نقد فیلم The Courier | یک تریلر سیاسی از یک جنگ هسته‌ای

نقد فیلم The Courier | یک تریلر سیاسی از یک جنگ هسته‌ای

فیلم The Courier «قاصد» درباره فردی‌ غیرسیاسی است که از وقوع یک جنگ هسته‌ای بزرگ بین آمریکا و شوروی جلوگیری کرد. با نقد این فیلم همراه میدونی باشید. 

فیلم The Courier از محصولات سال ۲۰۲۰ سینمای آمریکا است. البته فقط شرکت تولید کننده فیلم، آمریکایی است. فیلم درباره‌‌ی مقطعی از زندگی یک فرد انگلیسی است که در کشاکش سال‌های جنگ سرد بنا بر ادعای فیلم از وقوع حمله اتمی روسیه به آمریکا جلوگیری کرد. به همین دلیل و باتوجه‌به حساسیت و سابقه انگلیسی‌ها در انتخاب عوامل انگلیسی در برخی مواقع، اینجا هم بیشتر افراد اصلی انگلیسی هستند. افرادی که هرکدام کارنامه‌های درخشانی در سوابق کاری خود دارند.

بندیکت کامبربچ یکی از بازیگران اصلی و همچنین از تهیه‌کنندگان اجرایی است. جسی باکلی که بازی درخشان او را در فصل چهارم سریال فارگو و فیلم به I'm Thinking of Ending Things به‌ یاد داریم در مقابل بندیکت کامبربچ بازی می‌کند و نقش همسرش را دارد. رچل بروسنان و مرآب نینیدز سایر نقش‌های اصلی را به عهده دارند. شان بابیت، فیلم‌بردار فیلم نیز در کارنامه‌اش سابقه همکاری با استیو مک‌کوئین در فیلم‌های 12Years a Slave و Widows را دارد. در این بین معلوم نیست چرا کارگردانی کار را دومینیک کوک که فردی گم‌نام در سینما اما خوش‌نام در تئاتر است به‌عهده گرفته.

در تریلرهای سیاسی، خیلی کم پیش‌ می‌آید که نویسندگان کاملا به حقایق پایبند باشند و تلاش کنند روایتی درست و واقعی از آن ارائه کنند. حقیقت برای اینکه سرگرم کننده باشد همیشه مقداری خام و خسته‌کننده است. در این مواقع طیف گسترده‌ای از دروغ‌ها می‌تواند کمک‌حال نویسندگان باشد تا فضای فیلم جذاب‌تر باشد. این دست‌کاری حقیقت می‌تواند جزیی و در حد اضافه‌کردن یک شخصیت باشد یا کلی و در حد اغراق در واقعه مدنظر. ما ایرانی‌ها به‌خوبی این جذاب‌سازی را در برخی اغراق‌های فیلم Argo لمس کرده‌ایم.   

در ادامه ممکن است برخی از جزییات داستانی لو برود.

فیلم درباره شخصیتی به‌نام گرویل وین است. او یک تاجر انگلیسی بود که به‌درخواست ماموران سیا و ام‌آی‌سیکس ارتباطاتی را با یکی از مسئولان عالی‌رتبه شوروی برقرار می‌کند تا به بهانه تجارت، اطلاعات مهمی را جابه‌جا کند.

اولین صحنه فیلم نمایی در یکی از ساختمان‌های دولتی شوروی است و از نمای بسیار درشت مجسمه لنین تصویر حرکت می‌کند و به اولگ که رابط روسی است می‌رسد. سپس به تلاش‌های او می‌پردازد تا خیلی پنهانی به سفارت آمریکا پیامی را منتقل کند. تا دقیقه نه از شخصیت اصلی، گرویل که بندیکت کمبریج ایفاگر نقش آن است رونمایی نمی‌شود. ماجراهای فیلم سپس با پذیرفتن مأموریت از سمت گرویل و شروع پنهان‌کاری های جاسوسی و لو رفتن آن‌ها وارد کش و قوس‌های روایی می‌شود.

کنتراست فضای بین شوروی و انگلیس ازطریق تفاوت‌های بین ساختار لوکیشن‌ها و البته تغییر در جزییات نورپردازی در این دو مکان اعمال شده است تا بیننده بدون گیج شدن در هرلحظه بفهمد فیلم در کدام کشور در جریان است. دوربین متحرک و سیال فیلم نیز فضای سرد و تاریخی فیلم را برای بیننده دلپذیر می‌کند. نمونه این نوع رویکرد در کارگردانی را در آثار جو رایت به یاد داریم. نورپردازی کم‌مایه و همچنین صحنه‌های سیلوئت که گاهی حال و هوای آثار اکسپرسیونیستی نیز می‌گیرد از دیگر تمهیدات کارگردان برای انتقال فضای جاسوسی فیلم است.

بازی‌های فیلم همگی بی‌نقص و عالی هستند. البته بندیکت کامبربچ که سابقه بازی در نقش افراد شوخ و بازیگوش را دارد در ابتدای فیلم نوع ایفای نقش‌اش ما را به یاد آثاری دیگر از این بازیگر می‌اندازد ولی با پیشرفت داستان و قرار گیری شخصیت گرویل در موقعیت‌های پیچیده بندیکت کامبربچ هم کم کم قدرت بازیگری‌اش را به رخ می‌کشد. بازیگر گرجستانی فیلم نیز که نقش رابط روسی را بازی می‌کند به‌خوبی توانسته خونسردی جاسوسی که تبحر دارد را ایفا کند. همچنین گرما و حس صمیمیت او نیز در صحنه‌های کوتاهی که با خانواده‌اش حضور دارد از دیگر نقاط درخشان بازی مرآب نینیدز است. جسی باکلی هم در نیمه اول فیلم در نقش همسر گرویل، رل آسانی را برعهده دارد.

