آیا تنها حضور ستارگان قدیمی مثل رابرت دنیرو، تامی لی جونز و مورگان فریمن برای موفقیت یک فیلم کافی است؟ فیلم The Comeback Trail به این سؤال پاسخ داده است. در ادامه با میدونی و نقد فیلم مسیر بازگشت همراه باشید.
با حضور ستارگان قدیمی و محبوبی مثل رابرت دنیرو، تامی لی جونز و مورگان فریمن تا بازیگران نام آشنایی مثل زک برف و بازیگر تازهکاری مثل کیت کتزمن، فیلم The Comeback Trail میتواند اثر جذابی برای هر بیننده باشد؛ اثری که قرار است داستان یک تهیهکننده ورشکسته را دنبال کند که در نظر دارد تا با کشتن بازیگر اصلی فیلمش پول بیمه را گرفته و پولدار شود. این فیلم درواقع بازسازی یک فیلم نه چندان شناخته شده به همین نام است، اما این فیلم کمدی از همان ابتدا این سؤال را مطرح میکند که آیا برای موفقیت یک فیلم صرفا حضور چند بازیگر قدیمی و یک ایده جالب میتواند کافی باشد؟ خب جرج گالو، کارگردان فیلم مسیر بازگشت به این سؤال ما پاسخ داده است. ما در طول سالهای اخیر چند نمونه از فیلمهای کمدی که درباره روند تولید یک فیلم هستند را دیدهایم که از بهترین نمونههای آن میتوان به فیلم The Disaster Artist و فیلم Dolemite Is My Name اشاره کرد و شاید در نگاه اول انتظار داشتیم فیلم The Comeback Trail اثری حداقل در سطح این دو فیلم کمدی باشد.
فیلم The Comeback Trail ایده جالب و جذابی دارد که از همان ابتدا آن را به بیننده خودش ارائه میکند، اما با اینکه ایده جذابی دارد و پتانسیل آن را دارد که رابطه جالب و جذابی بین قصه فیلم و ماجرای فیلمی که قرار است در داخل روایت و داستان داخل فیلم ساخته شود، ولی ماحصل آن یک فیلم خسته کننده و کلیشهای شده است. مشکلات فیلم درست از جایی آغاز میشود که جرج گالو، کارگردان فیلم توضیح درستی در مورد آن ندارد. از طرفی میدانیم که مکس باربر یک فیلمنامه در اختیار دارد که آن را شاهکار میداند، اما حتی حاضر نیست ازطریق آن سرمایه دریافت کند و آن را بسازد. ازطرفی با فیلمنامه دیگری که از نگاهش فیلمنامه افتضاحی است، تصمیم میگیرد تا فیلمی بسازد که در آن یک ستاره قدیمی سینما را بکشد و از پول بیمه مشکلاتش را حل کند. اگرچه ایده فیلم شاید تکراری و کلیشهای باشد، اما یک ایده کلیشهای را میتوانیم با یک پرداخت متفاوت جذابش کنیم ولی این اتفاق در فیلم رخ نداده است.
البته فیلم از همان ابتدا این سؤال را مطرح میکند اگر فیلم وسترنی که در دل داستان فیلم قرار است ساخته شود، طبق گفته مکس باربر فیلمنامه بسیار بدی دارد و در ادامه مشخص میشود که او در مورد این فیلمنامه اشتباه کرده، پس چگونه در مورد فیلمنامه اول فیلم و کیفیت آن باید مطمئن باشیم؟ فیلم از همان ابتدا یک تناقض بزرگ در مورد شخصیت و نگرش مکس باربر ایجاد میکند و البته شاید دلیلی بر وضعیت خود این شخص و فیلم هم باشد. درواقع مجموع تلاشهای مکس باربر بهحدی ساده و پیش پا افتاده است که مشخص نیست هدف فیلم کدام گروه سنی بوده است. همچنین بارها شاهد نمایش صحنههای تکراری هستیم که نه فقط در فیلمهای قبلی دیده بودیم، بلکه در خود فیلم هم تکرار میشود. ازطرفی شخصیت پردازی شخصیتها در فیلم The Comeback Trail هم مشکلات زیادی دارد.
در بخشی دیگر دوک مونتانا را داریم که معرفی بسیار گیج کننده و عجیبی دارد و در طول فیلم قرار است داستانی تکراری و کمی تبلیغاتی را که در ادامه بهش خواهیم پرداخت، ببینیم. این موضوع در مورد شخصیت کارگردان و دیگر شخصیتهای فیلم نیز صدق میکند و شخصیت پردازی آنها صرفا به تعریف چند تیکه از فیلمهای محبوب آنها خلاصه شده است. چرا تبلیغاتی؟ مشکل عشق دوک مونتانا یا انتخاب یک کارگردان زن برای فیلم نیست، بلکه مشکل و مسئله فیلم از جایی شروع میشود که دیالوگهای آنها بسیار تو خالی و ضعیف است و انگار خود دوک یا مگان (کارگردان فیلم) هم اعتقادی به حرفایی که میزنند ندارند و درست در بخشی که انتظار داریم که شاهد خلق یک صحنه کمدی یا تعیین کننده باشیم، کارگردان و نویسنده با کمترین سلیقه ممکن ضربه سختی به فیلم میزنند و بیشتر حس میکنیم که آنها قرار است یک فیلم سفارشی را به اتمام برسانند.
