فیلم Life Is Beautiful با نام اصلی La vita e bella فیلمی ایتالیایی محصول سال ۱۹۹۷ میلادی است. کارگردان این فیلم روبرتو بنینی است که بهترین نقشآفرینی فیلم هم ازان خود اوست. این فیلم موفقیتها و جوایز زیادی را بهدست آورد.
روبرتو بنینی یکی از مطرحترین هنرمندان ایتالیایی است. بنینی در زمینههای مختلفی از جمله کارگردانی، بازیگری و فیلمنامه نویسی فعالیت دارد. مطرحترین فیلم او زندگی زیباست نام دارد که برای آن نامزد دریافت ۳ اسکار شد (بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین فیلمنامه) و درنهایت اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را بهدست آورد. در اینجا باید اشاره کرد که تاکنون دو بازیگر بودهاند که در فیلمی به کارگردانی خودشان اسکار بهترین بازیگر مرد را بهدست آوردهاند؛ یکی بنینی و دیگری لارنس الیویه برای بازی در فیلم هملت محصول سال ۱۹۴۸.
برگردیم به فیلم زندگی زیباست. این فیلم در کل نامزد دریافت هفت اسکار شد که در انتها سه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان، بهترین موسیقی متن و بهترین بازیگر نقش اول مرد را بهدست آورد. فیلم زندگی زیباست بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای کمدی تاریخ سینما نیز به شمار میرود. همچنین در سایت IMDB از ۶۳۷ هزار رای متوسط امتیاز ۸/۶ را بهدست آورده است و در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر این سایت در جایگاه ۲۴ام قرار دارد. از موفقیتهای فیلم زندگی زیباست که بگذریم باز میرسیم به روبرتو بنینی.
بنینی تاکنون ۸ فیلم سینمایی و ۱ فیلم مستند را کارگردانی کرده است که در همگی آنها بخشی از کار نویسندگی برعهده خودش بوده است. بنینی در زمینه بازیگری هم فعالیتهای قابل توجهی داشته و در ۳۴ فیلم و سریال بازی کرده است. معروفترین نقشآفرینیهای او بجز فیلم زندگی زیباست در سه فیلم از جیم جارموش بزرگ بوده است. فیلم کوتاه قهوه و سیگار در سال ۱۹۸۶ُ و فیلم بلند قهوه و سیگار در سال ۲۰۰۳ و فیلم بلند شب، روی زمین در سال ۱۹۹۱.
در انتها هم باید این نکته را بیان کرد که سینمای ایتالیا تا به حال ۱۴ مرتبه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را بهدست آورده است و از این لحاظ در میان کشورها صدر نشین است. اما داستان فیلم زندگی زیباست: ماجرای این فیلم مصادف شده است با هولوکاست و کشتار یهودیان. پدری ایتالیایی (روبرتو بنینی) تمام سعی خود را میکند تا پسر کوچکش را از خطر حفظ کند و نگذارد به واقعیت تلخی که در حال وقوع است پی ببرد.
در ادامه به بررسی فیلم میپردازیم که داستان آن را لو میدهد.
روبرتو بنینی درکنار اینکه یک هنرمند است یک فعال سیاسی هم است و در ایتالیا به تمام وقایع مهم سیاسی واکنش نشان میدهد. حساسیت او به وقایع سیاسی باعث شد تا زمان داستان فیلمش را با یکی از فجیعترین جنایات تاریخ که سیاست هم در آن دخیل بود یکی کند. هرچند فیلم زندگی زیباست قصد دارد بیشتر مخاطب را بخنداند اما باز هم بنینی با هوشیاری در فیلمنامه و در کارگردانی شرایط بد آن زمان را توصیف کرده است.
در ادامه بخشی از این صحنه را توضیح خواهم داد. اما مطلبی که در ابتدای بحث باید به آن اشاره کرد این است که بنینی فیلمی در مورد زندگی ساخته است. برای همین فیلم با یک نریشن آغاز میشود که راوی داستان (جاشوآ که بزرگ شده است) آن را بیان میکند و معنای واقعی زندگی را در این نریشن میتوان یافت؛ داستانی که هم تلخی و گریه دارد و هم خوشحالی و شادی. بهگونهای دیگر داستانی که پر است از اشکها و لبخندها.
همانطور که گفته شد در فیلم اشارات زیادی به جو تاسفبار زمان آلمان نازی شده است. در ابتدای فیلم، ماشین گوئیدو و دوستش از مسیر خارج میشود و آنها ناخواسته به مسیری میافتند که به اشتباه با ماشین یکی از سران نازی اشتباه گرفته میشوند و در منطقهای از ایتالیا همه از آنها با شور و شوق استقبال میکنند.
این صحنه نشان میدهد که این خود مردم بودند که به تفکر نازیها پر و بال دادند و باعث قدرتمند شدن آنها شدند. در صحنه دیگری از فیلم نشان داده میشود که چگونه نازیها بچهها را از همان کودکی شست و شوی مغزی میدادند و سعی داشتند که تفکر نژاد برتر را در ذهن آنها جا بیاندازند. البته بنینی در این صحنه به زیبایی این تلاش نازیها را به سخره میگیرد.
در همین صحنه گوئیدو خود را بجای فردی که از مرکز آمده و باید بچهها را شست و شوی مغزی بدهد جا میزند و این تلاش نازیها را مسخره میکند. البته این صحنه بیانکننده شکست نازیها درجا انداختن تفکر برتری نژادی هم است. البته بنینی بهگونهای دیگر هم به تمسخر نازیها و پوچ بودن آنها پرداخته است. افسری نازی که از قبل با گوئیدو دوست بوده است تنها فکر و ذهنش در طول داستان، حل کردن چیستانهایی بسیار مسخره است. اینقدر به اینکار پوچ معتاد شده است که برای کمک گرفتن از گوئیدو برای حل یک چیستان مسخره او را از زندان نجات میدهد.
