نقد فیلم Jane Eyre - جین ایر

نقد فیلم Jane Eyre - جین ایر

فیلم Jane Eyre، یکی از برترین کلاسیک‌های چند سال اخیر با بازی درخشان مایکل فاسبندر و میا واسیکوفسکا، ادای دینی به آثار زیبا و دوست‌داشتنی شارلوت برونته، نویسنده انگلیسی است.

جین ایر داستان زندگی دختری است که  به عنوان دایه، در خانه مرد ثروتمندی به نام «ادوارد راچستر» سکنی می‌گزیند

«جین ایر» (Jane Eyre) داستان زندگی دختری جوان به همین نام است که بعد از مرگ پدر و مادرش، با بی‌مهری زن‌دایی متمول و ثروتمندش روبه‌رو شده و راهی نوان خانه می‌شود. آنجا نیز مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد و در عین حال به دلیل علاقه و استعدادش، از کسب علم عقب نمی‌ماند و در نهایت به عنوان دایه، در خانه مرد ثروتمندی به نام «ادوارد راچستر» سکنی می‌گزیند. جین و راچستر به تدریج به یکدیگر نزدیک می‌شوند، اما عوض شدن‌های ناگهانی رفتارهای راچستر، جین را سرخورده می‌کند. داستان با کشف راز هولناک راچستر توسط جین به اوج می‌رسد و او را سرگردان، راهی مکانی دیگر می‌کند.

بازسازی یک داستان کلاسیک و مشهور همیشه برای دوستداران آن جذاب است؛ حتی نسخه‌های دست‌نخورده آن که به صورت مستقیم و بدون دخل و تصرف، از دیالوگ‌های شخصیت‌های اصلی استفاده می‌کنند. حتماً برایتان پیش‌آمده که کتابی که دوست دارید به فیلم تبدیل شده باشد (حداقلش ارباب حلقه‌ها و هری پاتر است) و حین دیدن فیلم، دیالوگ‌های کتاب را تشخیص داده و هیجان‌زده شده باشید و بگوید: اینجایش دقیقاً مثل کتاب بود! «جین ایر» از پس این کار به خوبی برآمده و طرفدارانش را راضی کرده است.

فیلم «جین ایر» به کارگردانی کری فوکوناگا (نویسنده فیلم ترسناک It) سال ۲۰۱۱ به نمایش درآمد و کاندید جوایز بسیاری شد. کری فوکوناگا، کارگردان، نویسنده و سینماتوگراف خوش ذوقی است که ژانرهای متفاوتی را تجربه کرده است. وی در فیلم «جین ایر» هم به روایت اصلی وفادار مانده و غم و سختی جین ایر و به تبع آن شخصیت قوی و مستقلی را که طی سال‌ها شکل گرفته است به زیبایی به تصویر کشیده است. خیلی از طرفداران ادبیات کلاسیک، شاید مایل باشند اینگونه بازسازی‌ها را جو رایت انجام دهد؛ کارگردانی که با بازسازی «غرور و تعصب» (Pride & Prejudice) جین آستین خوش درخشید. اما آثار برونته، برخلاف جین آستین که پر از شوخی‌های ظریف، سرخوشی‌های دختران جوان، مراسم‌های رقص و لباس‌های زیبا است، به سراغ تنهایی‌ها و سختی‌های دختران آن دوران می‌روند و روایت‌هایش معمولاً تلخ‌تر هستند. حس مالیخولیا و تجربه‌های ترسناک جین که مدام در ذهنش می‌چرخند، به‌خوبی توسط محیطی که فوکوناگا خلق کرده است، به بیننده منتقل می‌شود.

ستارگان اصلی فیلم، بهترین انتخاب‌های ممکن بوده‌اند. میا واسیکوفسکا در نقش جوانی جین، با صورت ساده و رنگ‌پریده‌اش، حاضر جوابی‌هایش و لب خندی که به ندرت پدیدار می‌شود، بهترین جینی  است که به حال بازسازی شده است. مایکل فاسبندر هم در نقش ادوارد راچستر تمام آرزوهای علاقه‌مندان داستان را برآورده می‌کند، مرموز، عاشق‌پیشه و احساساتی با صدای تودماغی و نگاه‌های خیره.

