«آقای فاکس شگفتانگیز» ساختهی وس اندرسون یکی از آن آثار سینمایی معرکهای است که کارگردانیشان فقط از عهدهی این فیلمساز عجیب برمیآید.
تماشای آثار وس اندرسون همیشه حس مواجهه با تصاویری را تقدیم مخاطب میکنند که بدون شک نمیتوان در آثار هیچ کارگردان دیگری، چیزی شبیه به آنها را پیدا کرد. آثاری که هر کدامشان در عین تفاوتهای انکارناپذیری که با یکدیگر دارند، آنچنان فرم داستانگویی به خصوص او را یدک میکشند که بدون نیاز به تماشای تیتراژهای آغازین و انتهاییشان، میتوان به سادگی نام سازندهی آنها را حدس زد. روایتهایی تند و سریع، استفادهی عالی از موسیقی و صد البته سکانسپلانهایی زیبا، همه و همه بخشی از هویت سینمایی آثار او هستند که چه در فیلمهای سینمایی بزرگسالانهی او و چه در استاپموشنِ بینقصی مانند Fantastic Mr. Fox، میتوان تک به تکشان را تماشا کرد. وس اندرسون از آن کارگردانهایی است که «فرم» را به هر چیزی ترجیح میدهند و بیش از شخصیت، پیام، فلسفهی خوابیده زیر ثانیههای داستان و حتی خود قصه، به نحوههای روایت عجیبشان بها میدهند. نتیجه هم این است که در حین تماشای فیلمهای او، با روایتی تند و سریع و شدیدا خاص مواجه میشوید که اولا در تمامی لحظههای پیشروی آن، اوریجینال بودنش را میشود احساس کرد و دوما، چیزی به نام خستهکننده بودن در رابطه با لحظههایش معنی ندارد. مهم نیست که در The Darjeeling Limited، شما شاهد قصهای فلسفی و معنادار باشید که قرار است به روابط مابین انسانها بپردازد یا میخواهید همین انیمیشنی را تماشا کنید که از روی یک داستان واقعا کودکانه و ساده برداشت شده است. در هر صورت، هنگام تماشای ساختههای سینمایی او با آثاری مواجه خواهید شد که کمنقص جلو میروند و خستهکننده نمیشوند و مفهوم انتقال میدهند و به پایان میرسند. فیلمهایی که هر کدامشان آنقدر روی روایت تاکید کردهاند که حتی وقتی برخی از بخشهای دیگرشان مشکل دارد، این بینظیری مثالزدنیشان در داستانگویی است که مخاطب را پای ثانیههای آنها نگه میدارد. فیلمهایی که به جرئت باید بگویم «آقای فاکس شگفتانگیز»، قطعا یکی از بهترینهایشان است.
وس اندرسون برای آفرینش «آقای فاکس شگفتانگیز»، تقریبا دست به انجام همان ترفندی زده که پیشتر، در فیلمهای هایائو میازاکی بزرگ مانند Spirited Away مثل و مانندش را دیدهایم. فیلمهایی که در عین داشتن پیامهایی بسیار و بهرهبرداری از عمیقترین و جدیترین فلسفهها، برای کودکان شبیه به یک کارتون بامزه و جذاب به نظر میرسند و امکان ندارد حتی برای لحظهای، با مفاهیمشان آنها را اذیت کنند. خب، در Fantastic Mr. Fox هم ما کم و بیش با چنین چیزی روبهرو هستیم. با انیمیشن استاپموشنی که اگر یک کودک و حتی یک نوجوان را مقابلش بگذارید، آن را به عنوان یک سرگرمی نود دقیقهای جذاب توصیف خواهد کرد که وقتی را هدر نمیدهد و در تمامی لحظاتش، قصهگویی بامزهای را تقدیم مخاطب خویش میکند. فیلمی که راجع به یک روباه و جنگ او با چند انسان بدجنس است و میان لحظات گوناگونش کاراکترهای مختلف و جذابی را میتوان مشاهده کرد. تمامی اینها در حالی است که «آقای فاکس شگفتانگیز»، یکی از سختترین و پیچیدهترین آثار آفریدهشده توسط وس اندرسون است و در همهی دقایقش از مفاهیمی سرشار شده که مخاطب برای درک کردن آنها نیاز به دانش سینمایی بسیار و دقتی شگفتانگیز دارد. اینها را بگذارید کنار دیالوگهای ساده اما پر از طعنهی کاراکترها که فقط بزرگسالان به درستی معنایشان را میفهمند، تا بفهمید چرا میگویم این فیلم برای مخاطبان حاضر در تمامی سنین ساخته شده و به همین دلیل، شدیدا لایق ستایش است.
