فیلم Guns Akimbo با بازی دنیل ردکلیف با وجود پتانسیل بسیار بالایی دارد، اما درنهایت به فیلمی یکبار مصرف تبدیل میشود. در ادامه با میدونی و نقد فیلم همراه باشید.
طی سالهای گذشته شاهد افزایش ساخت اقتباس از روزی بازیهای ویدیویی هستیم که بیشتر این آثار درنهایت به اثری متوسط و فراموش شدنی تبدیل شدهاند. اگرچه نمیتوان از محبوبیت مدیوم بازیهای ویدیویی گذشت و همچنین منبع خوبی برای ساخت فیلم نیز به حساب میآیند، اما اگر بازیهای ویدیویی خود یک منبع الهام برای ساخت یک فیلم بودند، احتمالا یکی از نتایج آن ساخت فیلم Guns Akimbo (اسلحههای آکیمبو) بود. فیلمی که درواقع شباهت زیادی به بازیهای ویدیویی دارد و همین موضوع باعث جلب توجه طرفداران شده بود. این فیلم برای اولینبار در جشنواره فیلم تورنتو نمایش داده شد و مدتی پیش نسخه با کیفیت آن منتشر شد. حال سؤال مهمی که شاید وجود داشته باشد این است که فیلم اسلحه های آکیمبو تا چه میزان از بازیهای ویدیوی الهام گرفته و تا چه میزان در اجرای آن موفق بوده است. صد البته حضور بازیگرانی مثل دنیل ردکلیف و سامارا ویوینگ از نکاتی هستند که میتواند نظر بسیاری را جلب کند، اما این فیلم آیا توانسته به فیلمی تبدیل شود که بسیاری از طرفداران بازیهای ویدیویی بهدنبال آن بودند و حتی به فیلمی تبدیل شده که بتوان آن را بهعنوان یک الگو و معیار مناسب برای ساخت چنین فیلمهایی قرار دهیم؟ برای رسیدن به جواب این سؤال در ادامه با میدونی و نقد فیلم Guns Akimbo همراه باشید.
فیلم Guns Akimbo داستان ساده و بسیار پیش و پا افتادهای دارد و داستان یک توسعهدهنده بازی بهنام مایلز را دنبال میکند که با یک اشتباه تبدیل به شرکت کننده بعدی یک بازی آنلاین و مرگبار میشود. دو سلاح مرگبار به دو دست مایلز لحیم میشود و تنها راه نجاتش کشتن نیکس است، اما او تنها شروع به فرار میکند. همانطور که گفتم داستان فیلم بسیار ساده و پیش پا افتاده است و درواقع فیلم تلاشی هم برای ارائه یک داستان بهتر و چند لایهتر نمیکند و در مقابل وعده یک فیلم اکشن کمدی بی منطق را میدهد که تا حدودی در این مسیر هم موفق است، اما واقعیت این است که این موضوع باعث نمیشود مشکلات فیلم نادیده گرفته شود یا حتی کمتر دیده شود. بخش اکشن فیلم با اینکه دارای اغراق است و این موضوع درواقع برای الهام گرفتن آن از صحنههای اکشن بازیهای ویدیویی است و شاهد ارجاع به مجموعههای کلاسیک و قدیمی نیز هستیم. پس اگر در طول تماشای فیلم به یاد بازی محبوب خود افتادید، اتفاق عجیبی نیست، اما خود فضای فیلم بیشتر به یک بتل رویال زنده شباهت دارد که شخصی برنده است که رقیب یا رقیبان خود را از بین ببرد و وارد بازی یا مسابقه بعدی شود. فیلم در پرداخت به این موضوع تا حد زیادی موفق است، اما مشکل اولی که در همان ابتدا ایجاد میشود این است که دنیای فیلم دنیای بی قانونی بهنظر نمیرسد و توضیح خیلی خوبی برای اینکه این سازمان بازی آنلاین در دنیای واقعی که کار آنها غیر قانونی است و بدون مشکل به کار خود ادامه میدهند، وجود ندارد و حتی در حال توسعه کار خود نیز هستند.
