فیلم Awake «بیدار»، داستانی از شروع انقراض دنیاست و از انقراضی صحبت میکند که سرچشمهاش، غریزه بشر است. با نقد این فیلم همراه میدونی باشید.
فیلم های آخرالزمانی (دیستوپیایی) این روزها نزدیکترین قرابت را با زندگی ما دارند. آثاری که شاید زمانی به آنها میخندیدیم و برایمان وقوعشان غیرمحتملترین اتفاقات پیش روی زندگی بشر بودند. مخاطب سینما بعد از پاندمی جهانی COVID 19 از این ژانر نسبت به ژانرهای دیگر ترومای بیشتری را در ناخودآگاهاش دریافت کرده است. فیلمهای پادآرمانشهری یا آخرالزمانی همیشه اوج بدبینی انسان به زندگی بوده و ترس ما را از آینده حکایت میکند.
فیلم Awake فیلمی است که انسان را در شرایطی غیرعادی قرار میدهد و افقی تراژیک را نصیب او میکند تا جائیکه دنیای ابزورد وسراسر هرجومرج را برای آیندهی مخاطباش متصور میشود. این فیلم از یک بیداری کلاستروفوبیک صحبت میکند تنگنایی افسار گسیخته که شروعی برای انقراض بشر است.
اثر از فکری آشفته میآید و در این روزهای همهگیری سعی در تزریق کابوسی دردآور به مخاطبی دارد که خودش سرتاسر پر از خوابهای درهمی برای فرداست. این اثر مانند دیگر آثار این ژانر از تهدیدها، بقا و تلاشهای افرادی برای حفظ نسل بشر سخن میگوید و تاریخ و اتفاقاتی جایگزین را برای دنیاهای فردا آماده میکند. در آخر هم کورسوی امیدی را برای بشر میگذارد. اما این امید به اندازهای نیست که از درد و رنجها بکاهد و تنها نقش یک مخدر ضعیف آرامبخشی که اثری موقتی دارد را ایفا میکند. فیلم بیدار سعی دارد که تصویری چالش برانگیز از دنیایی آخرالزمانی را نشان دهد ولی این تلاش و کوششاش به جایی نمیرسد و نمیتواند جهانبینی خود را عملی کند.
در ادامه بخشهایی از داستان فیلم فاش میشود
از کار افتادن سیستم خواب ایدهی مهیب بسیار جذابی است که ته خطِ خودش، متوقف میشود و نمیتواند این ابتدای پرزرقوبرق را جلوتر ببرد
یک شرارهی خورشیدی باعث بهوجود آمدن پالسهای مغناطیسی مخربی میشود که همهی وسایل الکترونیکی را از کار میاندازد و همچنین شرایطی را به بار میآورد که چرخهی جهانی خواب از بین میرود البته این بدان معنا نیست که دیگر انسانی نیاز به خوابیدن ندارد بلکه مانند همیشه آنها باید بخوابند اما بهدلیل تداخلات رخ داده در جریانات الکترومغناطیسیته مغز شروع به تورم میکند و غریزهی خواب از بین میرود و طولی نمیکشد که عدم تمرکز و خستگی بشر را احاطه کرده و سناریوی رفتارهای دیوانهوار و وحشیگونهی انقراض بشر شروع میشود.
روی بستر این اتفاقات مادری (جیل) سعی میکند که مکانی امن برای خود و پسر نوجوان (نوئا) و دختر کوچکش (ماتیلدا) پیدا کند چرا که ماتیلدا (Ariana Greenblatt) جز معدود افراد خاصی است که توانایی خوابیدن را هنوز دارد و از انقراض جان سالم بهدر میبرد که همین باعث شده دانشمندان و مرکز تحقیقاتی برای پیدا کردن راهحل این بحران در پی کالبدشکافی و آزمایش روی او باشند.