اگر تنها مشکل و مسئله فیلم فقط به دیالوگها خلاصه میشد، موردی نبود. اما در ادامه شاهد خلق صحنههای مشابه دیگر یا اشتباهات بیشتری هم هستیم. خصوصا وقتی که به نظر میرسد که سازندگان ظاهرا چندان توجهی به زمان اتفاقات فیلم ندارند. علاوهبراین، اتفاقات فیلم بهجای اینکه منطق داستانی داشته باشد، بیشتر جنبه جلب توجه جنبشها و گروههای مختلف را دارد و انگار خود سازندهها صرفا بهدنبال استفاده از یک موضوع بدون پشتوانه خاصی بودهاند. درواقع استفاده ناشیانه از این موارد و بدون فکر از آن به یکی از مشکلات جدی فیلم تبدیل شده است که روی بخش کمدی فیلم نیز تاثیر بسیار منفی گذاشته است. حتی اگر فیلم The Comeback Trail قرار نبود حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد، حداقل انتظار میرفت که یک کمدی قابل قبول را ارائه کند که متاسفانه در این قسمت هم فیلم ناامید کننده عمل میکند. شوخیها و صحنههای کمدی فیلم نهتنها کلیشهای و غیر خلاقانه است، بلکه حتی باعث میشود در طول تماشای فیلم یک لبخند هم نزنیم و عملا شاهد دقایق خسته کننده زیادی باشیم و با نگاه به زمان فیلم منتظر به پایان رسیدن آن باشیم.
شاید بهترین قسمت کمدی فیلم همان بخش راهبهها باشد و در مابقی بخشها فیلم انقدر موفق عمل نکرده است. زمانیکه به بررسی بازیگران فیلم The Comeback Trail میرسیم که شاید انتظار داشته باشیم که حداقل بازیگران فیلم تلاشی برای نجات فیلم کنند، اما بازیگران فیلم خبر بدی برای طرفداران قدیمی خود دارند. رابرت دنیرو شاید تلاش قدری بیشتر از سایر بازیگران فیلم کرده باشد، اما ظاهرا دنیرو که مشخصا انتظار بیشتری ازش داریم، به بازی کردن در چنین نقشهایی عادت کرده است و و ظاهرا باید کمتر منتظر نقشهایی در فیلم The Irishman یا فیلم Killers of the Flower Moon باشیم و ظاهرا باید بیشتر او را در آثاری مثل فیلم The Comeback Trail یا فیلم The War with Grandpa مشاهده کنیم که بدون شک در سطح او نیست. مورگان فریمن هم مانند دنیرو تلاش خودش را میکند و اگر نقش او در فیلم پر رنگتر بود، شاید شاهد اثر بهتری هم بودیم؛ اگرچه انتظار بیشتری از زک برف در اتفاقات فیلم داشتیم و بهصورت ناگهانی تمرکز فیلم روی او کاهش پیدا میکند.
اما بدون شک ضعیفترین بخش بازیگران فیلم به تامی لی جونز اختصاص داشته باشد که عملا خبری از شور و هیجان او وجود ندارد و ظاهرا به شکل اجباری به فیلم آمده و بازی کرده است. بازی جونز شاید میتوانست فیلم را از سقوط در پرتگاهی که در طول فیلمبرداری فیلم مشاهده میکنیم، نجات دهد، اما خودش همان طناب پارهای بود که باعث سقوط کامل فیلم به درون این پرتگاه میشود؛ اگرچه خود سازندگان اعتقاد زیادی دارند که فیلم در دست ساخت قرار است اسکار بگیرد و روند تولیدش انقدر سطحی کار شده که راستش حذف آن نیز تاثیر خاصی روی اتفاقات فیلم نداشت.
درنهایت اگر انتظار خاصی نداشته باشید و فقط دوست دارید نزدیک به ۹۰ دقیقه از تماشا ستارگانی مثل رابرت دنیرو، مورگان فریمن و تامی لی جونز لذت ببرید، فیلم The Comeback Trail چنین تجربهای را به شما خواهد داد، اما درنهایت به اثری یک بار مصرف و کاملا فراموش شدنی تبدیل میشود که تنها شاید ارزش یکبار تماشا کردن را داشته باشد. بااینحال، این فیلم برای کسانی که بهدنبال یک فیلم با تجربه مشابه فیلم The Disaster Artist و فیلم Dolemite Is My Name هستند، میتواند یک فیلم کاملا ناامید کننده باشد که حتی تماشا هر دقیقه آن برای این گروه بسیار عذاب آور خواهد بود.