بااینحال، فیلم قرار نیست با منطق خاصی پیش برود و ما هم نباید چنین انتظاری از فیلم داشته باشیم، اما فیلم خارج از صحنههای اکشن با افت زیادی مواجه میشود و عملا ریتم جذابی که در طول صحنههای اکشن وجود دارد، از بین میرود. اگرچه بازیگران اصلی فیلم تمام تلاش خود را برای نگه داشتن فیلم در خارج از صحنههای اکشن انجام میدهند، اما مشکلات فیلمنامه و کارگردانی باعث میشود تا از فیلم فاصله بگیریم و این لحظات بهحدی بعضی مواقع خسته کننده باشد که به سختی منتظر صحنه اکشن بعدی باشیم. صحنههای اکشن فیلم نیز در طول فیلم با افت مواجه شده و اون جذابیت اولیه فیلم را از دست میدهند، اما در هر حال جذابیت خود را حفظ کرده و باعث نمیشود در طول آن خسته شوید یا حتی آن را رد کنید. همچنین رتبهبندی سنی فیلم کمک زیادی کرده تا صحنههای اکشن خشن و با کات کمتری خلق شود که شاید صحنههای اکشن مشابه «اسلحههای آکیمبو» در فیلمهای امروز بیشتر شده باشند، اما هنوز جذابیتهای خود را دارد و درجه سنی بزرگسال فیلم نیز در بهتر به تصویر کشیدن این صحنهها کمک بسیاری کردهاند. گفتیم که فیلم Guns Akimbo یک فیلم اکشن کمدی است و بخش کمدی نیز درکنار بخش اکشن بسیار پر رنگ بوده و تا حد زیادی فیلم در ارائه بخش کمدی نیز موفق عمل کرده است.
بهصورت کلی فیلم حرف جدیدی برای گفتن ندارد، اما در ارائه بخشهایی مثل اکشن توانسته الگوبرداری خوبی کند و این موضوع در مورد بخش کمدی فیلم نیز صدق میکند. کمدی فیلم نه زیادهروی شده و نه اینکه در صحنه و بخش اشتباهی به کار رفته است و همین موضوع باعث میشود تا شاهد صحنه یا صحنههای آزار دهندهای نباشیم و باعث نشود از جو و اتفاقات فیلم خارج شویم. حتی صحنههای کمدی باعث شده تا فیلم به اثری قابل تحملتر و بهتری تبدیل شود و کمتر به مشکلات فیلم فکر کنیم. تمرکز بیشتر صحنههای کمدی فیلم روی دوش دنیل ردکلیف است و ردکلیف توانسته از مأموریت خود به خوبی بیرون بیاید. درواقع شخصیت پردازی حتی شخصیتهای اصلی شاید کمی سطحی و ضعیف باشند، اما بازی بازیگران اصلی تا حدی این مشکل را پوشش داده و ردکلیف علاوهبر اینکه از پس صحنههای کمدی فیلم به خوبی بر آمده، توانسته شخصیت مایلز را از شخصیتی که ممکن بود در طول فیلم روی اعصاب بیننده باشد، به شخصیتی تبدیل کند که تا حدی نگرانش باشیم و سرنوشت او را تا پایان دنبال کنیم. ردکلیف درواقع به خوبی توانسته از نقش هری پاتر فاصله بگیرد و نمایش خوبی از وی در فیلم Guns Akimbo شاهد هستیم که بدون شک صحنههایی که ردکلیف در آن حضور دارد، از بهترین بخشهای فیلم است. تلاشی که صرفا خلاصه به شوخی نبوده و او درواقع ناتوانی مایلز با دو اسلحه متصل به دستانش را به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیده و شخصیت واقع پذیرانهتری از شخصی که در تلاش برای زنده ماندن است، را ارائه داده است.