از کار افتادن سیستم خواب ایدهی مهیب بسیار جذابی است که ته خطِ خودش، متوقف میشود و نمیتواند این ابتدای پرزرقوبرق را جلوتر ببرد. Awake از نقطهی شروعش با عناصر روایی مشکل دارد و سعی میکند با کمترین درگیریهای دراماتیکی محتوا را شکل بدهد و پیش برود و همین باعث شده نتوانیم اثری مانند Children Of Men «فرزندان انسان» آلفونسو کوارون را شاهد باشیم.
فیلم خودش را از فرمولهای این ژانر بهدور میکند و خصیصههای کمتری از آنها را در خود جای میدهد و سعی در کمینه کردن هرچه بیشتر آنها دارد، البته اینها به آن معنا نیست که کوششی برای نوآوری و اختراع ژانر صورت گرفته باشد بلکه بیشتر شبیه به یک دنبالهروی غیرتخصصی و شتابزده است. روایت فیلم بسیار ساده و به دور از چالش خاصی پیش میرود و مخاطب درگیری آنچنانی با آن پیدا نمیکند چه بسا اگر تماشاگر امروزی تجربهی این پاندمی را نداشت نمیتوانست درکی آخرالزمانی از فیلم پیدا کند.
هیج نیروی بشری قوی و پر بن و مایهای در تهدید از قهرمانان برنمیآید و آنتاگونیستهای Awake هم گویا همگی خوابشان برده و از فیلمنامه حذف شدهاند
به قصهی فیلم وارد میشویم مادری (جیل) میخواهد از دخترش (ماتیلدا) محافظت کند و به او فنون بقا را در دنیایی که قرار است به عصر ماقبل از تمدن بازگردد، میآموزد. تا جائیکه او ماتیلدا را از کلیسا و متعصبین مسیحی نجات میدهد همه چیز خوب پیش میرود، یعنی تا شروع مسئله و طرح گره، مخاطب کشمکشی را برای دنبال کردن دارد اما از آنجا به بعد زمانیکه ماشینی برای فرار پیدا میکنند قصه آهسته آهسته از دست میرود و هستهی مرکزی ناپدید میشود و عملا تنها یک آغاز به همراه پایانی نصفهونیمه باقی میماند.
دراینمیان نخ فیلم گم میشود و ما فقط شاهد یک فیلم جادهای بههمراه خانوادهای سرگردان در بزرگراهها وخیابانها هستیم که هیچ اتفاق دراماتیکی مربوطبه مقصد برایشان رخ نمیدهد و سکانس چالشپذیری اصولا برای مخاطب وجود ندارد. همهی اینها باعث از دست رفتن انسجام قصه میشود و مخاطب با خودش میپرسد که آخر قصه میخواهد به کجا کشیده شود و این خانوادهی سرگردان بهدنبال چه هدفی اینگونه در حال تقلا کردن هستند.
هیج نیروی بشری قوی و پر بن و مایهای در تهدید از قهرمانان برنمیآید و آنتاگونیستهای Awake هم گویا همگی خوابشان برده و از فیلمنامه حذف شدهاند. در هر اثری یکی از المانهای قدرتی برای ادامهی قصه و روایت همین نیروها و کارکترهای منفوری هستند که در مقابل شخصیتها و نیروهای خیر قرار میگیرند و قدرت و تنهایی جبههی خیر را نشان میدهند. اگر بخواهیم دقیق شویم در این فیلم نیرویی نیست که ما را به هیجان بیاورد و باعث دلسوزی و ترس ما نسبت به قهرمانان داستان شود. آیا ما میتوانیم بهطور قطع بگوییم که چه کسانی بهدنبال ماتیلدا هستند؟ تا زمانیکه خود ماتیلدا از قدرت به خواب رفتنش در مقر تحقیقات چیزی نگفته بود کسی هم کاری با او نداشت. درواقع همانطور هم که گفته شد فیلم بعد از سکانس کلیسا دشمنانش را از دست میدهد و فاقد آنتاگونیستی فعال و هدفمند میشود.
