نقد فیلم The Conjuring 2 - احضار ۲

نقد فیلم The Conjuring 2 - احضار ۲

جیمز وان دوباره با فیلم «احضار ۲» (The Conjuring 2) کار کم‌نظیری انجام داده است: خلق یک فیلم ترسناک هالیوودی. میدونی در این مطلب، این فیلم را بررسی می‌کند.

جیمز وان یکی از کارگردانان جوانی است که موفق شده در هالیوود اسم و رسمی برای خودش دست‌و‌پا کند. خیلی کم پیش می‌آید نام یک کارگردان به این سرعت به یک برند تبدیل شود، اما وان با هوشمندی تمام موفق شده با برقراری تعادل بین خواسته‌ی استودیوها و گوش دادن به انتقادات و درخواست طرفداران ژانر وحشت، حرکتی را در فیلم‌های ترسناک جریان اصلی آغاز کند و آن را به‌طرز خوشحال‌کننده‌ای بدون اینکه از چیزهایی که او را مشهور کرده بود دور شود، با فیلم ترسناک «احضار ۲» ادامه بدهد: تولید یک فیلم ترسناک جذاب، خوش‌ساخت و قابل‌احترام «استودیویی» که تقریبا خیلی خیلی نادر است. مدت‌هاست که فقط این کارگردانان مستقل و استودیوهای بی‌نام و نشان هستند که با ریسک کردن و ساختن ایده‌های خلاقانه‌شان ما را می‌ترسانند. در حالی که هالیوود بدون اینکه براساس خواسته و درخواست طرفداران تغییر کند، دسته‌دسته فیلم‌های ترسناکِ چپندرقیچی و ضعیف راهی سینما‌ها می‌کند که تنها هدفشان درآمدزایی از علاقه‌ی سینماروها است. بله، مهم نیست فیلم‌های ترسناک کلیشه‌ای هالیوودی چقدر با شکست مواجه شده و توسط منتقدان کوبیده می‌شوند. تغییری در این روند ایجاد نخواهد شد و ما باید آرزوی این‌که روزی برادران وارنر یا پارامونت از چیزی مثل «جادوگر» حمایت کنند را به گور ببریم.

اما باز می‌توان با رعایت کردن اصول، خرج کردن کمی خلاقیت در همان چارچوب قدیمی و احترام گذاشتن به شعور مخاطب، نور تازه‌ای به همان ایده‌های کهنه تاباند. در حالی که اکثر کارگردانان اصول ژانر وحشت را نمی‌دانند یا اصلا به جز تمام کردن هرچه سریع‌تر فیلم چیز دیگری برایشان مهم نیست، جیمز وان بارها نشان داده که تک‌تک قواعد ساده اما حیاتی ژانر را بلد است و خوشبختانه برخلاف اکثر فیلم‌های ترسناک هالیوودی، وقتی به تماشای فیلم‌های او می‌نشینیم، شاید با تجربه‌ی خارق‌العاده‌ای در حد آثار مستقل این حوزه روبه‌رو نشویم، اما حداقل به شعورمان هم توهین نمی‌شود و فیلمساز از هر حرکتِ چیپ و پیش‌پاافتاده‌ای نیز برای ترساندن مخاطب استفاده نمی‌کند. چنین تعریفی درباره‌ی قسمت دوم فیلم موفق «احضار» هم صدق می‌کند و دقیقا به خاطر همین است که فیلم‌های «احضار» این‌قدر در بین عموم مردم دیده شده و طرفدار دارند. چون حتی کسی که سالی یک بار سینما می‌رود هم می‌تواند تشخیص دهد که پای این فیلم انرژی و خلاقیت صرف شده است.

همانند قسمت اول که درجه‌بندی سنی ۱۳ سالش به تاثیرگذاری نبرد نهایی فیلم ضربه زده بود، «احضار ۲» هم به خاطر مشکلاتی که جلوتر به آن می‌رسیم، به فیلم بی‌نقصی تبدیل نمی‌شود، اما چیزی که باعث می‌شود بتوانیم با کمبودهای فیلم با ملایمت بیشتری برخورد کنیم این است که «احضار ۲» به عنوان یک دنباله پابه‌پای قسمت اول می‌ایستد و حتی ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارد که آن را تا حدودی از قسمت اول جدا می‌کند. چی؟ دارم درست می‌شنوم؟ بله، درست شنیدید! اگر فیلم‌های ترسناک جریان اصلی «خوب» نادر است، برخورد با یک دنباله‌ی «خوب» که صرفا براساس موفقیت فیلم قبلی چراغ سبز گرفته بسیار نادرتر است و می‌دانید نادرتر از آن چیست؟ اینکه آن دنباله تکرار بهترین عناصر قسمت اول نباشد، بلکه دارای ویژگی‌های جدیدی هم باشد. «احضار ۲» چنین فیلمی است و ثابت می‌کند که بله، دنباله‌های آثار ترسناک هم می‌توانند به حد قسمت اول موفق باشد. فقط در صورتی که کارگردان به کاری که می‌کند اعتقاد داشته باشد و قصد خوردن نان موفقیت‌های گذشته را نداشته باشد.

