نقد فیلم First Cow‌ - نخستین گاو

نقد فیلم First Cow‌ - نخستین گاو

کلی رایکارد در ششمین فیلم بلندش یعنی First Cow «نخستین گاو» با همان فرم مینی مال همیشگی، این ‌بار به سراغ ریشه یابی شکل گیری سرمایه‌داری در یک جامعه کوچک رفته است.

وقتی از کلی رایکارد حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم؟ او را با چه نشانه‌هایی به یاد می‌آوریم؟ بهتر است در ابتدا برخی از تمهیدات مهمش را که در طول ساخت این ۶ فیلم به کار گرفته است را مرور کنیم. فیلم‌های کلی رایکارد یعنی محدود شدن به جوامع کوچک به‌خصوص جوامع روستایی. با ریتمی کند کاراکتر‌ها را دنبال کردن. ریتمی که بعضا منطق می‌یابد و به فضاسازی کمک می‌کند همچون فیلم Certain Women و گاهی یافتن منطق برایش دشوار می‌شود و به خستگیمان می‌انجامد، همچون لحظات زیادی از فیلم Meek’s Cutoff یا حتی Wendy and Lucy‌ که حسی از درجا زدن فیلم روی ایده اصلی‌اش دست می‌دهد.

در فیلم‌هایش تا چشم کار می‌کند، گرایش به رگه‌هایی از وسترن دیده می‌شود. اما چه نوع وسترنی؟ خبری از وسترن‌های ابتدایی با تم انتقام گیری نیست. نه شاهد درگیری هستیم و نه کشتار هیچ سرخ پوستی. خبری از زنان همیشه معصوم و زیر سایه مردان هم نیست. وسترن رایکارد در دسته وسترن‌های بازنگرانه قرار می‌گیرد. وسترن‌هایی که ساخته شدند تا تعریف دوباره‌ای را از رویکرد سنتی این ژانر به نمایش بگذارند و آن نگاهِ بعضا خشن و تبعیض گونه را اصلاح کنند. همچنین زنانی را به نمایش بگذارند که دیگر در سایه مردان قرار نمی‌گیرند و خود نیز تبدیل به کاراکتر‌هایی کنش گر می‌شوند.

کافی است وسترن Meek’s Cutoff را از رایکارد به یاد بیاورید که چگونه کاراکتر میشل ویلیامز، علیه مردان به پا می‌خیزد و به سرخ پوست به اسارت در آمده، همچون انسانی هم نوع خود می‌نگرد. هم قاعده نگاه سنتی به زنان را تغییر داده و هم نگرش کافر خواندن سرخ پوستان را. از سوی دیگر با دوری جستن از روند تعقیب و گریز‌های فراوان و تامل بر درونیات آدم‌های فیلمش، بنای فرم موجز گونه‌اش را هم می‌گذارد.

این فرم مینی مال، نگاهی عمیق هم در دل خود دارد. در فیلم قبلی رایکارد یعنی Certain Women‌ که به عقیده من بهترین فیلم اوست و در آن تعادل لازم را در ریتم و شکل قصه گویی‌اش پیدا کرده، شاهد هستیم که در پلان اول فیلم، قطاری از دور در یک چشم انداز بیابان، مسیری را در طول قاب طی می‌کند. وقتی فیلم را به تماشا می‌نشینیم به ظاهر مسئله اصلی فیلم، عدم رعایت حریم خصوصی دیگران است. روایت سه کاراکتر محوری زن در فیلم نیز همین را می‌گوید.

کاراکتر لورا با بازی لورا درن که به‌عنوان وکیل به ابزاری برای تسکین مردان مختلف و حتی ابزار کمکی نیروی پلیس در می‌آید. کاراکتر جینا با بازی میشل ویلیامز به همراه شوهرش، می‌خواهند هر طور شده، سنگ‌های جلوی خانه یک مرد مسن که سال‌ها در آن‌جا سکونت کرده است را مال خود کنند و با آن خانه‌ای بسازند. در بخش سوم نیز شاهد هستیم که بث با بازی کریستین استوارت به معلمان درباره حقوق دانش آموزان آموزش می‌‌دهد اما آن‌ها تماما به فکر دانستن حقوق خودشان هستند.

