نقد فیلم CODA | خواننده‌ای در خانواده ناشنوا

نقد فیلم CODA | خواننده‌ای در خانواده ناشنوا

یک خانواده که سه نفر از اعضایشان ناشنوا و یک نفرشان شنوا است در یک تجربه مفرح حدودا ۲ ساعته، خودشان را به ما و جامعه اطرافشان اثبات می‌کنند. با نقد فیلم CODA همراه میدونی باشید.

مهمترین تمهیدی که Sian Heder کارگردان، در دومین فیلمش یعنی فیلم CODA اتخاذ کرده، داشتن نگرشی سرشار از احترام و به شدت صمیمانه به‌ خانواده ناشنوای فیلمش است. در هر لحظه از فیلم اگر به چهره پدر، مادر و برادر ناشنوای فیلم بنگرید، سر سوزنی به شما اجازه نخواهند که برای نقص مادرزادی‌شان ترحم کنید. همانطور که دختر شنوای فیلم، یعنی روبی هم این اجازه را به شما نخواهد داد که برای شرایط او در مواجهه با خانواده‌اش بیش از حد دل بسوزانید.

چرا که شرط اصلی و حساس پرداختن به چنین خانواده‌ای،‌ پذیرش بی‌کم و کاست وضعیت فعلی آن‌هاست. بدون هیچ نگاه ترحم برانگیزی که آن‌ها را از بالا به پایین بنگرد. در همین راستا، از همان اولین پلان فیلم شاهد هستیم که این خانواده با یکدیگر متحدند، روابط بسیار نزدیکی دارند و از طریق حرفه ماهیگیری کسب درآمد می‌کنند. همچون خانواده‌های مشابه اطرافشان.

 بنابراین نه تنها عنصر ناشنوا بودن در سایه قرار می‌گیرد بلکه با اجرای دلچسب بازیگران، مدت زمان زیادی از فیلم که در سکوت و با زبان اشاره سپری می‌شود، بدل به لحظاتی خنده‌دار و دوست داشتنی می‌شود. Sian Heder‌ به طرز کاملا نامحسوسی قرارداد نوع ارتباط کاراکتر‌های فیلمش را می‌گذارد و ما را خیلی زود با این خانواده صمیمی می‌کند. این نوع نگاه همان نگرشی است که در واقعیت هم می‌تواند این خانواده را بدون هیچ محدودیتی به جامعه بقبولاند.

مهمترین تمهیدی که فیلمساز اتخاذ کرده، داشتن نگرشی سرشار از احترام و به شدت صمیمانه به‌ خانواده ناشنوای فیلمش است

در راستای به سایه بردن نقض ناشنوایی، فیلمساز نشان می‌دهد که اعضای این خانواده با بحرانی ریشه‌ای‌تر دست و پنجه نرم می‌کنند که تنها محدود به نقصشان نمی‌شود. نداشتن استقلال، وابسته به یک نفر دیگر بودن، ترسیدن از مواجهه بی‌واسطه با مشکلات، احساس خود کم بینی و دفاع نکردن از حقوق خود، مشکلاتی هستند که می‌توانند گریبان هر آدم شنوا یا ناشنوایی را بگیرند.

گریبان آدم‌هایی که اگر هم صدایی دارند آن را در خود خفه کرده‌اند. به همین دلیل است که دنبال کردن این بحران در طی مسیر فیلمنامه، مرزی میان مخاطبان و کاراکتر‌های فیلم نمی‌گذارد و آن‌ها را دعوت به حل این بحران‌ها در خود می‌کند. عدم پذیرشی اگر وجود دارد ابتدا از سوی تک تک اعضای این خانواده شکل گرفته است. مسیر قبولاندن خود به جامعه، مسیری کاملا یک طرفه و از مبدا خودشان است.

در ادامه به جزییات بیشتری از داستان فیلم پرداخته می‌شود

تمهید جالب‌تر دیگر برای به حاشیه راندن نقص شنوایی در مسیر فیلم، مطرح کردن این پرسش است که اساسا چه می‌شود اگر دختر شنوای این خانواده، روی به آواز خوانی بیاورد. استعدادی که در نگاه اول بدیهی ‌است که از سوی سایر اعضای ناشنوای خانواده درک نشود، اما فیلمساز قرار است این خانواده را به درک عمیق‌تری از مفهوم صدا سوق دهد. جایی که ابزار شنیدن صدا نه فقط گوش، بلکه همه وجود انسان است. این مسیر، از لذتی که پدر خانواده به واسطه حس کردن لرزش صندلی‌ خودرو‌ به هنگام پخش موسیقی رپ با صدای بلند می‌برد شروع شده و در پلانی که پدر با چشمانی گریان دستانش را روی تارهای صوتی دخترش به هنگام آواز خوانی می‌گذارد، به اوج خود می‌رسد.