اولین نکته‌ای که درباره‌ی «احضار۲» دوست دارم هم همین است: اینکه سعی می‌کند ما را با جلوه‌ی دیگری از این مجموعه روبه‌رو کند و اگرچه همیشه در این کار سربلند نیست، اما تعداد تیرهایی که به هدف می‌خورند بیشتر است و به‌شخصه این تلاش برای خلاقیت به خرج دادن و کاملا موفق نشدن را بیشتر به محافظه‌کاری ترجیح می‌دهم. همان‌طور که گفتم «احضار ۲» نسبت به قسمت اول بهتر یا بدتر نیست، اما ویژگی‌ای دارد که آن را به اثر تقریبا متفاوتی تبدیل می‌کند و آن این است که به «احضار ۲» به عنوان «مردگان شرور ۲» (Evil Dead 2) جیمز وان نگاه کنید. قسمت اول «مردگان شرور» سم ریمی، فیلم کنترل‌شده‌تری بود و سعی می‌کرد تاریک و عبوس باقی بماند. درست مثل قسمت اول «احضار». اما ریمی برای ساخت فیلم دوم رسما به سیم آخر زد و به معنای واقعی کلمه در طراحی نبرد قهرمانان با موجودات شیطانی کلبه خوشگذرانی کرد. نه، «احضار ۲» مثل «مردگان شرور۲» وارد محدوده‌ی کمدی/ترسناک‌های مضحک نمی‌شود و هنوز جدیت خودش را با قدرت حفظ کرده است، اما کاملا مشخص است که وان سعی کرده خوش بگذراند و همین باعث شده فیلم به اثر بسیار رنگارنگ و لذت‌بخشی از نظر بصری تبدیل شود و سکانس‌های اکشن هم علاوه‌بر ترساندن، با هدف ایجاد حسی شیطانی و دل‌‌انگیز طراحی شده‌‌اند.

البته همه‌چیز به این خلاقیت‌های جسته و گریخته خلاصه نمی‌شود. چراکه هیچکدام از اینها بدون یک کارگردانی، فیلمبرداری و صداگذاری فوق‌العاده به نتیجه‌ نمی‌رسد و «احضار ۲» نان اصلی‌اش را از کنترلی که تیم فیلمسازی در این بخش‌ها داشته می‌خورد. ممکن است بعضی‌وقت‌ها به خاطر تاثیری که فیلم‌های بد رویمان می‌گذارند، به این نتیجه برسیم که حتما باید کار شاقی برای خلق حس دلهره انجام داد. اما با دیدن چنین فیلم‌هایی است که متوجه می‌شویم حرکت ساده‌ی یک دوربین در عقب و جلو رفتن یا زدن یک کات به موقع می‌تواند به نتیجه‌ی شگفت‌انگیزی ختم شود. «احضار ۲» سرشار از چنین لحظاتی است و دقیقا به خاطر همین است که داستان کلیشه‌ای فیلم چندان به چشم نمی‌آید.

«احضار ۲» کم و بیش براساس یک داستان واقعی است. ماجرا درباره‌ی رویدادی موسوم به «جن‌گیری انفیلد» است. یکی از معروف‌ترین پرونده‌های جن‌گیری که در آن ظاهرا روح خبیثی خانواده‌ی هاجسون در لندن را مورد اذیت و آزار قرار می‌داد و از قرار معلوم این آقای روح علاقه‌ی شدیدی هم به کلیشه‌هایی مثل کوبیدن درها، تکان دادن تخت‌ها، پرت کردن وسایل خانه و هر از گاهی تسخیر اسباب‌بازی بچه‌ها داشته است. و همان‌طور که اغلب این ارواح خبیث عادت دارند، او یکی از بچه‌های خانه را به عنوان هدف اصلی‌اش انتخاب می‌کند که دختر ۱۱ ساله‌ای به اسم جنت است. حالا سوال این است که آیا خانواده‌ی این دختربچه که در وضعیت مالی بدی زندگی می‌کنند و پدر هم بالای سرشان نیست، به عنوان نوعی درخواست کمک دست به این کارهای هولناک می‌زنند یا سر کلاف به خود شخص شیطان می‌رسد؟ اینجاست که سروکله‌ی اِد (پاتریک ویلسون) و لورین وارن (ورا فارمیگا) به عنوان شکارچیان ارواح کلیسا به داستان باز می‌شود. این در حالی است که ماموران ما در بهترین وضعیتشان به سر نمی‌برند. چرا که لورین به تازگی کابوس شومی دیده و باور دارد که فعلا نباید به انگشت کردن در لانه‌ی شیطان ادامه داد. چون ظاهرا شیطان برای آنها خواب بدی دیده است. البته که وقتی این دو درخواست کمک این خانواده‌ی انگلیسی را می‌شوند، نمی‌توانند دست روی دست بگذارند و چمدان‌هایشان را می‌بندند.

