نقد فیلم Bad Hair - موی بد

نقد فیلم Bad Hair - موی بد

فیلم Bad Hair، کمدی وحشتی است که به ارتباط زنان سیاه‌پوست با موهای‌شان می‌پردازد. Bad Hair اگرچه کمی شلوغ و شلخته بنظر می‌رسد و در خلق لحظه‌های هراس‌آور همت زیادی از خود نشان نمی‌دهد، اما ایده‌ها و لحظه‌های مفرحی دارد که آن را شایسته‌ی توجه بشتری می‌کند. با میدونی و نقد این فیلم همراه باشید.

ژانر وحشت این قابلیت را دارد که کاری کند ما از هر چیزی بترسیم؛ به عنوان نمونه هر یک از وسایل و اشیای خانه در فیلم‌های Haunted House و داستان‌های ارواح می‌تواند عامل وحشت باشد، از میز و صندلی‌ها گرفته تا آینه‌ها و درها و شیرهای آبی که ناگهان باز می‌شوند. سینمای وحشت این پتانسیل را دارد که بسیاری از کارها و جزئیات زندگی روزانه ما را تبدیل به اموری ناشناخته و هراس‌آور کند: از بهترین و دنج‌ترین مکان‌های تفریحی گرفته تا هراس‌آورترین جاهایی که تصورش را بکنید. از عادی‌ترین و معمول‌ترین موقعیت‌های روزمره گرفته تا غیرعادی‌ترین و هولناک‌ترین‌های‌شان. از هیولاهای و موجودات ناشناخته و قاتلان زنجیره‌ای تا نزدیک‌ترین آدم‌ها به خودمان. این مسئله در فیلم‌های وحشت جسمانی (Body Horror) جنبه‌ای  هراس‌آور و گاهی آزاردهنده به خود می‌گیرد. فیلم‌های وحشت جسمانی همانطور که از عنوانشان پیداست با بدن انسان سروکار دارند. چه تصویری موحش‌تر از بدن‌های در حال فاسد شدن، عضوهای قطع شده و اندام‌های دچار استحاله و دگرگون شده، سراغ داریم؟

در فیلم Bad Hair عامل وحشت مو است. آیا Bad Hair یکی از همان فیلم‌هایی است که بعد از تماشای آن تمایلی به لمس موهای خود نخواهیم داشت؟

فیلم‌های وحشت جسمانی که گاهی هراس ما از بیماری‌های ناشناخته را به تصویر می‌کشند. بیماری‌هایی که  بدن را دچار اضمحلال و نابودی می‌کنند. فیلم‌هایی که گاهی اوقات کاری انجام می‌دهند که ما از بدن خود بترسیم و با آن بیگانه شویم. در فیلم Bad Hair عامل وحشت مو است. آیا Bad Hair یکی از همان فیلم‌هایی است که بعد از تماشای آن تمایلی به لمس موهای خود نخواهیم داشت؟ در فیلم The Grudge «کینه» یک صحنه‌ی روزمره‌ی شست‌وشوی مو با شامپو، ناگهان تبدیل به موقعیتی ترسناک می‌شود.  در سکانسی از The Ring «حلقه» گور وربینسکی، راشل (نائومی واتس) هنگام یک مکالمه‌ی تلفنی در حین آب خوردن نفسش می‌گیرد و بعد نخ ‌ طویلی را از دهان خود خارج می‌کند. سکانسی که ادای احترام دهشتناکی به آن لحظه‌های دردناکی است که تار موی بلندی در گلوی‌مان گیر کرده است.