در قسمت شخصیتها و بسط آنها هم بهتبع همین مشکل خودش را نشان میدهد. کارکتری (داج) که از زندان بیرون آمده و در بین راه با آنها برخورد میکند، شخصیتی ناشناخته برایمان باقی میماند. مخاطب در طی دیدن فیلم منتظر این است که او از خود نشانی یا بیوگرافی هدفمند و داراماتیزهای را رو کند اما او شخصیتی در سایه باقی میماند و حتی کارکترپردازی عمومی هم نصیباش نمیشود تنها چیزی که میدانیم او یک برقکش زندانی است که جایی و راهی برای رفتن ندارد و کارگردان او را شخصیتی همراه برای نجات آخرین بازماندهی احتمالی کرده است.
در این سبک از فیلمها معمولا نقشهای مثل داج (Shamier Anderson) بکگراندی قوی برای مفصلبندی یک شخصیت پایهای دارند که هیجانی زیاد را به مخاطبینش میدهد ولی او در Awake سرگذشتی از خودش ندارد و ما نمیدانیم که چرا مانند سایر افراد دچار جنون نشده و میخواهد به تنها بازماندهی نسل بشر کمک کند که اگر جواب این سوالات مشخص بودند این نمایش دارای اصالتی پررنگ با لایههایی عمیق میشد.
برایان (Finn Jones) هم که در ابتدای فیلم در کلیسا به کمک جیل (Gina Rodrigues) آمد بدون داشتن سرنوشت و هدف ریشهداری نقشاش تمام میشود و این تمام شدن هم ربطی به نوآوری در نحوهی شخصیتپردازی مدرن ندارد بلکه بیشتر شبیهبه یک سفر مبتدیگونهی کارکتری میکند. در سکانسی از فیلم وقتی این شخصیت همراه جیل وارد خانه میشود و نوئا (Lucius Hoyos) فکر میکند که او نامزد مادرش است برای تماشاگر و درام کلی گره و چاله درست میشود و مخاطب با خود میگوید عجب سفر هیجانانگیز آخرالزمانی را شاهد خواهیم بود چون در ابتدای انقراض قرار است شکلگیری بسط عاطفی دو نفر را ببینیم و در این بین شاهد پارادوکسهای قدرتمندی در بطن روایت اصلی باشیم ولی خیال باطل برای تماشاگر، چراکه با مرگ برایان توسط پلیسی در کلیسا یکی دیگر از روزنههای امیدبخشی که میتوانست نیروی محرکهای برای فیلم باشد از دست میرود و درام به حالت ایستای خودش تا آخر ادامه میدهد.
Awake «بیدار» تنها خانوادهای مستاصل و نگران را نشان میدهد که نمیدانند دقیقا باید چه استراتژیکی را پیش ببرند و هر قسمتی از قصه حکمی جداگانه برای خود دارد
زنی که حق سرپرستی فرزندانش را ندارد به مادری با حس مسئولیت فراوان تبدیل میشود این رشد شخصیت خصیصهای عالی در فیلم است اما بهشرطی که همهی ابعادش برای ما مشخص شده باشد. در فیلم این اتفاق بدون هیچ شناختی از روابط قبل آنها رخ داده است. سینما فقط هنری در باب دیالوگگویی نیست بلکه مخاطب نیازمند درک وقایع و پرداخت پیشامدها است.
همیشه تغییر و رشد شخصیتی روندی از بسط کارکترها بوده وبهعنوان المانی بسیار تأثیرگذار برای غرق کردن تماشاگر در نمایش معرفی میشده است اما این شخصیت اطلاعات زیادی از روند گذشتهی خود مخصوصا رفتارش با بچهها را با ما در میان نمیگذارد و برای همین است که بیننده نمیتواند عمق این انقراض و پارادوکسهای زیبای شخصیتها را درک کند.
