فیلم The Art Of Self Defense «هنر دفاع از خود»، یک کمدی سیاه متوسط است که روند ایجاد نیاز به اعمال خشونت را در دل شخصیت اصلیاش با لحنی کنایه آمیز جستوجو میکند.
فیلم The Art Of Self Defense، ساخته رایلی استرنز، سعی دارد مسیر احساس نیاز تا ورود به چرخه خشونت را از دل یک کلاس دفاع شخصی روایت کند. جایی که در ابتدا شخصیت اصلیاش یعنی کیسی (با بازی جسی آیزنبرگ) مورد تعرض قرار میگیرد و از آن پس برای محافظت از خود بهدنبال راههای مختلفی میگردد. فضایی تلفیق از کمدی و در لحظاتی معمایی، اتمسفر این قصه را شکل دادهاند. فیلم شاه پیرنگ است و قدری مسیرش قابل پیش بینیست. بسیاری از ایدههای مورد استفاده در فیلمنامهاش کلیشهای هستند و پرداخت متفاوتی ندارند. روند بسیاری از صحنهها نیز بهشدت کند است و این کند بودن بهدلیل نداشتن منظق روایی در طول فیلم، آزار دهنده میشود. با این همه شاید تنها کنایه برآمده از کلیت فیلم قدری خوشایند باشد و برای مخاطبی که تا انتها حوصله کند، قاب پایانی فیلم و حتی در لحظاتی بازی کارتونی جسی آیزنبرگ، تا حدی خستگی او را به در ببرد. هرچند که حرف فیلم ساده و بهشدت صریح است و شاید کمتر مخاطبی را برای فهم آن به فکر فرو ببرد. در ادامه با جزییات بیشتری به فیلم میپردازیم.
در ادامه جزییات داستان فیلم فاش میشود
پرسش یا کنایه جالبتر فیلم این است که چه میشود اگر افرادی وجود داشته باشند، که نیاز به محافظت از خود و همچنین ابراز خشونت را در دل فردی مثل کیسی ایجاد کنند؟
یک شخصیت تنها، آرام، گرفتار در زندگی روزمره که آسیبش به هیچ کس نمیرسد، همواره دستمایه خوبیست برای ورود به بازی خشونت. اینکه به تماشا بنشینیم و ببینیم چنین کاراکتری، هنگامی که مورد تعرض از سوی آدمهای بی رحم جامعه قرار میگیرد، چه کار میکند؟ او که بهشدت از هرگونه ابراز خشونت و حتی جرات اعمال آن به دور است چگونه میخواهد از خود محافظت کند؟
حال مسئله جالبتر آنجاست که چنین فردی که برای هیچ کس خطری ندارد، در فضای آرام و تنهای خودش فرو رفته و حتی نیازش را برای ارتباط با جنس مخالف سرکوب کرده است، چه موقع احساس نیاز میکند که بخواهد از خود محافظت کند؟ پرسش یا کنایه جالبتر فیلم این است که چه میشود اگر افرادی وجود داشته باشند، که نیاز به محافظت از خود و همچنین ابراز خشونت را در دل چنین کاراکتری ایجاد کنند؟ آن وقت شاهد یک چرخه خواهیم بود از فضای عرضه و تقاضا در بازی بی انتهای خشونت. این کنایه هرچند به بیان جذاب است اما در صحنه پردازیهای فیلمنامه آنقدر درگیر کننده پیش نمیرود.
در صحنه ابتدایی، کیسی را میبینیم که تنها نشسته و روزنامه میخواند. اینکه او زبان فرانسوی میداند و متوجه حرفهای زوجی در سر میز دیگر میشود تنها قرار داد فضای کمدی فیلم را بنا میدهد. از توانایی او در زبان فرانسوی، استفاده مهم دیگری نمیشود. رابطهاش با همکارانش در سر کار نیز صحنه جذابی از کار در نمیآید. صرفا قرار است معصومیت کیسی در تقابل با نقشههای شوم همکارانش برای رئیسشان قرار بگیرد و او را کاراکتری ساده معرفی کند. همچنین صحنههای ابتدایی تقابل کیسی با دیگر افراد حاضر در کلاس کاراته، صرفا قرار است بیانگر ضعف فیزیکی او باشد. چنین روندی را ما از قبل باتوجهبه نمونههای فراوانی که در ذهن دیدهایم کاملا میتوانیم پیشبینی کنیم.
چیزی که قرار است ما را سر ذوق بیاورد، خلاقیت نویسنده و کارگردان در خلق صحنههای متفاوت و جذاب است. بهنوعی در فیلمنامه نویسی مرسوم است که برای طراحی ایدههای روند هر صحنه، نه ایده ابتدایی را به دور بریزند و بهدنبال ایده دهم باشند. ایدههای از قبیل ضربه خوردن کیسی و نقش بر زمین شدنش و ترسیدن او از حضور در کلاس، ایدههای سادهای هستند که نه روی کاغد و نه در اجرا جذابیت تازهای پیش روی ما نمیگذارند. شاید تنها ایدههایی که براساس محتوای فیلم بیرون میآیند، حال و هوای متفاوتی به فیلم میدهند. جایی که استادِ آنها، سنسی، از حرکات نادرست کیسی تعریف میکند چرا که میخواهد هرچه بیشتر وجه خشن او را آزاد کند و با شاگردان قبلیاش که دیگر به اندازه کافی تشنه این خشونت شدهاند کاری ندارد.
