نقد فیلم Bad Boys for Life

نقد فیلم Bad Boys for Life

فیلم Bad Boys for Life (پسران بد تا ابد) با نقش‌آفرینی‌های ویل اسمیت و مارتین لارنس یک اکشن-کمدی اشکال‌دار اما سرگرم‌کننده است که تعداد زیادی از افراد علاقه‌مند به مجموعه‌ی Bad Boys را راضی می‌کند.

Bad Boys for Life یک فیلم سینمایی بهتر نسبت به قسمت دوم مجموعه‌ی «پسران بد» است

کارآگاه مایک لاوری و مارکوس برنت شاید اکنون آن‌چنان برای همه شناخته‌شده نباشند اما پانزده الی ۲۰ سال قبل به سختی می‌شد سینمارویی را مخصوصا درون آمریکا یافت که آن‌ها را نشناسد. این دو کاراکترِ برآمده از جنس خاص سینمای اکشنِ هالیوودِ دهه‌ی ۹۰ میلادی هرگز در دل داستان‌هایی بسیار نو و شنیده‌نشده قرار نگرفتند؛ آن‌ها در استفاده‌ی درست از انواع‌واقسام کلیشه‌ها برای سرگرم کردن مخاطب استاد بودند. فیلم‌های «پسران بد» و «پسران بد ۲» که به ترتیب در سال‌های ۱۹۹۵ و ۲۰۰۳ میلادی اکران شدند، در تیم ساخت خود از افرادی بهره می‌بردند که برخی در اکشن و برخی در کمدی تبحر داشتند و همین منجر به ترکیبی می‌شد که خیلی‌ها را به سمت یک فیلم سینمایی سرگرم‌کننده می‌کشاند. نکته‌ی اصلی هم شاید این باشد که Bad Boys در هیچ قسمتی نه فیلم کمدی خارق‌العاده‌ای بود و نه فیلم اکشن عجیب و ویژه‌ای محسوب می‌شد. اما وقتی زمان ایجاد فهرستی از برترین اکشن-کمدی‌های هالیوود در طول تاریخ برسد، نام نبردن از حداقل از یکی از قسمت‌های ماجراجویی‌های پلیسی مایک لاوری و مارکوس برنت ناممکن خواهد بود.

فیلم Bad Boys for Life محصول کلمبیا پیکچرز و سونی پیکچرز تیم سازندگان متفاوتی نسبت به دو اثر پیشین دارد و ۱۷ سال پس از فیلم دوم (به مراتب طولانی‌تر از فاصله‌ی ۸ساله‌ی بین فیلم‌های اول و دوم مجموعه) اکران می‌شود. به همین خاطر شاید خیلی‌ها فکر می‌کردند ممکن نیست «پسران بد تا ابد» بتواند خود را واقعا به آن آثار سینمایی متصل کند و در بهترین حالت شبیه یک فیلم کمدی و اکشن جدید به نظر می‌رسد که صرفا نام و برخی کاراکترهای Bad Boysهای قبلی را قرض گرفته است. اما همان‌گونه که اسم‌گذاری اثر به یکی از نوشته‌های حاضر درون دفترچه‌ی برنت ارجاع می‌دهد، Bad Boys for Life انقدر پیوند دقیقی بین خود و آن محصولات سینمایی برقرار کرده است که در درصد قابل توجهی از دقایقش می‌توان شک کرد که نکند این فیلم را دقیقا سازندگان همان دو قسمت قبلی خلق کرده باشند. ساخته‌ی جدید عادل ال اربی و بلال فلاح چه در دیالوگ‌نویسی، چه در استفاده از توانایی‌های اجرایی بازیگرهای اصلی و چه در طراحی موقعیت‌های خنده‌آور به شکل واضحی توسط اشخاصی ساخته شده است که احتمالا بسیار بیشتر از اکثر بینندگان Bad Boys و Bad Boys II را دوست دارند و جدی‌تر از خیلی‌ها به ساخت یک دنباله‌ی مناسب برای آن اهمیت داده‌اند. راستش را بخواهید، اصلا وقتی قرار بر بازسازی یا ادامه‌ی راه فیلم‌هایی متعلق به چندین و چند سال قبل باشد، یکی از مهم‌ترین موارد آن است که بیننده پس از تماشای قسمت جدید بفهمد تیم سازنده به انجام این کار اهمیت داد و نمی‌خواست صرفا یک ماشین پول‌سازی جدید را با یک اسم قدیمی و آشنا به بازار بفرستد.