جاستین سیمین با استفاده از دو خصیصه‌ی مو – کارکرد زیبایی‌شناختی‌اش و قابلیت روییدن آن-  فیلم ترسناک مفرحی درباره‌ی آنچه که زنان سیاه‌پوست برای تقلید از زیبایی‌شناسی اروپایی می‌گذرانند، ساخته است

در فیلم کره‌ای The Wig «کلاه‌گیس»،  تکه‌مویی که توسط روح صاحب قبلی آن تسخیر شده، شروع به کشتن آدم‌ها می‌کند. در Bad Hair بافت زمخت و غیرمنعطف موهای آنا (Elle Lorraine)، در اثر فرایند اکستنشن (به معنی افزودن طول و حجم مو) و صاف شدن، او را تبدیل به یک قاتل زنجیره‌ای می‌کند. در واقع Bad Hair به نوعی نسخه‌ی تغییر یافته‌ای از The Wig است. ایده‌ی از دست دادن کنترل بر اجزا و اعضای بدن یکی از عناصر تکرار شونده‌ی فیلم‌های روحی و همچنین وحشت‌های جسمانی است. همچنین در فیلم‌های وحشت جسمانی گاهی زائده‌ای در بدن به وجود می‌آید که کنترل فرد را در دست خود می‌گیرد. در Bad Hair هنگامی که آنا برای تغییر بافت طبیعی موهای خود به آرایشگاه می‌رود، آرایشگر آنجا از یک اکستنش موی طبیعی‌ که از هندوستان آمده برای حجیم و بلند کردن و همچنین حالت دادن موهای طبیعی آنا استفاده می‌کند و از اینجا است که به تدریج روند تحول آنا شروع می‌شود.

این تکه موهای اضافه‌شده و همچنین تغییر بافت طبیعی موهای آنا، شخصیت دیگری را در او بیدار می‌کند که تحت کنترل و اراده‌اش نیست. مو به عنوان جزئی روینده از روپوست بدن انسان که کارکردی زیبایی‌شناختی دارد، می‌تواند مجزا از بدن انسان حتی تا صدها سال باقی بماند. جاستین سیمین با استفاده از این دو خصیصه‌ی مو – کارکرد زیبایی‌شناختی‌اش و قابلیت روییدن آن-  فیلم ترسناک مفرحی درباره‌ی آنچه که زنان سیاه‌پوست برای تقلید از زیبایی‌شناسی اروپایی می‌گذرانند، ساخته است. البته این تقلید در فیلم علتی دارد؛ آنا برای آنکه در شغل خود پیشرفت کند ناگزیر است که معیارهای آنجا را بپذیرد.

دومین ساخته‌ی جاستین سیمین را می‌توان در ادامه‌ی فیلم‌هایی مانند Get Out «برو بیرون»، Us «ما» از جوردون پیل و His House «خانه او» رمی ویکس قرار داد. فیلم‌های هاروری که بر مسائل اجتماع سیاه پوستان دست می‌گذارند. نمونه‌هایی که می‌توان آن‌ها را در دایره‌ی وسیع‌تر فیلم‌‌های وحشتی که تفسیر یا استعاره‌ای اجتماعی را به تصویر می‌کشند، در نظر گرفت. البته Bad Hair بخاطر لحن شوخ و سرزنده‌اش شیوه‌ی مواجهه‌ی متفاوتی را در پیش گرفته است و حتی نگاهی هجوآلود به برخی مناسبت‌های جامعه‌ی زنان سیاه پوست دارد.

جاستین سیمین می‌گوید:«یک فیلم درباره‌ی تجربه‌ی سیاه‌پوستان، بدون نیاز به اضافه‌ کردن هیولا و عناصر ماوراء‌لطبیعه، خود یک داستان ترسناک است»

آیا ژانر وحشت بستر مناسبی برای پرداختن به موضوع‌های اجتماعی است؟ ژانری که چه از سوی مخاطبان و چه از سوی منتقدان سینمایی به سختی جدی گرفته می‌شود. فیلم‌هایی که معمولا از جانب بسیاری از مخاطبان در بهترین حالت به عنوان سرگرمی‌های یک‌بار مصرف به حساب می‌آیند. در حالی که ژانر وحشت این پتانسیل  را دارد که با همراهی روایت‌های دلهره‌آور و تخیل افسارگسیخته، استعاره‌های قدرتمندی را به تصویر بکشد که از دریچه‌ی آن قدرت درک و بینش مخاطبان خود را تحریک کنند. در واقع وحشتی که در فیلم‌های این ژانر با آن‌ روبه‌رو می‌شویم نه بی‌دلیل است و صرفا جنبه‌ای تزیینی و سرگرم‌کننده دارد و نه هم فقط عاملی است برای پالایش روح. به قول رابین وود سینمای وحشت، کابوس‌های دست‌ جمعی‌مان را نمایندگی می‌کند. همان هراس‌ها و مسائل شخصی، فرهنگی و اجتماعی که بیرون از چارچوب سینما، از مواجهه با آن‌ها واهمه داریم. بنابراین در پاسخ می‌توان گفت بله ژانر وحشت بستر مناسبی برای ارائه تفسیرهای برانگیزاننده و مشوش‌کننده از مسائل اجتماعی است.