حال اگر قدری عمیق‌تر به موضوع بنگریم و پلان ابتدایی قطار را نوعی استعاره از سفر در سیر زمان بپنداریم، می‌توانیم دریابیم که رایکارد به‌دنبال آن است که اساسا تجاوز سفید پوستان آمریکایی به حقوق سرخ پوستان را از بدو شکل گیری این سرزمین بررسی کند. گویی این تجاوز به حریم یکدیگر، برای این سفید پوستان ریشه‌ای تاریخی دارد و به شکلی عادت گونه هنوز می‌توان رگه‌هایی از آن را در دوران معاصر هم دید. بنابرین آشنایی بث با زنی سرخ پوست در انتهای فیلم و رابطه صمیمانه‌ای که میانشان به وجود می‌آید، باز هم از جنس همان اتمسفر وسترن‌های بازنگرانه رایکارد است. آن وقت این مکث‌های زیاد و ریتم کند، همگی در خدمت خلق تعمق در این سیر تاریخی و همین طور دستیابی به حس عاشقانه میان این دو نژاد در انتهای فیلم است.

حال رایکارد با همین نگرش نیز به سراغ فیلم «نخستین گاو» آمده است و این‌بار با دوستی دو مرد از دو نژاد مختلف، هم ذهنیت همیشگی خود را دنبال می‌کند و هم این بار جرقه‌هایی از شکل گیری دنیای سرمایه‌داری در یک روستای کوچک را به تصویر می‌کشد. در ادامه با تحلیل بیشتر فیلم همراه شوید.

در فیلم پلانی را می‌بینیم که دوربین به موازت صفی که آدم‌ها برای خرید شیرینی تشکیل داده‌اند حرکت می‌کند، درحالی‌که سر آن‌ها از قاب حذف شده و فقط پول‌های در دستشان مورد تاکید قرار گرفته است. آری این دقیقا همان نقطه‌ایست که ارزش هر انسان دیگر به انسانیتش نیست بلکه به پولیست که در دست دارد

با نسبت تصویر ۴ به ۳ فیلم را بیشتر متمایل به زمان قدیم می‌یابیم. برخلاف بسیاری از موارد که این نسبت تصویر نوعی ایجاد فشار قاب روی کاراکتر‌هاست، من در اینجا آن را در خدمت نزدیک شدن بیشتر و صمیمیت میان دو کاراکتر اصلی فیلم یعنی کوکی و کینگ لو می‌دانم. نوعی پیوند دوستی میان دو نژاد که همواره از دغدغه‌های رایکارد بوده است.

در همان دقایق ابتدایی، فیلمساز قابی را به ما معرفی می‌کند که دو اسکلت انسان درکنار هم دفن شده‌اند. شاید بعد‌تر که با دو کاراکتر اصلی فیلم آشنا می‌شویم، این قاب از یادمان نرود و به‌نوعی آن را فرجام این دو کاراکتر بنامیم. اما این تمهید را باید شبیه به همان تمهید‌هایی بدانیم که به‌دلیل مهم بودن مسیر طی شده به وسیله کاراکتر‌ها و تاکید بر آن، فرجام را همان ابتدا به ما نشان می‌دهند. ما باید بیشتر با این موضوع همراه شویم که این دو دوست در چه مسیری پای گذاشتند که امروز با یک حس دوگانه آن‌ها را می‌بینیم. دوستی پایدارشان لذت بخش و سندی تاریخی اما مرگشان رنج آور.