موسیقی، تصویربرداری و طراحی صحنه و لباس در خدمت فضای گوتیگ فیلم قرار گرفته‌اند. کلوزآپ‌هایی از چهره جین ایر، گویی به درون افکار او نفوذ می‌کند و نگاه خیره‌اش، نارضایتی‌اش از زندگانی را روایت می‌کند. نه به دلیل فقر یا ظلمی که در کودکی به او روا شده، به دلیل اینکه او از زندگی چیزی فراتر از قوانین تعریف شده قرن ۱۹ می‌خواهد. همان‌طور که در یکی از صحنه‌ها، در حالی که از پشت پنجره به بیرون خیره شده است، از آرزوها و خواسته‌هایش با خدمتکار خانه (جودی دنچ) صحبت می‌کند و اقرار می‌کند که آزار می‌بیند از اینکه می‌داند افق بیرون از پنجره محدود کننده اوست و هیچ‌وقت نتوانسته پا به شهر بگذارد. هم‌چنین لانگ شات‌هایی از طبیعت، چه در باران و چه تاریکی، که جین در آن‌ها از راز هولناکی که ادوارد راچستر با خود دارد گریزان است همه نشانه تصمیم راسخ و اعتقاد او به ارزش‌های انسانی هستند. موسیقی فیلم هم کار داریو مارینلی است که موسیقی متن اقتباس‌های دیگری چون غرور و تعصب را در کارنامه‌اش دارد. او به‌خوبی در کنار سایر المان‌های مرتبط مانند طبیعت و چهره بازیگران، حس و حال آن‌ها در مواقع درماندگی، ترس و شادی را در قالب موسیقی نمایش داده است.

جذاب‌ترین بخش‌های فیلم شاید دیالوگ‌های رد و بدل شده بین جین و راچستر باشند. سؤال‌های پی‌درپی راچستر و حاضرجوابی‌های جین فقط مفرح و شادی‌آور نیست، بلکه بیان‌کننده عظمت روح جین، سرشت پاک و زلال و بردباری اوست. در برابر آن، راچستر ابتدا دیوصفت و اهل خوش‌گذرانی جلوه می‌کند اما پس از گذشت چندی، پرده از ظلمی بر‌می‌دارد که در جوانی به او شده و به گفته خودش «باعث شده هیچ وقت طعم خوشی را نچشد». راچستر و جین هر دو تشنه عشق‌اند و این تب و تاب در حرکات، نگاه‌ها و صحبت‌هایشان هویدا است. چه از سمت جین که در دوران زندگی خود محبتی ندیده اما نبود آن باعث نشده که کاسه گدایی و محبت به دست بگیرد و چه راچستر که در پی عشق و لذت، دست به هرکاری می‌زند و جین در جمله‌ای کوبنده به او می‌گوید که این‌گونه بیشتر تباه می‌شود. علاقه‌مندی تدریجی جین و راچستر به یکدیگر در کنار رفتارهای مشکوک راچستر و ابراز علاقه‌هایش در لفافه به جین، رمانتیسم زیبا، دل‌نشین و باورپذیری رقم زده که در حین تماشای فیلم، هر احتمالی از نرسیدن این دو به یکدیگر، تماشاگر را آشفته می‌کند. فیلم، شیمی خود را مدیون بازی بی‌نظیر دو ستاره آن و دیالوگ‌های منتخب داستان اصلی است.

