فیلم The Insult آخرین ساختهی زیاد دوئیری، کارگردان لبنانی، است که موفق شد به جمع پنج نامزد بهترین فیلم خارجی زبان اسکار ۲۰۱۸ راه یابد. با نقد این فیلم همراه میدونی باشید.
زیاد دوئیری را دوستداران سینما با فیلم The Attack (حمله) محصول سال ۲۰۱۲ میشناسند که به نوعی شروع روند سینمایی او در ساخت فیلمهای سیاسی است. ژانری که در فیلم The Insult «توهین» نیز دنبال شده و نشان از دغدغهی این فیلمساز دارد. نکتهای که حائز اهمیت است (و به نوعی در عنوان بندی ابتدایی فیلم نیز شاهد آن هستیم)، این است که دوئیری در فیلمهایش سعی میکند جهان ایدهآل خود را به تصویر بکشد. بدین معنا که در فیلم توهین منتظر آن باشید تا لبنانی را که ایده آل او است ببینیم. فیلم پر از پیشنهادهای فیلمساز و ریشهیابی تاریخی و عمیق در باب جنگهای داخلی لبنان و مسائل دیگر است.
چنین نگاهی من را به یاد «هانی ابو اسعد» در فیلمهای Omar و Paradise Now میاندازد. فیلم توهین که در کشور لبنان با عنوان «پروندهی شماره سیزده» اکران شد، در جشنواره ونیز مورد استقبال قرار گرفت و (کامل ال باشا) موفق به دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد از این جشنواره شد. برای آن دسته از تماشاگرانی که به درامهای دادگاهی علاقمند هستند تماشای این فیلم میتواند تجربهی خوبی باشد هرچند که در چنین ژانری، اغلب نمایش سکانسهای متعدد در دادگاه میتواند خسته کننده باشد و فیلمهای کمی در این ژانر هستند که در تمام لحظات جذاب میمانند.
در ادامه ممکن است بخشهایی از داستان فیلم لو برود
دوئیری در فیلمهایش سعی دارد جهان ایدهآل خود را به تصویر بکشد
مسئله فیلم توهین با ریتمی نسبتا تند خیلی زود روشن میشود. درگیری به ظاهر ساده میان تونی لبنانی و یاسر فلسطینی مدام این چالش را پیش روی ما میگذارد که چنین مشکلی تا کجا میتواند تماشاگران را به ادامه دادن فیلم ترغیب کند. اما قبل از شکل گیری این دعوا نکاتی در فیلم است که توجه به آنها را مهم میدانم. فیلم با سخنرانی یک رهبر حذب مسیحی آغار میشود که از حضور فلسطینیها در این کشور انتقاد میکند و راهی همچون رهبر قبلی یعنی بشیر جمیل را پیش میگیرد. بلافاصله در میان جمعیت دوربین دوئیری توجه ما را به شخصیت تونی جلب میکند و گویی قرار است تاثیر مستقیم چنین میتینگهایی را در زندگی این فرد ببینیم (این را از نصب تابلوی این رهبر در خانهی تونی نیز در مییابیم).
نکتهی دیگر، رنگ بندیهای ابتدایی فیلم است که ترکیبی از رنگهای قرمز، سفید و سبز به معنای رنگهای استفاده شده در پرچم لبنان در قاب بندیها جلوه میکنند. نگاه دوئیری در ابتدای فیلم برای ما روشن میشود که او به دنبال آن است که جریان سیاسی لبنان را از دل یک سخنرانی شروع کند و به زندگی آدمهای فیلمش بیاورد تا ما را با تاثیرات آن همراه سازد. طراحی صحنه نیز در خدمت القای یک اتمسفر سیاسی در فضای فیلم است. این مسئله زمانی عمیق میشود که وقتی یاسر برای عذرخواهی نزد تونی میآید پس از شنیدن جملاتی از تلویزیون از تصمیم خود منصرف میشود و تونی نیز جملهای را بر زبان میآورد که صرف نظر از کینه قدیمیاش نسبت به فلسطینیها، بیشتر تحت تاثیر رسانه تبلیغات سیاسی است. این موضوع خود بهانهای میشود تا درگیری شخصیتها بالا بگیرد و این مسئله به ظاهر ساده، رفته رفته عمیق شود.