ماتیلدا هم دقیقا همین وضعیت را دارد او که قرار است آخرین بازماندهی نسل بشر باشد و بهجای تکتک آدمها نفس بکشد و حیات را ادامه دهد برای مخاطبش غریبه است. او نمیتواند از خود چیزی داشته باشد و درام را به وجد بیاورد. این شخصیت باید الگوهای انسانهای خاص قصهها را به ارث میبرد و با کمک آنها رخدادهای دراماتیک و مفصلبندی شدهای را هدایت میکرد.
همهی ضعفهای گفته شده دست در دست هم میدهد تا که فیلم هدف خود را فراموش کند و نتواند سلیس و راحت با مخاطب دربارهی چیستی و ایدهی خود سخن بگوید. فیلم Awake تنها خانوادهای مستاصل و نگران را نشان میدهد که نمیدانند دقیقا باید چه استراتژیکی را پیش ببرند و هر قسمتی از قصه حکمی جداگانه برای خود دارد.
سکانسی که داج، ماتیلدا و برادرش سوار بر ماشینی به نزدیک پایگاه تحقیقاتی میآیند و ماموران به آنها حملهور میشوند، نقطه عطفی است که بدون پشتوانه پیش رفته است و ما را قانع نمیکند که چرا آنها باید سر از مرکز تحقیقات در بیاورند و ماتیدا هم خودش را بهعنوان فردی خاص معرفی کند. این اتفاق نیروی محرکهی یکی از رخدادهای اصلی فیلم است که روایت را به پایان میرساند و نباید بدون بسط محکم و قانعکنندهای به فیلم اضافه میشد. این سکانس به هیچ پلانی از قبل خودش وصل نیست و مانند تکهای نخ معلق در آسمان آویزان است. چنین صحنهای از فیلم صددرصد نیاز به دلیلی داشت که مخاطب برای اتفاق افتادنش قانع و به ادامهی فیلم امیدوار شود.
صحنههای اکشن و اتفاقات جادهای فیلم بیشتر به خدمت فیلمهای ماجراجویانه در میآیند به همین دلیل بیدار بیشتر شبیه به اکشنی جادهای است تا نمایشی آخرالزمانی و ترسناک! و همین باعث شده Awake نتواند در فهرست بهترین فیلمهای این ژانر قرار گیرد.
نکتهی محتوایی فیلم، فکری است قدرتمند که در ظرف این فیلمنامه و کارگردانی نگنجیده است. بیدار به سقوط انسانیت و آنارشی ناشی از آن در جامعهای میپردازد که مدعی تمدن، تکنولوژی و تفکرات والای انسانی بوده است. شخصیتها در کمتر از ۳۶ ساعت به غریزهی خشونتوار انسانی بازمیگردند و تبدیل به حیواناتی میشوند که دیگر نمیتوانند فکر کنند و اعمالی انسانی انجام دهند. فیلم نقدی گزنده به انسان و تمدن ساختهی دستش دارد و به نسل بشر گوشزد میکند که او همان گونهی بدون تمدن هزاران سال پیش است که چیزی نتوانسته او را تربیت کند و از غریزهی نابودگریاش او را بهدور سازد. سازندگان این اثر آنارشی را برای همه در نظر گرفتهاند و بهنوعی آن را در همه بیدار میکنند و افراد را روبهروی یکدیگر قرار میدهند، از متعصبین مسیحی در داخل کلیسا که میخواستند ماتیلدا را قربانی کنند تا دانشمندان و ارتشیانی که قصد کالبدشکافیاش را داشتند همهوهمه بهزودی تسلیم این غریزه میشوند.
فیلم محتوایی داشت که لایق فرم و پرداختی خوب میتوانست باشد اما با تعلیقی کمرنگ که فاقد معمایی ارزنده بود، این شانس را از خود گرفت و نتوانست حرف خود را بهدرستی به گوش مخاطب برساند. تماشاگرانی که طرفدار آثار دیستوپیایی (آخرالزمانی) هستند، ممکن است با دیدن این فیلم از آن ناامید شوند.