در این فیلم بهخوبی حس میشود که جنگ جهانی دوم و تفکر نازی چگونه بر فکر و ذهن و حتی علایق کودکان تاثیر گذاشته است. جاشوآ بهعنوان پسر گوئیدو برای تولدش تانک اسباب بازی طلب میکند. حتی زمانیکه در زندان نازیها اسیر میشوند پدرش به او میگوید که این یک بازی است و چون میداند جاشوآ تانک دوست دارد به او میگوید که جایزه برنده یک تانک واقعی است. جاشوآ هم بسیار خوشحال میشود و سعی میکند بهخاطر تانک سختی شرایط را تحمل کند. روبرتو بنینی در این فیلم با یک تناقض بسیار بزرگ، پیکار داشته است که سربلند از آن بیرون آمده.
بنینی فیلمی کمدی را در بطن اتفاقی تلخ شکل داده است و داستان فیلم هرچه به جلو پیش میرود غمانگیزتر میشود. اما بنینی ماهیت کمدی فیلم را به خوبی حفظ کرده است. البته بنینی از عمد خود را درچنین مخمصهای انداخته است تا معنای اسم فیلمش یعنی زندگی زیباست هرچه بهتر به مخاطب رسانده شود. چه بهتر از اینکه نشان دهی در سختترین شرایط انسانها هوای هم را دارند و اعضای یک خانواده برای هم فداکاری میکنند و بعد بگویی: زندگی زیباست.
برای مثالی در مورد اینکه کارگردان چگونه صحنههای تلخ را تلطیف کرده است فقط توجه به صحنه کشته شدن گوئیدو کافی است. گوئیدو گرفتار سربازی نازی شده است و از جلو محفظهای که جاشوآ در آن پنهان شده رد میشود. چون میداند پسرش او را میبیند با لبخند به او چشمک میزند و بهصورت خنده داری شروع به راه رفتن میکند. جاشوآ در این صحنه میخندد دریغ از اینکه آخرین باری است که پدرش را میبیند. در ادامه سرباز نازی گوئیدو را به بیراههای میکشاند تا به او تیر بزند. دوربین تا اینجا موضوع را دنبال میکند اما صحنه تیرباران را نشان نمیدهد و فقط صدایش را میشنویم. رعایت همین نکته به ظاهر بیاهمیت باعث شده است تا لحن کمدی فیلم تغییر نکند.
انتهای فیلم هم بسیار زیرکانه طراحی شده است؛ پدری برای اینکه پسرش از واقعیت تلخ خبردار نشود به او میگوید که آنها در حال بازی کردن هستند و جایزه نفر اول یک تانک واقعی است. در پایان فیلم هم جاشوآ سوار تانک متفقین میشود و احساس پیروزی میکند. درحالیکه پدرش را از دست داده است. در صحنه آخر هم جاشوآ در آغوش مادرش جای میگیرد و پسزمینه پر است از درختان سبز و نور خورشید. این پایان یعنی آینده، روشن است و همراه با امید. به بیان دیگر نسل آینده که جاشوآ نمایندهی آنها است میتوانند بهخوبی و با امید زندگی کنند.
خود روبرتو بنینی در این فیلم بسیار نقشآفرینی خوبی دارد و بیشتر بار کمدی فیلم بر دوش اوست. او هنر کارگردانی خود را در زمینه بازی گرفتن از هنرپیشه کودک فیلم هم نشان داده است. بازی جورجیو کانتارینی در نقش جاشوآ بسیار باورپذیر و خوب از کار درآمده. تمام اکتهای او در زمان خستگی، شادی یا در زمانیکه لجوج و یکدنده میشود، باورپذیر و طبیعی هستند. این مسئله هم به هوش و استعداد خود جورجیو ربط دارد و هم به راهنماییها و هدایت کارگردان فیلم. در اینجا بد نیست یادی هم بکنیم از کارگردان بزرگ ایرانی که در بازی گرفتن از کودکان تبحر بسیار داشت یعنی عباس کیارستمی.
فیلم زندگی زیباست فیلمی انسانی است که نشان میدهد چگونه همه گوئیدو را کمک میکنند تا پسرش حقیقت را نفهمد. این کمک خیلی جاها ملموس است. مانند پیرمردی که در زندان نازیها مانند دوست درکنار گوئیدو میماند و هوای جاشوآ را دارد و بعضی جاها غیر ملموس است. مانند زمانیکه اطرافیان گوئیدو دربرابر مسخرهبازیهای او سکوت میکنند و چیزی نمیگویند. زیرا میدانند او اینکارها را برای فرزندش انجام میدهد.
همچنین این فیلم درباره فداکاری یک پدر است؛ فداکاری او برای نجات دادن فرزندش. در انتها هم باید بگویم در روزهایی که خبر قتل فجیع فرزندان توسط والدینشان حال همه را بد کرده است، در روزهایی که هر لحظه خبر بد تازهای ما را دچار ناامیدی و سرخوردگی میکند، فیلم زندگی زیباست به ما یادآور میشود که خانواده و در راس آن پدر، بهترین پناهگاه و یاور انسان در زمان سختی هستند. به ما میگوید که زندگی هرچقدر هم که تلخ باشد باز هم میتوان زیبایی را در آن یافت. این فیلم را ببینید تا قدر زندگی را بیشتر بدانید.