فیلم Fatherhood «پدرانه» سعی میکند نمایشدهنده بحرانهای پدری باشد که قصد دارد بهتنهایی دختر نوزادش را بزرگ کند. در ادامه با میدونی همراه شوید تا به بررسی این فیلم بپردازیم.
فیلم Fatherhood ساخته پائول ویتز اثری است درباره بحرانهایی که یک پدر بر سر بزرگ کردن فرزند خود دارد. پدری که در این مسیر مصائب و رنجهای متفاوتی را از سر میگذراند. فیلمی که ویژگیهایی شبیه به فیلم The Pursuit of Happiness «در جستجوی خوشبختی» دارد که در آن ویل اسمیت نقش پدری سختکوش و پرتلاش را ایفا میکند تا پسرش کمبودی را در زندگی حس نکند. در Fatherhood پدر باید مراقب دختر خود باشد و او را در مراحل مختلف زندگی یاری کند. «پدرانه» براساس مجموعه خاطرات متیو لوگلین با عنوان «دو بوسه برای مادی» ساخته شده است.
لوگلین در سال ۲۰۰۸ یک وبلاگ بسیار محبوب داشت که در آن به مرگ ناگهانی همسرش، لیز و سفر خود بهعنوان یک پدر تنها همراهبا دختری که هرگز مادرش را ندیده بود، پرداخت. نکته جالب توجه در خصوص داستان اصلی، سفیدپوست بودن شخصیت مت لوگلین است که حالا در فیلم کوین هارت سیاه پوست این نقش را بازی میکند.
مت مردی مهربان، دلسوز، ازخودگذشته و احساسی است. در ابتدای داستان برایند رفتارهای او حاکی از عدم پختگی شخصیتاش در مقام مرد خانواده است اما این مسئله به مرور در فیلم تغییر کرده و مت سیر تحولی معین را پشت سر میگذارد. فیلم سعی میکند فیلمنامه خود را براساس الگوهای کلاسیک پیش ببرد و مولفههای مختلف این نوع از روایت را در داستان خود به خوبی روایت کند.
فیلم زمان را هدر نمیدهد و در همان اوایل پس از اینکه با شخصیت مت و همسرش لیز آشنا میشویم بعد از گذشت ۱۰ دقیقه با مردن لیز پس از به دنیا آوردن نوزاد خود گره اولیه فیلمنامه رقم میخورد. ناراحتی عمیق مت به خاطر این مرگ و اندوه بزرگی که بر دلش مینشیند به خاطر عشق فراوانی است که به همسرش داشته و حالا انگار این عشق به فرزندشان منتقل شده است.
در ادامه جزییات بیشتری از داستان فیلم فاش میشود
فیلم پدرانه برای منتقل کردن اندوهی که مت به دوش میکشد، صحنه اول را با مراسم عزاداری آغاز میکند. جایی که مت بغض گلویش را گرفته و نمیتواند صحبت کاملی داشته باشد. سپس با استفاده از تمهید فلاش بک، بیمارستان را نشانمان میدهد تا بدین طریق علت این سوگواری مشخص شود. اگرچه مراسم ختم لیز بستر مناسبی برای مضمون فیلمساز فراهم میسازد تا درونیات مت را بهتر آشکار کند اما شاید چنین مراسمی امکان خوبی برای شخصیتپردازی بازیگران دیگر نباشد. مثلا در این بین، فیلم شخصیت جردن را معرفی میکند که دوست صمیمی مت است و در آینده نیز به او کمکهای فراوانی میکند. جردن را میتوان یک تیپ دانست که هیچگاه از شوخی و خنده دست بردار نیست و او همین ویژگی را در مراسم ختم نیز دارد. رفتاری که اگر با زمینه واقعیت آن را مقایسه کنیم دور از حقیقت است و همچنین از جدیت سوگواری میکاهد.
مت تصمیم میگیرد بهتنهایی از فرزند خود مراقبت کند و حتی به خاطر این موضوع با مادر و مادر همسرش مشاجرهای نیز دارد. او برای اینکه به شهر آنها نرود دلایل قانعکنندهای از جمله محل کارش دارد. مواجهه مت با این مسئله نقطه آغازی است بر یک بلوغ پدرانه. فیلم پس از اینکه خانواده، زندگی و دوستان مت را نشان میدهد به محل کار او رفته و سعی میکند مت را از آن جهت که شخصیتی موفق در زمینه کاری است تصویر کند. مت همکاران خوبی دارد و رئیساش نیز حساب خاصی روی او باز میکند. مت به خاطر اینکه حالا باید از دخترش مدلین مراقبت کند استعفای خود را با رئیس شرکت مطرح میکند.
این اقدام مت به خوبی نمایانگر اهمیت و بزرگی مسئولیتپذیری او در قبال فرزندش است هر چند که با مخالفت رئیس روبهرو میشود. در ادامه در موقعیتهایی که داستان فیلم در محل کار مت میگذرد فیلم به الگوهای امیدواری، ایثار و همکاری روی میآورد که مجموع این مفاهیم درکنار هم بیشتر اتوپیایی است تا وفادار به واقعیت و به نظر میرسد بیشتر در مسیر تشویق به هدف فرزندآوری حرکت میکند. مت هر روز دخترش را با خود سرکار میبرد تا اینگونه بتواند از او مراقبت کند، همکاران بدون اینکه اعتراضی سر دهند او را در نگهداری فرزند یاری میدهند تا جایی که حتی در جلسات مهم او را به خاطر این موضوع تشویق میکنند. با این تفاسیر تمام رویدادهای فیلم در جهت تصمیم مت پیش میروند لذا زمانیکه رئیس به مت پیشنهاد میکند برای دخترش پرستار بگیرد این ایده چند روزی بیشتر جواب نمیدهد و مت پرستار را مرخص میکند چرا که میخواهد خودش بهتنهایی از او مراقبت کند.