  • آخر هفته چه فیلمی ببینیم: «پسران بد» (Bad Boys) مایکل بی

البته که هیچ‌کدام از این‌ها خبر از کم‌نقصی اثر مورد بحث نمی‌دهند. چون حتی بهترین فیلم بین این سه‌گانه یعنی Bad Boys سال ۱۹۹۵ مایکل بی هم فیلم بی‌نقصی نبود اما هرگز در لحظات رمانتیک، در آفرینش طنز و در سکانس‌های اکشن پایین‌تر از سطح عالی ظاهر نمی‌شد. خبر خوب این است که Bad Boys for Life را پس از Bad Boys سال ۱۹۹۵ و بالاتر از Bad Boys II سال ۲۰۰۳ باید در رده‌ی دوم فیلم‌های مجموعه‌ی «پسران بد» گذاشت. این یعنی سازندگان پس از هفده سال دنباله‌ای را ساخته‌اند که نسبت به Bad Boys قبلی پیشرفت دارد و نه‌تنها مجموعه را سرافکنده نکرده که به محبوبیت و شناخته‌شدگی آن نیز می‌افزاید.

مایکل بی نه فیلم‌نامه‌نویس بسیار خوبی است و نه کارگردانی که هرگز بتوانیم یکی از آثارش را به‌عنوان یک محصول هنری رده‌بالا در جهان هنر هفتم معرفی کنیم. ولی همان‌گونه که سِر آنتونی هاپکینز می‌گوید، وقتی فقط به وظایف اجرایی کارگردان در مقام یک تکنسین برای طراحی و پیاده‌سازی سکانس‌های عظیم و سخت نگاه کنید، بِی تقریبا در سینمای اکشن رقیبی ندارد و چه هنگام بهره‌جویی از CGIهای سنگین و چه هنگام استفاده از جلوه‌های ویژه‌ی مفصل و عجیب میدانی در خلق هیجانات کاذب در وجود مخاطب کم‌نظیر جلوه می‌کند. پس وقتی سکانس‌های اکشن Bad Boys for Life به درجه‌ی دو فیلم قبلی نمی‌رسند، نمی‌شود و نباید کارگردان‌ها را مقصر دانست؛ مخصوصا وقتی که آن‌ها با آفرینش کمدی‌های جذاب اثری را تحویل داده‌اند که شاید از لحاظ داشتن بار طنزِ جذب‌کننده برای مخاطب طی بسیاری از دقایق بهتر از هر دوی آن‌ها نیز ظاهر شود.

یکی از نقاط قوت Bad Boys for Life اما شناخت نقاط ضعف و قوت خود است! این فیلم با زمان‌بندی صحیح و دادن دقایق و ثانیه‌های مشخص به اکشن، طنز و درام قصه بیشتر نقاط قوت خویش را به نمایش می‌گذارد و برای نمونه سکانس‌های اکشن را انقدر بدون زیاده‌روی و به اندازه نشان می‌دهد که همه‌ی آن‌ها قبل از به تکرار افتادن یا خسته‌کننده شدن، به پایان برسند. در آن سو هم با سکانس‌های کمدی پرسرعت و غالبا جالبی روبه‌رو می‌شویم که لحظه به لحظه با یک تدوینِ قصه‌گو این نکته‌ی مثبت اثر (طراحی طنزهای متناسب با فضای آن بدون آسیب زدن به لحظات درام فیلم) را درون ذهن ما پررنگ می‌سازند؛ به‌گونه‌ای که فیلم همیشه برای بیان داستان محتاج دیالوگ‌ها نباشد و گاهی بتواند با چند کات و نمایش چند وضعیت آشنای دو کاراکتر هم روایت و فضاسازی را جلو ببرد و هم لبخندی روی لب مخاطب ظاهر کند.

