نقد فیلم Irresistible - سر سخت

نقد فیلم Irresistible - سر سخت

فیلم Irresistible با بازی استیو کارل با اینکه دست روی موضوع جالبی گذاشته، اما درنهایت به یک کمدی کلیشه‌ای و با یک پایان جالب تبدیل می‌شود. در ادامه با میدونی و نقد این فیلم کمدی همراه باشید.

همواره ساخت یک فیلم با تم یا داستانی سیاسی مشکلات و حساسیت‌های خود را داشته و حالا اگر قرار باشد یک کمدی سیاسی را بسازیم، قطعا انتظارات متفاوت‌تری از این اثر می‌رود. جان استوارت که درواقع یک فعال سیاسی است که حتی سابقه ساخت یک فیلم درام سیاسی به‌نام Rosewater را نیز در کارنامه خود داشته، حالا به سراغ ساخت یک فیلم کمدی سیاسی به‌نام Irresistible (سر سخت) رفته است که در این فیلم شاهد حضور بازیگران و نام‌های شناخته شده‌ای چون استیو کرل، کریس کوپر، مک‌کنزی دیویس، توفر گریس، ناتاشا لیون، رز بیرن، ویل ساسو، برنت سکستون، دبرا مسینگ و ویلیام اسمیت هستیم. فیلم Irresistible داستان گری زیمر را دنبال می‌کند که یک فعال سیاسی از حزب دموکرات است و در تلاش است تا به یک کهنه سرباز بازشسته در یک شهر کوچک و اکثرا طرفدار جمهوری‌خواه کمک کند تا در انتخابات شهرداری پیروز شود. در ادامه با میدونی نقد این فیلم همراه باشید.

باتوجه‌به شرایط فعلی، ساخت و تماشای فیلم Irresistible از پشت صحنه یک رقابت انتخاباتی و حالا در یک مقیاس کوچک‌تر می‌تواند جالب توجه باشد. به هر حال ما خیلی از پشت صحنه این رقابت‌ها آگاه نیستیم و شاید جالب باشد که در یک فیلم یا سریال به آن پرداخته شود. جان استوارت در اینجا همچنین هدفی دارد و حتی تا جایی که توانسته با زبان طنز و کمدی تلاش کرده است تا مشکلات سیستم فعلی انتخابات آمریکا را نشان دهد، اما او تا کجا توانسته است پیش برود؟ این سوالی است که قرار است به آن در نقد دست پیدا کنیم. بااین‌حال، بهتر است اول از همه به این موضوع بپردازیم اصلا استوارت توانسته یک رقابت را به خوبی نشان دهد؟ زمانی‌که قرار است چنین فیلمی را تماشا کنیم، مشخصا انتظار داریم که نگاهی متعادل و یکسان در مورد دو حزب وجود داشته باشد و خب در اینجا هم تقریبا این موضوع را شاهد هستیم که هر دو حزب به هر حال دست به هرکاری میزنند تا پیروز رقابت شوند و حتی کارهای مثبت و خوبی نیز انجام می‌دهند.

بااین‌حال،‌ بخش زیادی از فیلم روی گری زیمر است و نه‌تنها این موضوع باعث شده تا ما کمتر از جبهه رقیب آگاه باشیم، بلکه حتی نقش شخصی که قرار است گری تبلیغ آن را کند نیز کمرنگ‌تر از انتظار است. به هر حال ما از یک طرف گری زیمر را داریم که در تلاش است تا در این انتخابات موفق شود و در طرف مقابل فیت بروستر، رقیبش در حزب جمهوری‌خواه را داریم که در تلاش است تا گری را شکست دهد و در طرف دیگر دو نامزد برای شهردار شدن نیز حضور دارند که عملا نقش خاصی در فیلم ندارند. اگرچه در طول فیلم می‌توانیم علاقه استوارت به حزب دموکرات را ببینیم و او درواقع نتوانسته به‌طور کامل علاقه‌اش را در فیلم پنهان کند، اما فیلم خیلی زود از رقابت دو حزب و دو نامزد برای پیروزی در رقابت شهرداری، به رقابت بین گری و فیت تبدیل می‌شود و ضربه خیلی بد و غیر قابل بخششی به فیلم می‌زند که به‌طور کلی مسیر فیلم را تا پایان تغییر می‌دهد. فیلم درست در زمانی‌که مثلا در حال نمایش پشت پرده آمارگیری و چگونگی درصد گرفتن ستادها برای پیروزی در یک انتخابات است، به یکباره به رقابت دو شخص خلاصه می‌شود.

خیلی هم عجیب نیست که فکر کنید این صحنه‌ها را قبلا دیده بودید، درسته فیلم Irresistible از یک فیلم کمدی سیاسی به یک کمدی کلیشه‌ای تبدیل می‌شود و خیلی زود استوارت تصمیم می‌گیرد که برای پر کردن زمان فیلم، صرفا مسیر یک کمدی تکراری که بارها آن را دیده بودیم و اتفاقا خیلی به کارهای سث روگن هم شباهت دارد، را دنبال کند که نتیجه‌اش هم چندان جالب از کار در نیامده است. مشکل اینجا است که فیلم درست در زمانی‌که انتظار داریم بیشتر تمرکزش را روی انتخابات و سیستم آن بگذارد و درواقع مشکلات آن را با زبان طنز و کمدی بیان کند، صرفا به یک رقابت بین دو شخص تبدیل می‌شود که در تلاش هستند تا کار یکدیگر را خنثی کرده یا حتی تلاش‌های یکدیگر را از بین ببرند. حتی الگوهای فیلم نیز در طول فیلم تکرار می‌شود و به‌طور مثال شخصیت گری هر زمان در حال انجام کار درستی نیست، خودش را در مقابل یک پیرزن می‌بیند که مجبور می‌شود عذرخواهی کند یا به او توضیح دهد که منظورش با او نبوده است و این موضوع شاید یکی دوبار جالب باشد، اما احساس می‌شود استورات هر صحنه‌ای که توانسته یک صحنه مشابه را در آن قرار داده است.