درست از زمانیکه در عطف اول فیلمنامه مادربزرگهای دختر بچه به شهر خودشان برمیگردند و مت تنها میشود ما به وضوح شاهد این هستیم که قرار است از این به بعد او در تنهایی دخترش را بزرگ و تربیت کند. البته در این مسیر جردن نیز هر از گاهی او را یاری میدهد و در موارد متعددی درکنار مت است. بده بستانهای بین مت و جردن نیز جالب توجه است و بار کمدی اثر را بر عهده دارد. مصائبی که نگهداری از مدلین برای مت ایجاد میکند بیشتر در راستای همان دغدغههایی است که هر خانواده نسبت به نوزاد خود دارد؛ مثل آرام کردن هنگام گریههای شبانه، نگرانی بابت مشکلات گوارشی و مواردی از این دست. برایند مسائل مطرح شده در فیلم نیز از این حد جلوتر نمیرود و حالت ویژهای پیدا نمیکند که به واسطه آن مجموع کنشهای شخصیت، از سطحِ مطرح کردن مسائل، به عمق برسد.
نکته قابلتوجه در خصوص شخصیت دختر بچه زمانی است که در سن هفت سالگی باید به مدرسه برود. مت به او یاد داده دربرابر خواستهاش ایستادگی کند و روی حرفی که میزند تا پایان باقی بماند. مدلین نیز برخلاف تمام همکلاسیهای دختر خود از پوشیدن دامن امتناع میکند. چنین تمایلاتی در راستای همان نوع تربیت مدلین است. تربیتی که به خاطر حضور پدر، عادات و رفتارهای مردانهای را در وجود دختر نهادینه کرده است و حالا او با قرار گرفتن در اجتماع قصد تغییر خود را ندارد. با کمی دقت میتوان دریافت پیرامون دختر هیچ زن دیگری حضور ندارد و همبازیها او دو مردی هستند که دوستان پدرش هستند. لذا این تفکر مردانه که مصداق بارزش پوشیدن شلوار بهجای دامن است زمانیکه مدلین از بالای درخت سقوط میکند و زخمی میشود به غیر از کارکرد مضمونی، کارکردی داستانی نیز پیدا میکند تا بدین ترتیب پافشاری دختر روی این مسئله به آسیب ختم شود. او به خاطر ایستادگی روی عقاید خود تاوان میدهد و این تاوان بینتیجه نیز نمیماند چرا که در پایان نهتنها آن طور که دوست دارد قوانین مربوطبه لباس فرم را نقض میکند بلکه قانون مدرسه نیز بهطور کلی تغییر میکند.
میزان علاقه و عشق پدر به دخترش بهحدی است که او همه چیزش را فدای تنها دخترش میکند. طوری که حتی زندگی شخصی و کاری خودش را در وجود دخترش میبیند. او از رابطه با زنی به نام سوان که بعد از همسرش وارد زندگی اش میشود اجتناب میکند چرا که فکر میکند اگر وقتش را صرف سوان کند آن گاه نمیتواند وظایف پدرانهاش را به درستی انجام دهد.
مت به هر چیز که نگاه میکند به یاد دخترش میافتد. در یکی از صحنهها زمانیکه او برای یک مأموریت مهم قرار است عازم کرواسی شود همین طور که در فرودگاه روی صندلی نشسته، به هر طرف که نگاه میکند جلوهای از مدلین را میبیند. دختر دانشجویی که با پدر خود تلفنی حرف میزند یا دختر دیگری که برای سفر در لحظات پایانی از پدر خود خداحافظی میکند، مت را یاد دختر هفت ساله خود مدلین میاندازد. آن قدر این تداعیها روی ذهن او تاثیر میگذارد که تصمیم میگیرد دوستش را بهتنهایی روانه کرواسی کند و خودش به مینه سوتا جایی که دخترش را برای نگهداری نزد مادربزرگ سپرده بازگردد. بازگشت او به سوی دختر با پیدا کردن گردنبندی همراه میشود که یادگاری لیز بوده و مدلین برای مدتی آن را گم کرده بوده لذا برگشت پدر با مفهومی استعاری که یاد و خاطره مادر است همراه شده و انگار پدر و مادر مدلین پس از مدتی کوتاه دوباره درکنار او هستند.
فیلم در پرداخت بعضی از اوج و فرودهای داستانی خود اغراق میکند و این اغراق در راستای همان اهداف بالادستی سازندگان و شعارهایشان است. مثلا فیلم برای اینکه موفقیت پدری را نشان دهد که برای دخترش هم پدر است و هم مادر تنها، به خوب بودن او اکتفا نمیکند و رئیس شرکت زمانیکه میخواهد به مقامی بالاتر برود مت را بهعنوان جانشین خود در مقام ریاست معرفی میکند. این مسئله را تلویحا روانه ناخودآگاه مخاطب میکند که مت نهتنها از پس وظایف خود به خوبی برآمده، بلکه در کار خود بهتر هم شده است که شایسته چنین جایگاهی است. گذشته از این تفسیر با اینکه در بعضی صحنهها بازی کوین هارت از قالب کمدی خارج میشود و به دام لودگی میافتد میتوان فیلم Fatherhood را اثری مفرح و سرگرمکننده دانست و در این بین از بازی بسیار خوب دختربچه لذت برد. او ارتباط بسیار خوبی با نقشاش برقرار کرده و به درستی شادی، ناراحتی و نیازهای خود را نشان میدهد.