اما منظور از فیلم‌های وحشت تفسیر اجتماعی چیست؟ به عنوان مثال چه تفاوتی میان فیلمی مثل Carrie «کری» برایان دی‌پالما و Evil Dead «مرده‌ی شریر» سم ریمی وجود دارد؟ اگرچه Evil Dead نگاه هجوآمیزی به مسئله‌ی خانواده دارد، اما ارائه‌ی یک تفسیر اجتماعی مقصود سم ریمی نیست، در حالی که در Carrie دی‌پالما، موضوع بلوغ و زنانگی در یک جامعه‌ی‌ بسته، زمینه‌ساز یک فیلم وحشت ماندگار شده است که استعاره‌ی اجتماعی قدرتمندی در آن به چشم می‌خورد. در واقع در این فیلم‌ها طرح داستانی و شیوه‌ی بسط و گسترش آن همسو با تفسیری اجتماعی قرار می‌گیرد. فیلم‌های وحشتی با انگیزه‌ی آگاهی بخشیِ اجتماع در سینمای دو دهه‌ی اخیر  بیش‌تر از گذشته به چشم می‌خورند. هرچند همین مسئله در نمونه‌های زیادی باعث شده که این فیلم‌ها در دام «چه گفتن» قرار بگیرند.

در واقع با فیلم‌هایی رو به رو می‌شویم که ژانر برای‌شان دستمایه‌ای برای ارائه‌ی تزهای اجتماعی است. در حالی که آنچه به فیلم‌های وحشت تفسیر اجتماعی قدرت می‌بخشد بعد استعاری آن‌ها است که از تعادل میان بستر اجتماعی این آثار و وجوه ژانری و انتخاب‌های خلاقانه‌ی روایی و سبکی حاصل می‌شود. فیلم‌هایی که انتخاب می‌کنند بجای «چه گفتن»، استعاره‌ای قدرتمند از یک مسئله‌ی اجتماعی را «نمایش بدهند». بهترین فیلم‌های وحشت  این گونه، استعاره‌های اجتماعی قدرتمندی را در خود دارند. جاستین سیمین نیز در اینجا کوشیده است که با استفاده از ژانر وحشت پرتره‌ای از تجربه‌ی زنان سیاه‌پوست در جامعه‌ی آمریکا و ارتباط آن‌ها با موها‌ی‌شان را به تصویر بکشد. تجربه‌ای که در پیرنگ داستانی فیلم در ارتباط با تلاش آنا برای پیشرفت شغلی در صنعت فرهنگ قرار می‌گیرد.

مفهوم موی خوب موضوعی است که بسیاری از زنان سیاه‌پوست را از همان کودکی آزار می‌دهد. آن‌ها هزینه‌ها و زمان زیادی را صرف موهای خود می‌کنند تا خود را مشابه آن چیزی در بیاورند که فرهنگ مسلط از آن‌ها می‌خواهد