چالش‌های زیادی در مسیر نویسندگی و کارگردانی قابل قبول دنباله‌ای بر یک سری فیلم مثل Bad Boys وجود دارند اما شاید بتوان یکی از بزرگ‌ترین آن‌ها را دستیابی به تعادلی بین تازگی و وفاداری به ریشه‌ها دانست. مسئله این‌جا است که چنین مجموعه‌هایی به سان برخی از سیت‌کام‌های محبوب تلویزیونی بیش از آن که بر مبنای ایجاد داستانی طولانی و پیوسته جلو بروند، درون قسمت‌های مختلف خود داستان‌هایی مشابه را به اشکالی مشابه روایت می‌کنند و با ایجاد تغییراتی در فرمول پیش‌تر اجراشده و ارجاع به موارد جدید پیش‌آمده در زندگی شخصیت‌ها بین زمان رخ دادن داستان‌ها به‌تازگی می‌رسند. این را هم اصلا نمی‌توان به پای کم‌کاری آن‌ها نوشت. بلکه رعایت این سیستم و قرار دادن آن در دل فرم هر فیلم، یکی از موارد کلیدی برای حفظ و ارائه‌ی صحیح هویت آن‌ها است.

در حقیقت اگر Star Wars با مواردی همچون ماهیت یک جهان فانتزی عظیم، شخصیت‌های مثبت‌ومنفی گوناگون، موجوداتی از نژادهای متفاوت، تاثیرات نیرو و سیاره‌های مختلف شناخته می‌شود، سری فیلم‌هایی مانند Bad Boys را پروتاگونیست‌های اصلی ثابت، جنس رفتارهای آن‌ها و به چشم آمدن برخی موتیف‌ها درون داستان (به‌طور خاص مثلا اشاره به جزئیاتی همچون خستگی مارکوس از چالش‌های کاری و وجود دختری مناسب اما نه کاملا در دسترس برای لاوری) زنده نگه می‌دارند. چه مخاطب قدیمی و چه مخاطب جدید وقتی در مقابل یکی از فیلم‌های Bad Boys می‌نشیند با جلب شدن توجهش به همین موارد به یاد می‌آورد که مشغول دیدن اثری از کدام مجموعه‌ی سینمایی است. پس سازندگان قسمت سوم نه می‌توانستند عناصر پایه‌ای این سری را از یاد ببرند و نه می‌توانستند اجازه دهند که آن‌ها فیلم‌شان را به مقام یک محصول کاملا تکراری و کپی‌شده از روی دو فیلم سینمایی پیشین برسانند. نتیجه‌ی نهایی چه از آب درآمد؟ Bad Boys for Life حتی با آلبوم موسیقی متن راضی‌کننده‌ی لورن بالفه مدام دقیقا روی مرز ایجاد سرگرمی‌هایی جدید و وفاداری به گذشته گام برمی‌دارد و این‌گونه خود را از بسیاری جهات موفق کرده است. در این فیلم شاید لاوری و برنت همچنان مشغول دعواهای قدیمی باشند اما برخی شوک‌های داستانی سبب می‌شوند که مخاطب همزمان با به یاد آوردن فیلم‌های قبلی، ناگهان به خود بیاید و Bad Boys for Life را در مقام یک فیلم جداگانه نیز ببیند. عادل ال اربی و بلال فلاح محصول سینمایی خود را بارها و بارها شبیه به آثار پیشین می‌کنند و عامدانه ناگهان یک تغییر در جنس اتفاقات به وجود می‌آورند. همین هم سبب می‌شود که در عین استفاده‌ی فیلم از تنها سه یا چهار ایده‌ی متفاوت با ایده‌های به کار گرفته‌شده در دو فیلم قبلی، میزان تازگی اثر حتی بیشتر از حد واقعی، بالا به نظر برسد.