اما هم‌زمان با پیچیده‌ترشدن قضایا و افزایش سفرهای شوهرش به روسیه و سپس دستگیری او شخصیت مدنظر نیز واکنش‌های‌اش نسبت به موقعیت‌های پیش‌رو پیچیده‌تر می‌شود. واکنش‌هایی که جسی باکلی به‌خوبی آن‌ها را اجرا می‌کند و بیننده را در غم و استرسی که شخصیت شیلا به‌دوش می‌کشد شریک می‌کند.کلیه موارد گفته شده در کارگردانی هنگامی‌که دو شخصیت اصلی لو می‌روند دگرگون می‌شود. تونالیته رنگی فیلم که در کلیه صحنه‌ها دارای طیفی از رنگ‌های گرم بود تبدیل به رنگ‌هایی سرد و یخ می‌شود. دوربین فیلم که سیال و روان بود روی دست قرار می‌گیرد و تکان‌هایی شدید می‌خورد. همچنین لنزهای بسیار بسته در صحنه دستگیری شخصیت گرویل و انتقال او به زندان از دیگر مواردی‌است که برای ایجاد حس تنش در مخاطب به‌کار می‌رود. فضای خفه دوران زندان هم با کمک لوکیشن بسیار کوچک و نورپردازی بسیار تاریک صورت گرفته است. 

اما یکی از مشکلات اصلی در روایتگری فیلم است. نویسنده و کارگردان احتمالا بنا را بر این گذاشته‌اند که بیننده آشنایی کامل را با دوقطبی شدید دوران جنگ سرد دارد و صرفا به نوشتن پیش‌نویس و برخی تصاویر مستند که به‌عنوان اخبار در طول فیلم پخش می‌شود اکتفا کرده است.

همچنین شخصیت‌پردازی طرف روسی به‌خوبی صورت نمی‌گیرد. او به‌شدت پتانسیل این‌را دارد که در فیلم شخصیت اصلی باشد چرا که به‌نظر نگارنده کارهایی که او در حال انجام‌شان است به‌شدت خطرناک‌تر و حتی سخت‌تر از شخصیت اصلی است. حتی تاوانی که او در پایان فیلم می‌دهد نیز گواه این قضیه است و جانش را از دست می‌دهد. مسیر روایی فیلم اما ترجیح می‌دهد عدالت را در این زمینه رعایت نکند و خانواده‌ی گرویل را بیشتر بولد کند و او را در مرکز کشمکش‌ها قرار دهد.

در صورتی‌که بسیار جذاب می‌بود اگر بیننده می‌فهمید چطور شخصیتی عالی‌رتبه در شوروی که سال‌ها خدمت کرده و افتخارات زیادی به ارمغان آورده ناگهان تصمیم می‌گیرد جاسوسی وطنش را انجام بدهد. آن‌هم در اوج دوئل‌های سیاسی بین دوکشور و حتی بدون انگیزه‌های مالی. فیلم البته سعی می‌کند کلماتی را در دهان رابط روسی قرار دهد و انگیزه او را توجیه کند، اما آن چند کلمه و چند دقیقه‌ای که به این کار اختصاص داده می‌شود به هیچ عنوان توجیه کننده انگیزه‌های این شخصیت نیست. البته ذکر این نکته هم ضروری است که اسم فیلم در ابتدا آیرون بارک یعنی اسم رمزی پنوفسکی بود. این یعنی سازندگان، فیلم را به نیت رابط روسی ساخته بودند اما معلوم نیست چه اتفاقاتی باعث شد اسم فیلم عوض و شخصیت اصلی این ماجرا به حاشیه رانده شود.  

اما یکی از قسمت‌های دیگری که در آن فیلم بسیار ضعیف عمل می‌کند پرداخت صحنه‌هایی است که بنااست پاشنه‌آشیل ادعای فیلم باشند. یعنی ادعای اینکه گزارش‌ها گرویل وین جلوی حمله هسته‌ای روسیه را گرفته است. این قسمت داستان در فیلم به هیچ عنوان پرداخت مناسبی ندارد و بسیار گیج کننده است. در حالی‌که شخصیت‌های آمریکایی منتظرند رابط روسی به انگلیس بیاید و درباره موشک‌های مستقر در کوبا به آن‌ها اطلاعاتی بدهد پنوفسکی مسموم و بعد ممنوع‌الخروج می‌شود بدین ترتیب خود آمریکایی‌ها ازطریق پهبادها در خاک کوبا جاسوسی می‌کنند و متوجه ادوات هسته‌ای در آن‌جا می‌شوند. البته البته حجم اطلاعاتی که پنوفسکی از روسیه به آمریکا منتقل کرد بسیار قابل ملاحظه است. اما ادعای اینکه وی مستقیما از بروز یک جنگ هسته‌ای جلوگیری کرد کمی حداقل در فیلم غیرقابل باور به‌نظر می‌رسد. زیرا از بعد جنگ جهانی دوم تا اواسط دهه شصت وقوع یک جنگ بزرگ بین آمریکا و روسیه همواره محتمل بود.

تماشای فیلم قاصد تجربه‌ای دلپذیر است اما نقایصی که گفته شد باعث می‌شود این فیلم آن‌چنان ماندگار نشود و در جشنواره‌ها هم احتمالا افتخارات چندانی کسب ننماید.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
8 + 0 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.