خب، بزرگ‌ترین کمبود فیلم این است که بخش‌های غیرترسناک فیلم چیزی برای عرضه ندارد و به اندازه‌ی صحنه‌های دلهره‌آور منسجم نیستند. از چیزهای پیش‌پاافتاده‌ای مثل موسیقی که در صحنه‌های ترسناک موثر است، اما در صحنه‌های دیگر حسابی سانتی‌مانتال می‌شود گرفته تا خط داستانی شخصی کاراکترها. اگرچه ویلسون و فارمیگا مثل همیشه در صحنه‌های ترسناک فیلم می‌درخشند و هر دو وقتی وارد حالت جنگجویانه‌شان می‌شوند متقاعدکننده هستند، اما تلاش فیلم برای به تصویر کشیدن رابطه‌ی عاشقانه‌ی این دو چندان به بار نمی‌شیند. چون ما از قسمت اول می‌دانستیم که اِد و لورین زوجِ خوشحالی هستند و اینکه دوباره در این فیلم ماجرا حول این موضوع می‌چرخد کمی تکراری است. مشکل بعدی هم این است که «احضار ۲» از مسئله‌ی عدم مشخص بودن تمرکز داستان رنج می‌برد. یعنی ما دقیقا نمی‌دانیم فیلم درباره‌ی زوج وارن است یا خانواده‌ی هاجسون. شاید خیلی بهتر می‌شد اگر از آنجایی که ما زوج وارن را از قبل می‌شناسیم، فیلم تمرکز اصلی‌اش را روی خانواده‌ی هاجسون می‌گذاشت.

تمام اینها به این معناست که صحنه‌های ترسناک قوی یکی از بهترین ویژگی‌های «احضار ۲» نیست، بلکه تنها ویژگی فیلم است. اما خب، فیلم آن‌قدر در این بخش سرگرم‌کننده است که جور کم و کاستی‌های فیلم را بکشد. شاید بزرگ‌ترین چیزی که درباره‌ی «احضار ۲» دوست دارم این است که جیمز وان در خلق تنش، اضطراب و غافلگیری تماشاگر توی خال می‌زند. تمامش هم به این دلیل است که روی زمینه‌چینی‌هایش وقت می‌گذارد. مسیری را که بعد از سکانس افتتاحیه‌ی فیلم تا اولین جامپ اسکر فیلم سپری می‌کنیم در نظر بگیرید. وان بعد از جلب کردن نظر مخاطب با یک افتتاحیه‌ی خونین و خشن، بمب ساعتی‌اش را کوک می‌کند. فقط مشکل این است که این بمب، نمایشگری برای ساعت ندارد. بنابراین ما از زمان انفجارش خبر نداریم. دو دقیقه‌ی دیگر یا ۱۰ دقیقه‌ی دیگر. ما فقط صدای تیک تیک ساعت را می‌شنویم.

شاید حتی اگر فیلم را هم دیده باشید، باور کردنش سخت باشد. اما وان حدود ۲۵ دقیقه برای انفجار اولین جامپ اسکر واقعی فیلم زمینه‌چینی می‌کند. مطمئنا اگر هر کارگردان دیگری جای او بود، فیلمش را به فستیوال جامپ اسکرهای قلابی و پرسروصدا تبدیل می‌کرد که بعد از دو دقیقه تاثیرشان را از دست می‌دهند، اما او ۲۵ دقیقه‌ی آزگار برای یک صحنه‌ی دو ثانیه‌ای زمینه‌چینی می‌کند و دقیقا همین کار است که باعث می‌شود حس ناامنی و دلهره در ادامه‌ی فیلم به زیر پوست تماشاگر نفوذ کند و دقیقا همین کار است که باعث می‌شود تماشاگر به کارگردان اعتماد کند. اعتماد می‌کند که او قصد الکی ترساندن او را ندارد. این یعنی فیلم از روش‌های قلابی استفاده نمی‌کند. در نتیجه مخاطب در ناخودآگاهش به این نتیجه می‌رسد که تمام ترس‌های فیلم واقعی خواهند بود و در نتیجه برای رسیدن این ترس ناگهانی در حالت دلهره فرو می‌رود و برای آمدن اجتناب‌ناپذیر آن لحظه‌شماری می‌کند.