سیر روایی داستان فیلم، با تاکیدی شگفتانگیز روی شخصیتهای آن جلو میرود و کاراکترها پس از خود روایت، مهمترین عنصر تاثیرگذار در قصهگویی اثر هستند. از خود روباه شگفتانگیزمان که همیشه در طول زندگیاش برای درخشیدن در میان مردم تلاش کرده و بهترین نبودن، یکی از بزرگترین کابوسهایش بوده و هست بگیرید تا پسر او که در هر لحظه به عموزادهی تازهواردش حسودی میکند و مدام با مقایسه کردن خودش با او ناراحت میشود، همه و همه کاراکترهایی هستند که در عین اهمیت داشتن در جایگاه شخصیتهایی نمادین، خودشان هم شدیدا مورد توجه فیلمساز قرار میگیرند و قوسهای شخصیتی گوناگونی را تجربه میکنند. در طول فیلم، حتی کاراکتر دستهچندمی و سادهای مانند موش صحرایی هم به طرزی ناگهانی و با چند دیالوگ، آنقدر برای مخاطب واکاوی میشود که پس از چند ثانیه به خودتان میآیید و میبینید اتفاقهایی که تجربه کرده برایتان مهم است و روی احساستان تاثیر میگذارد. در فیلم، هیچ کاراکتری، تاکید میکنم هیچ کاراکتری نیست که بیاستفاده باشد و حضوری صرف را تجربه کند و حتی افرادی که تنها برای چند ثانیه به تصویر کشیده شدهاند نیز، صادقانه نمایندهای از یک گروه اجتماعی هستند که در خلق احساس و عمق بخشیدن به سکانسهای فیلم، نقشی حذفناشدنی دارند. وس اندرسون، کتاب رولد دال (Roald Dahl) که بدون شک یکی از برترین رمانهای دنیای کودکان است را برداشته و با استفاده از موارد حاضر در همان کتاب، چیزی را تحویل مخاطبان داده که بارها و بارها عمیقتر از آن است. با این حال، در ابتدای فیلم شما کتاب رولد دال را در دستان آقای فاکس میبینید که بدون هیچ تعارفی اقتباس شدن اثر از آن نوشتهی ارزشمند را با افتخار فریاد میزند. همهی اینها یعنی چه؟ یعنی وس اندرسون کارگردان محترم و بزرگی است که فیلمهایش، نگاهش و درک و فهمی که از سینما دارد، لایق شناخته شدن است.
محیطهای به تصویر کشیده شده در تکتک ثانیههای داستان با کیفیتی عالی و با بیشترین توجه ممکن به جزئیات آفریده شدهاند. چه سکانسهایی از فیلم که با خلق تصاویری تقریبا دوبعدی، بیشتر شبیه بازیهای پلتفرمر به نظر میرسند و چه آنهایی که با استفاده از جدیترین تکنیکهای سینمایی فیلمبرداری شدهاند، جهانی را نشان مخاطب میدهند که از منظر تصویری در کامل بودن آن شکی وجود ندارد. این در حالی است که با توجه به استفادهی وس اندرسون از سکانسپلانهایی زیبا که انصافا به کار بردنشان در خلق انیمیشن استاپموشن حرکتی عجیب و لایق تحسین است، کارگردان دیگر توانایی پر کردن خلاءهای ترکیببندیهایش با زدن کاتهای مداوم را نداشته و با کمک همهچیز، به شکلی کمالگرایانه واقعا یک دنیا را آفریده است. افزون بر آن، سفر شخصیتها در میان این محیطهای گوناگون که با آمدنشان از اعماق زمین به خانهای درختی آغاز میشود و با تلاش مداومشان برای بازگشتن به عمق همان زمین و تلاش برای فرار از دست انسانها ادامه پیدا میکند، با این که به تنهایی هم کانسپت معنادار و کمنقصی است که مفهوم احتیاج شخص به توجه به اصل و هویتش را تداعی میکند، به کمک همین تصویرسازیها است که اثرگذاری واقعا عمیقش را نشان مخاطب میدهد. چون فیلمساز مثلا با نشان دادن جلوهای اولیه از محیطی سیاه در اعماق زمین و سپس تبدیل کردنش به جایی پرشده از روشنایی و خوشی برای شخصیتها، بدون احتیاج به دادن هر اطلاعات اضافهای، ناخودآگاه تماشاگر را وادار به پذیرش چنین مفاهیمی کرده است. دستاوردی که اگر توجه عالی فیلمساز و پروسهی زمانبر و سخت ساخت فیلم که تقریبا ۵ سال به درازا کشید نبود، ارائهی آن به مخاطبان توسط کارگردان، تبدیل به امری امکانناپذیر میشد.
