فیلم An American Pickle ایده جالبی دارد، اما درنهایت به اثری تبدیل میشود که به سختی حتی میتوان در طول فیلم لبخند زد. در ادامه با میدونی و نقد این فیلم کمدی همراه باشید.
سث روگن یکی از شناخته شدهترین کمدینهای هالیوود در طول چند سال اخیر بوده که نهتنها بهعنوان بازیگر، بلکه در نقش نویسنده و حتی کارگردان نیز در آثار کمدی مختلفی حضور داشته است. اگرچه روگن رشد سریعی داشت، اما طی سالهای اخیر بابت بازی در نقشهای تکراری بارها مورد انتقاد قرار گرفته و بسیاری از طرفداران وی امیدوار بودند تا او نقشی متفاوت در مقایسه با سایر نقشهایش بازی کند و ظاهرا فیلم An American Pickle (یک خیارشور آمریکایی) چنین فرصتی را برای این بازیگر ۳۸ ساله ایجاد کرده بود. فیلم An American Pickle براساس یک داستان کوتاه که توسط سایمون ریچ نوشته و در مجله نیویورکر چاپ شده، ساخته شده است که داستان هرشل گرینبام را دنبال میکند که یک کارگر است و در سال ۱۹۱۸ به آمریکا مهاجرت میکند. او رویای این را دارد تا برای خود و خانوادهاش زندگی بهتری را در آمریکا فراهم کند. در ادامه با میدونی و نقد فیلم An American Pickle همراه باشید تا ببینیم روگن توانسته از چرخه تکرار خودش خارج شود یا باز هم قرار است ناامید شویم.
آیا صرفا یک ایده خوب، جالب و نسبتا جذاب میتواند باعث موفقیت فیلم شود؟ این شاید اولین سوالی باشد که بتوان آن را در مورد فیلم An American Pickle پرسید. فیلم با وجود شروع نسبتا متفاوت در مقایسه با بیشتر کارهای چند سال اخیر سث روگن، خیلی زود رنگ عوض میکند و درنهایت یک پیام را به بیننده میدهد و آن هم این است که شما قرار است یک فیلم روگنی دیگر را تماشا کنید. در ظاهر ما قرار است شاهد دو نسل متفاوت از خانواده گرینبام باشیم که هرشل گرینبام بهطور اتفاقی در یک ظرف خیارشور افتاده و صد سال بعد از آن خارج میشود که تنها عضو خانواده باقی مانده وی بن گرینبام است. فیلم در ظاهر قرار است تفاوت دو نسل را نشان دهد و اتفاقا سث روگن هم نقش هرشل و هم نقش بن را بر عهده دارد، اما فیلم خیلی زود به مسیر آثار گذشته سث روگن قدم بر میدارد و احساس میکنیم که قبلا این تنش و اتفاقات بین دو نسل را در فیلم دیگری با حضور خود روگن دیده بودیم. اگر به فیلم Neighbors فکر میکنید دقیقا درست حدس زدید و دارم در مورد این فیلم صحبت میکنم.
اگر در فیلم همسایهها ما قرار بود شاهد اتفاقات بین دو نسل مختلف باشیم، اینجا هم دقیقا قرار است این اتفاقات رخ دهد و حتی عجیبتر اینکه اتفاقاتی که برای آنها رخ میدهد بیشباهت هم نیست. فیلم An American Pickle اگرچه در هر لحظه ظاهری جدیتر در مقایسه با فیلمهای دیگر روگن میگیرد، اما خیلی سریع به شما ثابت میکند که دارید اشتباه میکنید. جنس شوخیها و حتی مدل آنها کاملا مشابه است و بهطور مثال بن برای سنگ انداختن جلوی راه هرشل دست به هرکاری میزند و مثلا اگر در اینجا او به مامور بهداشت زنگ میزند، در فیلم Neighbors این کار با پلیس انجام میشود و در هر دو مورد نیز مهمانی نوجوانان در فیلم همسایهها یا تلاش هرشل برای فروش خیارشور در فیلم یک خیارشور آمریکایی از سر گرفته شده و حالا بن یا همسایه افراد بزرگسال باید راهحل دیگری برای متوقف کردن دشمن خود پیدا کنند. درنهایت هم طبق انتظار بن پیروز میشود، اما خیلی زود از کار خود پشیمان شده و در تلاش برای جبران است. حتی شاید احساس کنیم روگن برای نویسندگان، فیلم Neighbors را پخش کرده و گفته که An American Pickle را براساس آن بنویسید.
مشکل دقیقا اینجا است که فیلم An American Pickle ظاهر متفاوتی دارد، اما در باطن فیلم متفاوتی نیست و درواقع شاهد یک فیلم مشابه دیگر از سث روگن هستیم که صرفا ظاهر متفاوتی دارد و کمی هم نسبت به کارهای دیگرش جدیتر است. حتی از تکراری بودن اتفاقات فیلم بگذریم، اما بخش ناامید کننده دیگر فیلم، بخش کمدی آن است. شما حتی اگر قصد داشته باشید که یک فیلم کمدی یکبار مصرف را تماشا کنید، انتظار دارید که حداقل فیلم حتی آن صحنههای کمدی تکراری را در حد مطلوبی به تصویر بکشد. بااینحال، فیلم حتی در این موضوع هم موفق نیست. درست است که قبلا شاهد جنس و روشهای شوخی مشابه در دیگر فیلمهای روگن بودیم و دقیقا در یک خیارشور آمریکایی نیز قرار است به تصویر کشیده شود، اما این شوخیها به قدری بی روح و خسته کننده است که ممکن است در طول فیلم حتی به زحمت لبخندی بزنید و از آن لذت ببرید و حتی بخش کمدی فیلم، بخش سرگرم کننده و جذابی نیست و بیشتر از اینکه از تماشای آن لذتی حداقل گذرا ببریم، خیلی زود خسته میشویم و دوست داریم که فیلم خیلی زود تمام شود.