این تکرارها صرفا خلاصه به ایده‌ها یا شوخی‌ها یا صحنه‌های کمدی فیلم نمی‌شود و اتفاقا حتی در بازیگران نیز بیشتر به چشم می‌خورد. عملا که بیشتر بازیگران فیلم فقط نقش جلو بردن داستان را دارند و مثلا هر شخص دیگری هم می‌توانست نقشی که کریس کوپر بر عهده داشت را بازی کند. در مقابل بیشتر وزن فیلم روی دوش استیو کارل بود و خب وی هم اصلا بازی متفاوتی را انجام نداده و خیلی خلاصه می‌توان گفت که استیو کارل نقش خود در آفیس را با ظاهری متفاوت اما تکراری در فیلم Irresistible بازی کرده است و بدون شک او نه توانسته فیلم را نجات دهد و نه بهترین عملکردش را در فیلم داشته است. البته شخص کارل خیلی مقصر نیست؛ چون این کارگردان است که چنین چیزی از وی خواسته و مشخصا به‌نظر نمی‌رسد که خیلی آزادی عملی هم داشته باشد. بااین‌حال، باز هم کارل انقدر تلاش کرده تا این تکرارها را پنهان کند و باز هم لبخند را روی لب بیننده بیاورد. در نقطه مقابل رز بیرن شاید ورود نسبتا جالبی داشته باشد، اما رفته رفته به همان رز بیرنی تبدیل می‌شود که بارها آن را دیده بودیم و تنها تفاوتی که شاید داشته باشد، نقش او در اینجا کمی شیطانی‌تر از دیگر نقش‌های معمول‌اش در سینما است.

فیلم در مجموع نتوانسته از بازیگرانی زیادی که دارد استفاده کند و مثلا حضور ناتاشا لیون بیشتر اسمی است و عملا نقش خاصی در فیلم ندارد. مشکل اینجا است که فیلم Irresistible موضوع و ایده جالبی دارد، اما پس از مدتی از شروع فیلم تصمیم می‌گیرد که مسیر جالبی که دارد را رها کند و به‌جای آن به سراغ ایده‌های کلیشه‌ای برود که انقدر تکرار شده‌اند که دیگر حتی می‌توانیم آن را لوس و بی‌مزه هم بدانیم. راستش رقابت بین گری و فیت می‌توانست خیلی جالب‌تر و هوشمندانه‌تر باشد. مثلا فیلم هر از گاهی یادش می‌افتد که انتخاباتی در جریان است و بهتر هست که کمی پشت صحنه آن را هم نشان دهیم، اما این موضوع انقدر کوتاه است که بیشتر حس می‌کنیم خیلی بی مقدمه بوده و به درستی در فیلم به تصویر کشیده نشده است. مشکل اینجا است که فیلم بیشتر از اینکه پشت صحنه و مشکلات یک سیستم انتخاباتی را به تصویر بکشد، بیشتر ادای آن را در می‌آورد و همین موضوع هم هست که ما به‌جای اینکه در مورد این صحبت کنیم که فیلم چقدر توانسته این موضوع را به خوبی و بی طرفانه پوشش دهد، بیشتر به این فکر می‌کنیم چرا کارگردان یک صحنه را بارها در فیلم تکرار کرده است.

همین قضیه هم باعث می‌شود تا پایان فیلم که قرار بود ما را غافلگیر کند که البته کمی هم می‌کند، دربرابر کل فیلم اثری کمرنگ داشته باشد و البته حتی در جایی از فیلم کارگردان دست خودش را رو می‌‌کند. اگرچه به عقب برگردیم، می‌بینیم که از ابتدا اشاراتی به پایان آن شده بود و می‌توانستیم حتی زودتر متوجه آن شویم، اما مشکل اینجا است که جان استوارت انقدر روی موضوع دیگری تمرکز کرده که احساس کنیم بخش پایانی فیلم بخش متفاوت و غریبه‌ای از فیلم هست. همین موضوع است که باعث می‌شود تا بگوییم که فیلم Irresistible بیشتر در حال در آوردن ادای یک فیلم کمدی سیاسی است و فیلم هرگز خط قرمزی را رد نمی‌کند و همیشه حواسش است که کجا پای خود را قرار می‌دهد و در پایان یکی از مشکلات و باگ‌های سیستم انتخاباتی را به ما نشان می‌دهد که در طول فیلم به درستی به آن پرداخت نشده و عملا این فرصت طلایی از بین می‌رود. فیلم Irresistible به‌جای اینکه تلاش کند در مسیر فیلمی مثل The Big Short قدم بردارد، بیشتر در مسیر فیلمی مثل Neighbors حرکت می‌کند و به اثری کاملا فراموش شدنی تبدیل می‌شود.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
1 + 0 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.