در نخستین دادگاه به نظر میرسد موضع فیلمساز عمدا بر همذات پنداری با یاسر است؛ با اینکه دوربین دوئیری مدام در تلاش است که جایی قرار گیرد تا قضاوت برای مخاطب سخت شود. سکوت یاسر در جواب قاضی و عدم اظهار جملاتی که تونی به او گفته بود، دریچهی تحقیر را در فیلم باز میکند و شاید بتوان گفت تنها سکانس دادگاه است که بر محوریت تصمیمهای شخصیتها پیش میبرد. مشکل اصلی فیلم را در واقع از همین نقطه بیان میکنم که با ورود وکیلهای یاسر و تونی (که پدر و دختر بودنشان را خیلی مهم نمییابیم) شخصیتها در سایه قرار میگیرند. مدام شاهد خطابههایی از سوی وکلا هستیم که از جذابیت فیلم میکاهد و حتی حرکت دوربینهای مداوم و کلوز آپهای زیاد از شخصیتها کمکی به خسته نشدن مخاطب نمیکند. به راحتی میشد سکانسهای مربوط به دادگاه را خلاصهتر کرد.
در واقع میتوان گفت آفت درامهای دادگاهی، عدم پرداخت جذاب و نداشتن ایجاز در سکانسهای دادگاه است. شما را ارجاع میدهم به چند سکانس که خود شخصیتها دست به اقدام میزنند و برای من به شخصه باور پذیرتر میشوند. سکانسی که یاسر و تونی از دادگاه بیرون میآیند و ماشینهایشان در میزانس، مقابل یکدیگر قرار گرفته است ما شاهد جرقههای اولیه تغییر نگرش تونی هستیم که به یاسر در روشن کردن ماشینش کمک میکند. یا در جایی که یاسر به تعمیرگاه تونی میرود و با جملات تحقیر آمیزش او را عصبی میکند تا تونی نیز به او مشت بزند، کنش و واکنش را عینا میبینیم و از دل شخصیتها به درک تازهای میرسیم، برخلاف دادگاههای کسالت آور که شخصیتها رسما کاری انجام نمیدهند.
شاید برخی از مخاطبان دیگر برایشان رای دادگاه در پایان بندی مهم نباشد. حتی میتوان گفت که اگر یکی از این دو سکانس به عنوان پایان بندی فیلم ارائه میشد تاثیر گذارتر از پایان بندی فعلی فیلم بود. ایراد دیگری که به فیلمنامه وارد است جایی است که تونی در تعمیرگاه آسیب میبیند و این ماجرا با به دنیا آمدن زودرس بچهاش پیوند میخورد. به نوعی حس میشود جبر فیلمنامه باعث شده است که هر طور شده برای بچه اتفاقی بیفتد تا تونی به دلیل این اتفاق، دادگاه را جدیتر پیگیری کند. بچهای که به نوعی استعارهای از آینده تازهی لبنان است، میتوانست پرداخت بهتری در روند اتفاقات فیلم داشته باشد.
عادل کرم در نقش تونی، به خوبی توانسته یک شخصیت زخم خورده را که هر لحظه آمادهی منفجر شدن است به تصویر بکشد
فیلم از منظر بازی بازیگرانش قدرتمند است. عادل کرم در نقش تونی، به خوبی توانسته یک شخصیت زخم خورده را که هر لحظه آمادهی منفجر شدن است به تصویر بکشد. در سوی مقابل ریتم درونی بازی ال ساشا در نقش یاسر همراه با سکوتهای معنا دارش به خوبی یک مهاجر خاکستری را به نمایش میگذارد. در ابتدای مطلبم اشاره به این موضوع داشتم که دوئیری سعی در ترسیم جامعهی ایده آل خود دارد. از این جهت بیراه نیست که در یک سکانس رئیس جمهور با تونی و یاسر قرار ملاقات بگذارد و آنها بتوانند آزادانه نقد خودشان را بگویند. یا تمام مسیر دادگاه در حضور لبنانیها و فلسطینیها ادامه پیدا میکند و با وجود درگیریهای آنان، از حضورشان ممانعت به عمل نمیآید.
در واقع نزاع میان یاسر و تونی دیگر تبدیل به نزاع دو جریان و حزب و حتی مذهب میشود که رسانه و وکلا در جهت یابی آن سهم زیادی دارند. گاهی این فضا آنقدر اغراق آمیز است که برخی مخاطبان ذهنشان به سمت کمدی ناخواسته نیز میرود. مسئلهی دیگری که به نوعی در سایهی فیلم قرار دارد تقابل نسلها و اندیشهها است. به عنوان مثال پدر تونی با وجودی که به خوبی از اتفاقات گذشته خبر دارد و او هم زخم خورده است، اما در جدال پسرش با یاسر، به او انتقاد میکند. شاید برای تقابل دو وکیل پدر و دختر نیز بتوانیم چنین توجیهی داشته باشیم.
از فیلمبرداری خوب توماسو فیوریلی نیز نمیتوان گذشت. دوربین او سرگردان و در بسیاری اوقات روی دست، به دور شخصیتها می چرخد تا حقیقت را بیابد و سعی در بی ثباتی فضای حاکم بر لبنان دارد. باید منتظر آثار بعدی دوئیری ماند تا رفته رفته نقصهایش را برطرف کند و دست به خلق یک شاهکار در این ژانر بزند.