حالا به این معادله تماشاگرهای جدید را اضافه کنید؛ آن‌هایی که نه دو فیلم پیشین Bad Boys را دیده‌اند و نه هرگز برنامه‌ای برای تماشای آن‌ها داشتند و در عین حال اکنون می‌توانند از Bad Boys for Life لذت ببرند. چون استفاده‌ی جدی سازندگان از نقاط قوت آشنای این مجموعه مثل رابطه‌ی همزمان درگیری‌محور و دوستانه‌ی دو شخصیت اصلی شاید برای علاقه‌مندهای قدیمی نوستالژیک باشد، اما برای این تماشاگرها سرگرم‌کننده و جدید به نظر می‌رسد. طوری که شاید پس از جذب شدن به الگوهای داستان‌گویی سرگرم‌کننده‌ی سری پس از این فیلم به سراغ دو Bad Boys پیشین بروند و آن‌ها را هم ببینند.

این وسط دو مورد از نکات آزاردهنده‌ی فیلم برای انواع‌واقسام مخاطب‌ها جدیت نالازم و ارائه‌ی موارد اضافی و قابل حذف به سینمارو هستند. Bad Boys for Life درحالی‌که همه می‌دانند قرار است داستان همکاری دو پلیس و شکست تبهکارها باشد، طی برخی دقایق ناگهان از فرم خود خارج می‌شود و مخاطب را نادان فرض می‌کند. برای نمونه وقتی تماشاگر می‌داند در چنین فیلم‌هایی دعواهای کاراکترهای اصلی به سرعت تبدیل به دوستی و همکاری مجدد می‌شوند، پذیرش سکانس‌های کمدی مرتبط با جنگ آن‌ها جذاب است اما کنار آمدن با چند دقیقه‌ی طولانی که مثلا قرار است این دعواها را جدی نشان دهند، حوصله‌ی تماشاگر را سر می‌برد.

ایراد دیگر هم به دقایق و اطلاعات اضافی فیلم وارد می‌شود. البته که همه می‌دانیم معنای وجود سکانس‌هایی قابل حذف یا حداقل قابل جایگزین شدن در یک فیلم چیست و چگونه چنین دقایقی می‌توانند تنها شانس خسته شدن مخاطب از محصول سینمایی را افزایش بدهند. ولی یکی از مشکلات انکارناپذیر Bad Boys for Life اشاره‌های مدام آن به اطلاعاتی است که مثلا خبر از وجود یک داستان عمیق‌تر می‌دهند و هرگز هیچ تاثیری روی هیچ کاراکتر یا داستانکی نمی‌گذارند. برای نمونه می‌شود بدون اسپویل به توانایی‌های نسبت داده‌شده به یکی از کاراکترهای اصلی فیلم اشاره کرد که درنهایت نه‌تنها هیچ تفاوت خاصی با انتظارات مخاطب از انسانی عادی مثل او ندارد، بلکه حتی به شخصیت‌پردازی یا خاص‌تر کردن این کاراکترهم کمکی نمی‌کند. هنگامی که تماشاگر یک فیلم موقع دیدن آن احساس کند سازندگان از ترس خالی بودنِ بخش‌هایی از اثر برخی جزئیات و شاخ و برگ‌های هرز را به آن افزوده‌اند، تنها نتیجه به چشم آمدن جدی‌تر نقاط خالی محصول مورد بحث است. همه‌چیز هم وقتی بدتر می‌شود که می‌بینیم فیلم با حذف این داشته‌های اضافی می‌توانست اثر منسجم‌تر و همان‌گونه که می‌خواست، سرگرم‌کننده‌تری باشد یا به اصطلاح آب در هاون کوبیده است.