فیلم «جین ایر» برخلاف کتاب که روایتی خطی را طی می‌کند، از بخش‌های پایانی داستان شروع می‌شود (فرار جین از عمارت راچستر) و با فلش بک‌هایی ابتدا به کودکی جین و بعد ورود و زندگی‌اش با راچستر، داستان را برای بیننده آشکار می‌کند. فوکوناگا با اعمال کمی تغییر در اتفاقات و حذف برخی قسمت‌ها (به دلیل حجم بالای داستان اصلی) توانسته «جین ایر»ی درخور ذائقه مدرن بسازد و خشم و شادی و در مواقع لازم ترس آن‌ها را برانگیزد. اتفاقات ناگوار و مرموزی در طول فیلم رخ می‌دهند که کارگردان توانسته با وجود اشاره‌های مکرر راچستر، همچنان سرچشمه اتفاقات را غیرقابل حدس حفظ کند. به جز آن‌هایی که با داستان آشنا هستند، حدس زدن دلیل اتفاقات و راز هولناکی که راچستر در سینه دارد دشوار است. این یکی از نقاط قوت فیلم و صدالبته داستان اصلی است. برخلاف فیلم‌های روایی کلاسیک که روال داستان و حتی انتهای آن قابل پیش‌بینی است، «جین ایر» به مدد بدنه اصلی داستان و تعلیق‌های مناسب توانسته راز و رمز خود را تا جایی که می‌خواهد مخفی نگه دارد.

فوکوناگا انتخاب هوشمندانه‌ای انجام داده است. فیلم توانسته پیوستگی و جذابیت خود را با داشتن المان‌هایی که به‌طور معمول در کنار هم جور در نمی‌آیند، حفظ کند. المان‌هایی از طبیعت، سکون و سکوت بی‌حد بعضی صحنه‌ها، رابطه پر تب و تاب و عاشقانه دو شخصیت اصلی، موعظه‌های اخلاقی و فضای ترسناک و رازآلود بعضی صحنه‌ها، هرکدام در جای خود قرار گرفته‌اند و جین ایرِ فوکوناگا را یک سر و گردن از بازسازی‌های پیشین آن بالاتر برده‌اند.

شخصیت‌های فرعی داستان نیز به‌خوبی و در مواقع لزوم ظاهر شده‌اند. زن دایی خبیث جین ایر در ابتدای فیلم معرفی می‌شود و در یک سوم انتهایی در صحنه‌ای کوتاه از جین طلب بخشش می‌کند. سینت جان در ابتدای فیلم به جین پناه می‌دهد و در انتهای آن، جین را وادار به تصمیم‌گیری می‌کند. اینگرام، خدمتکار خانه که قرار است عروس راچستر شود، همه و همه با کمترین زوائد ممکن در فیلم حضور پیدا می‌کنند و به جلو رفتن داستان و پرده‌برداری از اتفاقات کمک می‌کنند.

فیلم در کنار همه زیبایی‌هایش، اثری خاص و کمیاب است و شاید نظر عده‌ای دوست‌دار داستان‌های کلاسیک با اندکی پیچش و رمز و راز نسبت به کلاسیک‌های معمول را جلب کند و بیشتر از اقتباس سینمایی، شبیه تئاتری قوی و هوشمندانه است. صحنه‌های تاریک، لباس‌های قرن ۱۹، المان‌های گوتیک و دیالوگ‌های دونفره. اما دلیل دیگری برای تماشای آن، شخصیت به‌یادماندنی «جین ایر» است. در دوره‌ای که هویت انسان‌ها به‌کرات و بنا به اقتضای محیط اطراف تغییر می‌کند و جوان‌ها سردرگم و بدون داشتن الگو و قهرمان بزرگ می‌شوند، دیدن این فیلم شاید خالی از لطف نباشد. جین ایر دختری است با چهره‌ای ساده و بی‌پول که می‌توانست یکی از متمول‌ترین دختران انگلیس باشد. اما دست تقدیر او را به نوان خانه و سپس به عمارت اربابی راچستر کشاند. اما جین اجازه نمی‌دهد که شرایط بر او تحمیل شود، آموزشش را تکمیل می‌کند، نقاشی می‌کشد و در آرزوی برابری با مردان است. مستقل و به قول راچستر: «تازه، سالم و بدون هیچ عیب و نقص و آلودگی» است. با همین ویژگی‌هایش راچستر را شیفته خود می‌کند و حتی ذره‌ای برای جلب رضایت او انعطاف نشان نمی‌دهد. به همین دلیل «جین ایر» شاید مشوق و الگوی خوبی باشد برای ماندن و اصرار ورزیدن روی خودِ واقعی در عصری که همه سعی می‌کنند خود را به قالب مطابق میل همه دربیاورند.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
6 + 6 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.