فیلمساز قرار است این خانواده را به درک عمیق‌تری از مفهوم صدا سوق دهد. جایی که ابزار شنیدن صدا نه فقط گوش، بلکه همه وجود انسان است

صدا و درک حس آن، نه تنها نقص این خانواده نیست بلکه در ادامه بدل به دستمایه‌ای برای ابراز خودشان می‌شود. پدری که صدای اعتراضش به وضعیت خرید و فروش ماهی‌ها را در خود خفه کرده است، باید در یک جلسه قیام کند و با همان زبان اشاره حرف خود را بزند. مهم قیام و ابراز وجود اوست. وگرنه در آن پلان سر سوزنی اهمیت ندارد که باز هم دخترش است که این حرف‌ها را برای دیگران ترجمه می‌کند.

یا در جزییات روند یادگیری آواز خوانی روبی، شاهد هستیم که او مدت‌هاست که گویی صدایی را در خود خفه کرده است. مربی‌اش در اولین گام مهم، سعی می‌کند صدای خفه شده او را از اعماق وجودش بیرون بکشد. صدایی که عدم اعتماد به نفس آن را کشته است. در ابتدای فیلم وقتی که او از آواز خواندن در مقابل دیگران می‌ترسد و فرار می‌کند، فرقی با خانواده ناشنوای خود ندارد. اما وقتی که در پلان پایانی هنگام گزینش برای دانشگاه، هم آواز می‌خواند و هم با زبان بدن آوازش را برای خانواده‌اش توصیف می‌کند، دیگر نقصی در این خانواده دیده نمی‌شود. چرا که همه آن‌ها به ابراز خود رسیده‌اند. تنها افسوس آنکه چنین سهمی را برای مادر در فیلم شاهد نیستیم و مادر فیلم بیش از حد سرخوش به نظر می‌رسد.

موقعیت‌های دیگری هم که در فیلمنامه طراحی شده در راستای همین ابراز وجود بدون داشتن هرگونه واهمه‌ای است. پریدن از بلندترین ارتفاع و شنا کردن در روخانه‌ای که شنا کردن در آن ممنوع است، از گام‌های پیوسته‌ای سخن می‌گویند که روبی یکی یکی برای غلبه بر ترس‌های خود برمی‌دارد. یا برادری که در برابر توهین یک آدم شنوا سکوت نمی‌کند حتی اگر به قیمت کتک خوردنش تمام شود. افسوس که پرداخت او هم قدری به حاشیه رانده شده و ارتباطش با دوست روبی، به واسطه تک بعدی بودن آن دختر که گویی همه مرد‌ها را صرفا برای یک نیت مشخص طلب می‌کند، چندان تاثیر به سزایی در پذیرش برادر به وسیله جامعه نمی‌گذارد.

در راستای به سایه بردن نقض ناشنوایی، فیلمساز نشان می‌دهد که اعضای این خانواده با بحرانی ریشه‌ای‌تر دست و پنجه نرم می‌کنند که تنها محدود به نقصشان نمی‌شود

گاهی هم اشتباه دیگر این خانواده، غفلت از دستاورد‌های اخلاقی خوبی است که در کنار یکدیگر کسب کرده‌اند. این غفلت وقتی پر رنگ می‌شود که همکلاسی روبی حسرت رابطه عاشقانه پدر و مادر روبی را می‌خورد. این رابطه صمیمی که در خانواده روبی بدل به عنصری بدیهی و روتین شده است، برای دیگر افراد شنوای فیلم، حسرتی بزرگ است. چرا که اتفاقا این محدودیت، خانواده روبی را متحد‌تر از هر خانواده دیگری کرده است.

اما در انتها روبی با رفتن به کالج موسیقی هم خودش تمرین استقلال می‌کند و هم خانواده‌اش را به این امر مهم دعوت می‌کند. خانواده روبی در پایان، دیگر صدای خفه شده‌ای در خود ندارند. مهم قدرت ابراز وجود است که آن‌ها کسب کرده‌اند. مابقی، وسیله‌ای برای رساندن مقصودشان به دیگران است که با حضور روبی یا فردی دیگر، این اتفاق رخ می‌دهد. مهمترین گام همان تغییر درونی هریک از این اعضای خانواده بود.

همه این‌ها حُسن‌ها را گفتم اما یک دریغ بزرگ هم درباره این فیلم حس می‌کنم. جای خالی نمایش خلوت بیشتری از تک تک اعضای این خانواده برای نزدیکی عمیق‌تر به احساسات درونی آن‌ها حس می‌شود. ضرباهنگ تند فیلم و روند پشت سر هم اتفاقات، قدری بر این خلوت، سایه انداخته و جای آن را گرفته است. فیلمساز بیش از این‌ها می‌توانست پلان‌هایی شبیه به پلانی که به درستی صدای فیلم را قطع می‌کند تا ما با به احساسات خانواده در مواجهه با شنیدن صدای دخترشان در اجرای مدرسه نزدیک شویم یا همان پلان خلوت صمیمانه پدر و دختر در زیر نور مهتاب را به نمایش بگذارد. به همین دلیل برای تماشای پلان‌های بیشتری از این دست، فیلم‌های بعدی‌ Sian Heder‌‌ را به انتظار می‌نشینم.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
1 + 12 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.