فیلم با تصویری از یک جعبه‌ی کرم صاف‌کننده‌ی مو شروع می‌شود که تصویر زن سیاه‌پوستی با موهای صاف بر روی آن خودنمایی می‌کند. دوربین کمی عقب می‌کشد و آنای نوجوان را به همراه خواهر بزرگ‌ترش لیندا را در اتاق می‌بینیم. آنا در حالی که به موهایش کرم مالیده نقش یک گوینده‌ی رادیو را بازی می‌کند. آنا که انگار پشت سرش دچار سوزش شده، با دستش آنجا را لمس می‌کند و سپس به سمت وان می‌رود تا لیندا سرش را بشورد. به این ترتیب سیمین در کم‌تر از یک‌دقیقه به صورت فشرده و زیرکانه‌ای به دو المان اصلی داستان اشاره می‌کند؛ علاقه‌ی آنا به مجری‌گری و همچنین مسئله‌ی موهایش. موهای وز و فرفری سخت و زمخت او که در مقایسه با تصویر زنی با موهای صاف بر روی جعبه‌ی کرم قرار می‌گیرد. 

کمی بعد آنا بر اثر استفاده از یک کرم صاف‌کننده‌ی مو دچار شوختگی ناخوشایندی می‌شود که در پشت سر او جای زخم ضخیم و ماندگاری را ایجاد می‌کند. زخمی که تا بزرگسالی با آنا می‌ماند و خاطره‌ای از نخستین زمانی است که تردید آنا نسبت به موهایش آغاز می‌شود. تردیدی که در ادامه‌ی فیلم هنگامی که آنا را در بزرگسالی می‌بینیم همچنان همراه او است. مفهوم موی خوب موضوعی است که بسیاری از زنان سیاه‌پوست را از همان کودکی آزار می‌دهد. مسئله‌ای که حتی گاهی شاید به شکل یک عارضه‌ی روحی بروز پیدا کند. آن‌ها هزینه‌ها و زمان زیادی را صرف موهای خود می‌کنند تا خود را مشابه آن چیزی در بیاورند که فرهنگ مسلط از آن‌ها می‌خواهد. تغییری که برای آنا با زخم و درد همراه است. در واقع بسیاری از زنان سیاه‌پوست با فرایند دردناکی که آنا در ارتباط با موهای خود با آن روبه‌رو می‌شود، آشنا هستند.

جاستین سیمین می‌گوید:«یک فیلم درباره‌ی تجربه‌ی سیاه‌پوستان، بدون نیاز به اضافه‌ کردن هیولا و عناصر ماوراء‌لطبیعه، خود یک داستان ترسناک است». واقعیت کنایه‌آمیز درباره‌ی آنا این است که رنجی که او متحمل می‌شود از اختیار خودش نمی‌آید. در واقع آنا این کار را به خاطر مد انجام نمی‌دهد، بلکه او برای موفقیت در سیستمی که در آن کار می‌کند ناگزیر به این انتخاب است. آنا به عنوان دستیار مدیرش ادنا (Judith Scott) در یک ایستگاه تلویزیونی موسیقی کار می‌کند، اما او در آرزوی این است به عنوان وی‌جی - کسی که به معرفی و پخش ویدئوها و موزیک در شبکه‌های تلویزیونی می‌پردازد – نمایش خودش را در شبکه داشته باشد.  هنگامی که سوپر مدل سابق روزا (Vanessa Williams)، از سوی مدیر عامل سفیدپوست شبکه، به عنوان مدیر جدید شبکه جایگزین آدنا می‌شود، وضعیت برای او فرق می‌کند.

با ورود زورا، سیاست‌های جدید شبکه به سمت جذب مخاطبان گسترده‌تر و سفید پوست تمایل پیدا می‌کند. زورا از آنا خوشش می‌آید، اما تاکید می‌کند که اصرار آنا برای حفظ موی طبیعی‌اش، مانعی برای پیشرفت او است. او آرایشگر محبوب خود Virgie را به آنا معرفی می‌کند و از او می‌خواهد که به آنجا برود. روند استحاله‌ی دردناک آنا از اینجا شروع می‌شود. آنا به کمک موهای جدید خود توجه اطرافیانش را جلب می‌کند و به این ترتیب در مسیر موفقیت قرار می‌گیرد. اما او به تدریج تغییرات عجیبی را در موهای خود می‌بیند؛ از جمله اینکه به صورت ناگهانی شروع به حرکت و رشد می‌کنند و همچنین از خون تغذیه می‌کنند تا قدرت بگیرند. آنا رویاهای عجیب و غریبی می‌بیند و هر از گاهی دچار احساس گرسنگی شدیدی می‌شود. بنظر می‌رسد که همه‌ی مشتریان سالن آرایشی مرموز Virgie از بافت شنیع زنده‌ای که از موی جادوگران باستانی ساخته شده، رنج می‌برند.