فارغ از تمامی اینها، یکی از پررنگترین چیزهایی که سبب رسیدن شخصیتپردازی فیلم به چنین جایگاه بلندی شده، صداگذاریهای قدرتمندانهای است که تک به تک کاراکترهای «آقای فاکس شگفتانگیز» از آن بهره بردهاند. از George Clooney که با صدایش به خودِ Mr. Fox هویت بخشیده و در القای احساسات او به مخاطب عملکرد فوقالعادهای داشته گرفته تا Meryl Streep که مسئول بیان دیالوگهای همسر او بوده، همه و همه اجراهایی ماندگار و مهم را تحویل مخاطب میدهند. اهمیت این موضوع، مخصوصا به خاطر طبیعت سینمای استاپموشن که خواه یا ناخواه باید پذیرفت امکان آفرینش برخی از جزئیات بسیار دقیق چهره برای بروز احساسات را از فیلمساز دریغ میکند است که آشکار میشود. چون اینجا رسما قسمتی از بار خلق احساس در مخاطب و ایجاد یک همذاتپنداری انکارناپذیر میان او و کاراکترهای فیلم، فقط و فقط بر عهدهی همین صداگذاریها است و به همین سبب، ابدا نمیتوان اهمیت و تاثیرگذاری شدید آنها در آفرینش این اثر را انکار کرد. البته از آنجایی که وس اندرسون مدتها است که به عنوان کارگردانی صاحب سبک و قدرتمند در جامعهی هنری هالیوود شناخته شده، حضور این حجم از بازیگران معروف و بزرگ در تیم صداگذاری ساختهی او هیچ تعجبی ندارد.
هر آنچه که باشد، «آقای فاکس شگفتانگیز» را میتوان یکی از برترین انیمیشنهای قرن بیست و یک و صد البته یکی از فیلمهای عالی وس اندرسون خطاب کرد. ساختهای که در عین شکل دادن تک به تک دقایقش بر پایهی مفاهیمی جدی و بهره بردن از فلسفههایی بااهمیت، در جایگاه نخست تمام توجهش را صرف آن کرده که برای طیف گستردهای از بینندگان سینما، سرگرمکننده و جذاب باشد. دقت بالای فیلم در روایت و انتقال سریع داستان از نقطهای به نقطهی دیگر، در کنار تمامی عناصر دیگر فیلم سبک خاص کارگردان آن یعنی اندرسون را یادآور میشوند و نشان میدهند که وقتی با فیلمسازی متبحر و خاص روبهرو باشید، ساخته شدن اثر تازهی او در جنسی متفاوت از سینما، معنایی جز مواجهه با شاهکاری متفاوت ندارد. در کل، اگر دنیای انیمیشنهای استاپموشن را دوست دارید یا شنیدن داستانهای جذاب با روایتهایی بامزه را میپسندید یا حتی دلتان میخواهد که سبک فیلمسازی Anderson را بشناسید، توصیه میکنم Fantastic Mr. Fox را از دست ندهید. اما حتی اگر هیچکدام از این موارد هم شامل حالتان نمیشود، تماشا نکردن این فیلم را توصیه نمیکنم چون با این کار، رسما لذت سینمایی بزرگی را از خودتان دریغ کردهاید.