فیلم سینمایی Bad Boys for Life در بسیاری از بخش‌ها استاندارد است و همین به آن فرصت می‌دهد که با چند عنصر بالاتر از سطح استاندارد مثل بعضی سکانس‌های کمدی واقعا جذب‌کننده مخاطب هدف را راضی کند. ویل اسمیت و مارتین لارنس این‌جا شاید مثل بسیاری از دیگر اعضای تیم آفرینش فیلم انقدر همان آدم‌های سابق مجموعه‌ی Bad Boys به نظر می‌رسند که انگار هیچ‌وقت نقش‌های خود را ترک نکرده‌اند. آدم‌هایی که مجددا کنار هم قرار گرفتند تا یک مجموعه‌ی سینمایی سرگرم‌کننده‌ی خوب را زنده کنند و جلو ببرند. آیا می‌توانستند به مراتب بهتر از وضعیت فعلی ظاهر شوند؟ قطعا. آیا فیلم در برخی بخش‌ها از دقایق اضافی رنج می‌برد و گاهی هم به داستانک‌هایی مثل رابطه‌ی لاوری با ریتا زمان لازم را نمی‌بخشد؟ بدون شک. ولی درنهایت خوش‌بختانه با محصولی گیشه‌ای سر و کار داریم که برخلاف بسیاری از رقبای خود اگر به‌دنبال یک اکشن-کمدی هالیوودی برای وقت گذراندن و خوش گذراندن دوساعته باشیم، ناامیدمان نکرده است.

(پاراگراف پایانی مقاله بخش‌هایی از فیلم‌نامه‌ی Bad Boys for Life را اسپویل می‌کند)

همه‌ی صحبت‌های بالا را می‌شود این‌گونه جمع‌بندی کرد که Bad Boys for Life تا پیش از رسیدن به ۱۰ دقیقه‌ی پایانی یک Bad Boys قابل قبول است. اما پس از آن چه؟ وقتی که سازندگان تمام فیلم خود را فدای هموار کردن مسیر دنباله‌سازی به سبک برخی از استودیوهای دیگر می‌کنند و هیچ توجهی به تناسب نداشتن این جنس از قصه‌گویی با مجموعه‌ی خود ندارند. پسر مارکوس لاوری که در طول فیلم به‌عنوان شخصی تصویر می‌شود که از جایی به بعد احتمالا اگر پدر خود را بازگشته از گور هم ببیند به او احساس خاصی ندارد، ناگهان در اوج احساسات و مثل فردی بی‌گناه و بدون جرم که یک عمر خلافکار و قاتل نبوده است، رستگار می‌شود و به پدر پلیس خویش و دوست او می‌پیوندد. حتی اگر چنین طرح داستانی بی‌اندازه تکراری و حوصله‌سربری را هم بپذیریم، فیلم با سکانس پس از تیتراژ زمین‌مان می‌زند؛ وقتی لاوری به داخل زندان می‌رود و با گفت‌وگویی کوتاه رستگاری مطلق پسر و آمادگی او برای نقش داشتن در فیلم بعدی را هم به یاد می‌آورد. این وسط مارکوس برنت هم که صرفا این مأموریت را به‌عنوان آخرین مأموریت پذیرفته بود، گویا انقدر از اتفاقات هیجانی پیش‌آمده راضی است (!) که بازنشستگی را از یاد می‌برد و می‌گوید تا ابد به این مبارزه‌ها درکنار لاوری ادامه می‌دهد. همه‌ی موارد نام‌برده متاسفانه برای تماشاگر مثل دست‌وپا زدن‌هایی برای قطعی کردن یک دنباله به نظر می‌رسند. درحالی‌که این مجموعه تا همین‌جا هم دو دنباله‌ی به ترتیب نسبتا موفق و موفق داشت، بدون اینکه چنین کارهایی کند. پس باید ناراحت شد که یک دنباله‌ی خوب در سری Bad Boys در پایان و حداقل برای چند دقیقه خود را با یک قسمت جدید از Fast & Furious اشتباه گرفت.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
14 + 6 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.