ایدههای از قبیل ضربه خوردن کیسی و نقش بر زمین شدنش و ترسیدن او از حضور در کلاس، ایدههای سادهای هستند که نه روی کاغد و نه در اجرا جذابیت تازهای پیش روی ما نمیگذارند
انتخاب شاگردان کلاس نیز فضایی استعاری به کار داده است. گویی حضور افراد از هر طیف سنی مختلف، خبر از یک جامعه میدهد. جایی که سنسی، دست مرد مسن گروه را در کلاسهای شبانه میشکند، انگار جایی برای آن نسل نیست. از سوی دیگر سنسی بیشتر سعی دارد نسل تازه خشنتری را تربیت کند.
در دل این جامعه همچنین یک زن،آنا، در تقابل با دیگر مردان حضور دارد که اگرچه به کمربند مشکی دست نمییابد، اما تمرین میکند که چراغ زنان را در این جامعه بی رحم روشن نگه دارد و پا پس نکشد. اگرچه جای آن بسیار حس میشد که حضور این زن در ادامه به یک داستان فرعی عاشقانه با کیسی بینجامد، اما جز تقابلهایی ساده در حد یکی دو صحنه مرور گذشته آنا، چیز زیادی از این رابطه نمیبینیم. به همین دلیل آنا هم چیزی جز تیپ تنها زن حاضر در کلاس نیست و شخصیتی از او ساخته نمیشود.
با این معرفی از کلاس، کیسی رفته رفته به اعمال خشونت دست میزند و این تغییر هم در رفتار و اقدامهایش دیده میشود و هم در تغییر رنگی که فیلمساز از نیمه فیلم به بعد در نظر میگیرد. کیسی به تدریج از رنگ قهوهای ابتدایی خود بیرون میآید، و کم کم همه چیز در اطرافش به رنگ کمربند کاراتهاش یعنی زرد بدل میشود. آری رنگ قراردادی خشونت برای کیسی زرد است. برای درک بهتر استفاده از این رنگ بندی بهتر است یکی از صحنههای مهم فیلم را بررسی کنیم.
کیسی به تدریج از رنگ قهوهای ابتدایی خود بیرون میآید و کم کم همه چیز در اطرافش به رنگ کمربندش یعنی زرد بدل میشود. چرا که رنگ قراردادی خشونت برای کیسی زرد است
در فیلم صحنهای است که سنسی شبانه با کیسی تماس میگیرد و میگوید که یکی از مظنونین که به او تعرض کرده را پیدا کرده است. این نخستین لحظهایست که کیسی باید به قول استادش، حرکاتی که یاد گرفته است را به کار ببندد. او بدون آن که در تشخیص گناهکار بودن آن فرد دخالتی کند، مدام در فکر خشم سرکوب شده خود است و از همان لحظه که مشتی به شکم آن فرد میزند، وارد بازی میشود. به رنگهای زرد میلهها و خط کشیهای زمین توجه کنید که به ما خشن شدن این فرد را اعلام میکنند. وقتی که سنسی در ادامه این صحنه را ثبت میکند، گویی راهی برای خروج از این بازی، پیش پای کیسی نمیگذارد.
حال با ازبینبردن سگ او و شرکت دادنش در یکی از سو قصدهای مشابه، کیسی دیگر به عضوی از آنها بدل شده است. از اینجا به بعد فیلم رگههایی معمایی پیدا میکند. جایی که کیسی به فیلمهای گرفته شده از خودش و شاگردان دیگر پی میبرد. حال برای بیرون آمدن از این بازی، باید هدایتگر آن را از بین ببرد. جالب است که در این کلاس قانونی وضع شده است که استفاده از اسلحه مختص افراد ضعیف است. این قانون موجب میشود که آدمها به این کلاس بیایند و فیزیکشان با هم درگیر شوند. اما کیسی اگر به اسلحه متوسل نشود، آیا راهی برای پیروزی بر سنسی دارد؟ شاید بهتر باشد که اینگونه بگوییم که آیا اساسا استفاده از اسلحه برای پیروز شدن در نبردهایی نا برابر نیست؟ نبردی نا برابر به لحاظ جثه و تجربه حرکات رزمی میان کیسی و سنسی!
کیسی درواقع با ازبینبردن سنسی، هدایت این کلاس را به عهده میگیرد. حال وقت آن است که به کمک آنا، سازوکار تازهای برای هنر دفاع از خود (که تا اینجا کمتر میشد از واژه هنر برای آن استفاده کرد و شاید مسیر پیش روی شاگردان کیسی چیزی از جنس هنر دفاع از خود باشد) ترسیم کنند و آن را به نسل تازه انتقال دهند. این سازوکار تازه در قاب انتهایی به خوبی بیان میشود. جایی که خشونت، وسیلهاش و قربانی آن گویی برای همیشه قاب گرفته شده و به خاطرات میپیوندند...