درواقع ردکلیف تمام تلاش خود را کرده تا مایلزی که در ابتدا همیشه در حال فرار است و حتی در پوشیدن شلوارش نیز مشکل دارد، به شخصیتی که در پایان فیلم با مشکلاتش مواجه شده و در حال کنار زدن آن است، به شخصیتی قابل لمستر تبدیل شود. به جز مایلز سایر شخصیتهای فیلم شخصیت پردازی خیلی سطحی و ضعیفی دارند و حتی حذف بسیاری از آنها تاثیری روی روند اتفاقات فیلم نمیگذارد، اما همانطور که ردکلیف باعث شد تا شخصیت مایلز به شخصیت بهتری در فیلم تبدیل شود، سامارا ویوینگ نیز همین کار را برای نیکس انجام داد. نیکس درواقع نقطه مقابل مایلز در فیلم است، اما متاسفانه با وجود پتانسیلی که این شخصیت دارد، اما به خوبی از آن استفاده نشده است و بهجای اینکه مانور بیشتری روی این شخصیت را شاهد باشیم و پرداخت بهتری از آن را در طول فیلم ببینیم، اما درنهایت شخصیتی تقریبا تک بعدی را شاهد هستیم که گذشته وی خلاصه به صحبت شخصیتهای دیگر میشود و خود نیکس تنها باعث بهتر شدن صحنههای اکشن فیلم شده است. شاید بازی ویوینگ بهتنهایی باعث نمیشود مشکلات شخصیت پردازی نیکس را نبینیم، اما او تمام تلاش خود را کرده تا شخصیت بهتری نسبت به چیزی که در فیلم وجود دارد را به ما ارائه دهد. درکنار آن بدون شک شیمی و زوج خوب ردکلیف و ویوینگ را نیز شاهد هستیم که ترکیب این دو بازیگر تا حد زیادی موفق عمل کرده و تنها در پایان فیلم حسرت بخوریم که چرا از این زوج به خوبی در فیلم استفاده نشد و فدای فیلمنامه و پایان بندی سطحی فیلم شدند. بااینحال، اگر بخواهیم در مورد سایر شخصیتها صحبت کنیم تنها کلمهای که به ذهنم میرسد فقط کلیشه و تکرار است که بارها و بارها این مدل شخصیتها را در فیلمهای بسیاری مشاهده کردیم و حتی قرار نیست شاهد پرداخت خوبی برای آنها نیز باشیم.
بهطور مثال شخصیت منفی فیلم بهحدی تک بعدی و سطحی است که انگار کل شخصیت پردازی آن تنها در یک تا دو خط در فیلمنامه توصیف شده است. درکنار آن، شخصیت نوا با وجود پتانسیلی که دارد، اما درنهایت به شخصیت کلیشهای تبدیل میشود که تنها کارش منتظر ماندن برای کسی است که قرار است نجاتش دهد و صد البته یکم هم کمکش قرار است بکند. در مجموع فیلم Guns Akimbo با اینکه ایده خیلی خوبی دارد، اما در اجرای آن با مشکلات زیادی مواجه بوده و نمیتواند به فیلمی تبدیل شود که انتظارش را داشتیم. فیلم از بازیهای زیادی الهام گرفته و همین موضوع باعث جذابیت آن برای گیمرها میشود، اما درنهایت راه تبدیل شدن به اثر کم نقصتر و قابل قبولتر را فراموش میکند و در مسیری پر تکرار و پر از مشکلات عمده قدم میگذارد که حتی عملکرد خوب بازیگران اصلی آن نیز نمیتواند باعث پوشش این موضوع شود. با وجود مشکلات متعدد فیلم، فیلم اسلحههای آکیمبو ارزش یکبار تماشا کردن بهخصوص برای گیمرها را دارد، اما اثری فراموش شدنی و کاملا یکبار مصرف است. حال به این سؤال میرسیم که آیا فیلم Guns Akimbo میتواند الگویی برای ساخت فیلمهایی که از بازیهای ویدیویی الهام گرفته شدهاند، باشد؟ جواب سؤال نه میتواند کاملا مثبت باشد و نه کاملا منفی، اما میتواند باعث شود تا سازندگان در آینده با بررسی مشکلات این فیلم اثری را تولید کنند که بسیاری در انتظار آن هستند. بااینحال، فیلم Free Guy دیگر فیلمی است که با الهام گرفتن از بازیهای ویدیویی تولید شده و ممکن است به اثری قابل قبولتر نسبت به فیلم Guns Akimbo تبدیل شود.