برخی از سکانس‌های فیلم پتانسیل این را دارند که تجربه‌هایی آزاردهنده و هراس‌آور باشند اما به دلیل غلظت لحن کمیک و پرداخت پرشتاب، بیش‌تر به مرز لودگی نزدیک می‌شوند

آنا در محیطی فعالیت می‌کند که از او می‌خواهد با معیارهای زیبایی‌شناسانه‌ و البته نژادپرستانه‌‌‌ی آنجا سازگار باشد. البته این وضعیت در فیلم فقط شامل حال آنا نمی‌شود و به تدریج می‌فهمیم که تقریبا همه‌ی همکاران او گرفتار چنین جادو و طلسمی شده‌اند. جاستین سیمین با پرهیز از اغراق‌های دراماتیک موضوع فیلم را فقط به معضلی مربوط به جامعه‌ی سیاه‌پوستان تقلیل نمی‌دهد بلکه آن را بدل به استعاره‌ای هجوآمیز از فشارهای اجتماعی‌ سیستمی می‌کند که افراد برای پیشرفت در آن مجبور به پذیرشش هستند. جاستین سیمین ایده‌ را در Bad Hair در ارتباط با صنعت فرهنگ و بدن قرار می‌دهد. در واقع ایده‌ی مرکزی فیلم چنین چیزی است: «اگر تمام بدن خود را به سرمایه‌داری بسپارید، همه‌ی رویاهای شما تحقیق می‌یابد».

Bad Hair، از تعدد شخصیت‌ها و موقعیت‌ها لطمه می‌خورد. در صحنه‌های مختلفی از فیلم آنا را در ارتباط با خانواده، دوستان، همکاران، صاحبخانه و نامزد سابقش می‌بینیم. در نیتجه روایت فیلم در جاهایی شلوغ و آشفته بنظر می‌رسد. در حالی که Bad Hair به دلیل لحن کمدی برخی موقعیت‌هایش به یک فیلم وحشت جسمانی کامل تبدیل نمی‌شود، اما در لحظاتی به شکل وحشت جسمانی‌های کراننبرگ عمل می‌کند؛ به ویژه در صحنه‌ای که تارهای موی ضمخت آنا سینه‌ی مردی را سوراخ می‌کنند، لحظه‌هایی مشابه در فیلم Rabid دیوید کراننبرگ مقابل چشممان رژه می‌رود. البته این شباهت در همین سطح متوقف می‌ماند و خبری از ایده‌های کراننبرگ درباب بدن، تکنولوژی، هویت و تکامل در آن نیست.

فیلم چندان بخش هارور خود را جدی نمی‌گیرد و از نیمه به بعد لحن کیمک و هجوگونه‌ی آن غالب می‌شود. برخی از سکانس‌های فیلم پتانسیل این را دارند که تجربه‌هایی آزاردهنده و هراس‌آور باشند اما به دلیل غلظت لحن کمیک و پرداخت پرشتاب، به مرز لودگی نزدیک می‌شوند. Bad Hair همچنین از عارضه‌ای رنج می‌برد که فیلم‌های وحشت تفسیر اجتماعی معمولا به آن دچار می‌شوند. اینکه فیلم دائما در تلاش است تا ایده‌های خود را به شکل آشکاری توضیح بدهد. فیلم استراتژی روایی محکمی برای پیشبرد تم مرکزی‌اش ندارد  و  در پایان نیز به هرج و مرجی بازیگوشانه روی می‌آورد تا به این طریق ایده‌‌های مضمونی‌اش را به سرانجام برساند.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
6 + 2 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.