تجربه چندان نمیشود به آینده ساسی سیلی امیدوار بود.