اگر به تقسیم‌بندی فیلمنامه فیلم نگاه کنیم، اولین اتفاق فیلم، آشنایی کوکی و کینگ لو است. جایی که کوکی نه‌تنها محل مخفی کینگ لو را افشا نمی‌کند بلکه به او آب و غذا هم می‌دهد. در همین‌جا حساب شخصیت کوکی برای ما از دیگران جدا می‌شود. پس از آن یک وقفه میان ارتباط آن دو می‌افتد تا اینکه دوباره با هم در یک کلبه همراه می‌شوند و به‌دنبال راهی برای امرار معاش و تأمین غذای خود می‌گردند. اتفاق اصلی که به‌نوعی فیلم با آن شروع می‌شود در دقیقه ۵۰ رخ می‌دهد و این ۵۰ دقیقه پیشین کاملا می‌توانست خلاصه شود. ما باید با این دو کاراکتر آشنا می‌شدیم تا برسیم به نقطه‌ای که نقشه پختن شیرینی به وسیله دوشیدنِ شیرِ تنها گاو منطقه را می‌کشند. این اولین نقطه‌ایست که می‌تواند توازن زندگی آن‌ها را بر هم زند و آن‌ها را وارد موقعیت دیگری بکند اما قدری دیر رخ می‌دهد. در ادامه روندِ شیر دوشیدن‌های مخفیانه و شیرینی پختن، شما را ارجاع می‌دهم به یک پلان که کاملا ذهنیت رایکارد را به تصویر می‌کشد.

شیرینی‌ها خوشمزه‌اند و تقاضای زیادی برایشان است. آدم‌هایی حاضرند پول بیشتری بدهند تا شیرینی را تصاحب کنند. کم کم پای رئیس فکتور هم قرار است به این ماجرا باز شود. با این توصیفات، پلانی را می‌بینیم که دوربین به موازت صفی که آدم‌ها برای خرید شیرینی تشکیل داده‌اند حرکت می‌کند، درحالی‌که سر آن‌ها از قاب حذف شده و فقط پول‌های در دستشان مورد تاکید قرار گرفته است. آری این دقیقا همان نقطه‌ایست که ارزش هر انسان دیگر به انسانیتش نیست بلکه به پولیست که در دست دارد. این فضای رقابتی تعیین می‌کند که هرکس پول بیشتری داشته باشد شایسته خوردن غذای بهتر و تعیین کننده قیمت یک ماده گرانبهاست.

اتفاق اصلی که به‌نوعی فیلم با آن شروع می‌شود در دقیقه ۵۰ رخ می‌دهد و این ۵۰ دقیقه پیشین کاملا می‌توانست خلاصه شود

از سوی دیگر درگیری‌های ذهنی کینگ لو و کوکی نیز بیشتر می‌شود. ترس از آمدن گاو‌های دیگر به منطقه و همین طور افشا شدن نقشه‌شان، آن‌ها را به طمع وا می‌دارد. پول از یک سو با جو رقابتی و اختلاف طبقاتی که ایجاد می‌کند خریداران را از بین می‌برد و طمع، صاحبان را. همچنین در اینجا باز هم بحث تجاوز به حریم را داریم. گاو که سرمایه اصلیست متعلق به ثروتمند‌ترین فرد آن‌جا یعنی رئیس فکتور است و ایده متعلق به کوکی بی سرمایه است. او باید سرمایه‌اش را از دیگری بدزدد تا بتواند نیاز‌های خود را تأمین کند. اما وقتی که این راز به وسیله اطرافیان رئیس فکتور افشا می‌شود، باز هم ریتم فیلم بدون منطق کند می‌شود. زمانی طولانی باید سپری شود تا مجددا کینگ لو و کوکی یکدیگر را ملاقات کنند.

دراین‌میان شاهد هستیم که سرخ پوستان به کینگ لو کمک می‌کنند تا با قایق فرار کند. اما سفید پوستان  به‌دنبال کشتن آن‌ها هستند. مجازات کسی که شیر را از نخستین گاو دزدید تا به مردم طعم تازه‌ای را هدیه دهد، مرگ نبود. اما این مرگ موجب شد تا برای همیشه به آوارگی کینگ لو و کوکی پایان داده شود و پیوند نزدیکی این دو دوست یا بهتر بگویم این دو نژاد، تا سال‌ها بعد نیز از زیر خاک خودش را به نمایش بگذارد و بدل به سندی تاریخی شود. این سند هم خشونت گذشته را در خود دارد و هم پیشنهاد اتحاد نژاد‌ها را برای نسل‌های بعد ارائه می‌کند. رایکارد با این فیلم گامی دیگر در تکمیل ذهنیت خود پیش رفته است.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
8 + 8 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.