اما مسئله این است که هیچ‌وقت نمی‌توان برای رسیدن آن آماده بود. چون وان می‌داند چگونه با یک کات معمولی، بیننده را غافلگیر کند. دقیقا همین هوشمندی در فضاسازی و اثبات این موضوع به مخاطب که تک‌تک ترس‌ها واقعی هستند کاری می‌کند تا آنتاگونیست‌های فیلم هم تاثیرگذار از آب در بیایند. من عاشق فریب خوردن توسط فیلم‌های ترسناک هستم. اصلا یکی از مهم‌ترین ابزارهای کارگردان برای ترساندن تماشاگر این است که ذهن تماشاگر را با تمام مقاومت‌ها و تلاش‌هایشان برای پیش‌بینی ترس ناگهانی بعدی در کنترل بگیرد و به درون ناخودآگاهش نفوذ کند. «احضار ۲» نه در حد بهترین‌های این ژانر، اما خیلی بهتر از فیلم‌های هم‌رده‌اش این کار را انجام می‌دهد. بعضی‌وقت‌ها ۱۰۰ درصد مطمئن هستید که یک هیولای بدترکیب از درون تاریکی به بیرون خواهد جهید، اما ناگهان فیلم به سادگی با رفتن به سکانس بعدی غافلگیرمان می‌کند. چند باری که این‌طوری غافلگیر شدید، دست از مقاومت می‌کشید و ذهن‌تان در اختیار کارگردان قرار می‌گیرد.

«احضار ۲» برخلاف مثلا فیلم «شرور» (Sinister) تلاشی برای معرفی یک کاراکتر به‌یادماندنی هولناک نمی‌کند. مهم‌ترین آنتاگونیست فیلم یک راهبه‌‌‌ی شیطانی است که خب، اگرچه نوآورانه نیست، اما مثلا نحوه‌ی استفاده از او در سکانس دفتر کار اِد وارن بسیار درگیرکننده صورت گرفته است و یکی از بهترین لحظات فیلم است که به خوبی از فضای تنگ و فشرده‌ی خانه بهره برده است. دومین آنتاگونیست فیلم، کاراکتری با تصویرسازی کامپیوتری است که در رابطه با او مطمئن نیستم. از یک طرف این کاراکتر که خیلی یادآور بابادوک است، مصنوعی احساس می‌شود و با حال‌و‌هوای فیلم جفت‌‌و‌جور نمی‌شود و البته می‌توان گفت جلوه‌های ویژه‌ی ضعیف هم در این موضوع تاثیرگذار هستند، اما از طرف دیگر شلوغ‌کاری و رفتار دلقک‌وار این کاراکتر یک‌جورهایی به مقدار هرج‌و‌مرج و سرگرم‌کنندگی فیلم می‌افزاید. با حذف کامل او مخالفم، اما کاش حضورش بهتر مدیریت می‌شد.

بعد از اکران قسمت اول «احضار» یکی از چیزهایی که در فروم‌ها و بحث‌های مردم می‌دیدم، این بود که همه این فیلم را به عنوان نهایت ژانر وحشت به یکدیگر معرفی می‌کردند، اما حقیقت این است که «احضار» به مرحله‌ی آزاردهنده‌، نوآورانه و شوکه‌کننده‌ای از وحشت نمی‌رسد که لیاقت این تعریف‌ها را داشته باشد و قسمت دوم هم همین‌طور. اما خب، کماکان نمی‌توان این حقیقت را نادیده گرفت که کاری که جیمز وان دارد می‌کند واقعا کمیاب است. مسئله این است که هر دوی این فیلم‌ها از مسیر و عناصرِ نخ‌نماشده‌‌ی زیرژانر «خانه‌‌ی جن‌زده» پیروی می‌کنند که دیگر همه‌ی ما آنها را حفظ شده‌ایم، اما او آن‌قدر در روایت و ریزه‌کاری‌ها کارش را به خوبی انجام می‌دهد که این مسیر تکراری سرگرم‌کننده می‌شود. چون واقعا ساختن فیلم خوبی در چارچوب ژانر و رعایت تک‌تک عناصر تعریف‌شده‌ی داستانگویی ساده نیست. «احضار ۲» یک فیلم ژانرِ بی‌نظیر است. یک بلاک‌باستر ترسناک که تقریبا می‌توان با جرات گفت چنین چیزی این روزها در هالیوود وجود خارجی ندارد و البته درست مثل همه‌ی بلاک‌باسترهای درجه‌یک، به چیزی بیشتر از یک سواری سرگرم‌کننده‌ی هوشمند و لذت‌بخش تبدیل نمی‌شود. آیا این دستاورد کمی است؟ معلومه که نه!

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
4 + 15 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.