نکته اینجا است که بیشتر احساس میشود فیلم بهجای ارائه یک فیلم کمدی بیشتر به یک محصول تبلیغاتی تبدیل شده تا روگن بتواند عقایدش را حالا بدون اینکه شخص دیگری مزاحمش شود، در فیلم پیاده کند .چیزی که البته در کارهای مختلف این بازیگر نیز میتوان دید و این موضوع در An American Pickle رنگ بیشتری به خود گرفته و ضربه زیادی به فیلم زده است. اگرچه روگن پیش از این نیز شوخیهای مشابهی را انجام داده بود، اما در بعضی از دقایق فیلم این احساس را میکنیم که او بدون اهمیت دادن به گروهی خاص، درواقع اکنون از فاز شوخی به فاز توهین وارد شده و دیگر بخش و رنگ کمدی خودش را فیلم از دست داده و درنهایت فیلم به مسیری قدم میگذارد که انگار درحال تماشای یک فیلم تبلیغاتی بودیم حالا قرار است نشان دهد که چگونه میتوانیم به موفقیت و آرامش ذهنی به وسیله چیزی که خود روگن بهش بهدشت اعتقاد دارد، دست پیدا کنیم. درواقع فیلم بهجای اینکه یک نتیجهگیری درست و صحیح در مورد نسلهای مختلف کند و درنهایت به یک نتیجه و جواب درست برسد، بیشتر بهدنبال پا گذاشتن در اهداف روگن دارد که البته اگر او را در اخبار و شبکههای اجتماعی دنبال کنید، خیلی قرار نیست شگفت زده شوید و درواقع چیزی است که میتوان حتی پیش از تماشای فیلم انتظارش را داشت.
اما از کنار تمامی این مسائل رد شویم، به سث روگن میرسیم که نهتنها دو نقش اصلی فیلم را بر عهده داشته، بلکه تنها بازیگر مهم و شاخص فیلم نیز هست. درواقع فیلم نبرد روگن علیه روگن است و حتی زن هرشل نیز حضور کوتاهی تنها در ابتدای فیلم دارد و درنهایت شما قرار است تنها با دو شخصیت در فیلم همراه شوید و مابقی بیشتر شخصیتهای حاشیهای و کاملا گذرا هستند. پس تمام وزن فیلم روی دوش روگن است و او باید تفاوتی قابل لمس بین دو شخصیت هرشل و بن را ایجاد کند، اما نتیجه درواقع خیلی آن چیزی که انتظارش را داشتیم، رخ نداده و شخصیت هرشل و بن هرچقدر در ابتدای فیلم و در ظاهر با یکدیگر تفاوت دارند، در ادامه شباهت بیشتری پیدا میکند و در پایان سخت است که تشخیص دهیم آیا آنها دو شخصیت کاملا متفاوت از دو نسل با اختلاف زمانی صد سال هستند یا یک نفر با دو گریم متفاوت؟ متاسفانه این موضوع در مورد گزینه دوم بیشتر صدق میکند و روگن نتوانسته آنطور که باید و شاید این تفاوت را فیلم خلق و ایجاد کند. هرچند شاید بخشی از فیلم نمایش شباهتها بین این دو شخصیت نیز بوده باشد، اما در ابتدا باید تفاوت قابل دیدن و قابل لمسی بین آنها بهجز مسائل اعتقادی وجود داشته باشد و سپس به اینکه اخلاق بن درواقع ترکیبی از رفتارهای هرشل و همسرش است، نشان داده شود.
این موضوع نقش مهمی در اتفاقات فیلم An American Pickle داشت و شاید حتی اگر تنها این بخش موفق میشد، فیلم حداقل به اثری قابل احترامتر و قابل تماشاتر تبدیل میشد. شاید روگن میتوانست نقش هرشل یا بن را به شخص دیگری واگذار کند یا حتی بازیگری در فیلم وجود داشت که پلی بین این شخصیت باشد و بتوانیم حداقل ازطریق این شخصیت، این تفاوتها را مشاهده و لمس کنیم. در هر حال فیلم An American Pickle نه قرار است به یک فیلم کمدی درام موفق تبدیل شود و نه قرار است بالاخره سث روگن را در نقش متفاوتی مشاهده کنیم. هرچند در ظاهر این موضوع حقیقت دارد که سث روگن با گریمی متفاوت، به شخصیتی متفاوت تبدیل شده، اما در باطن فیلم حرف جدیدی برای گفتن ندارد و صرفا راه فیلمهای کمدی قبلی روگن را در پیش گرفته و حتی احساس میشود فیلم در بخشهایی بهجای یک فیلم کمدی درام، به یک اثر تبلیغاتی تبدیل شده است و مدت زمان فیلم شاید کمتر از ۹۰ دقیقه باشد، اما درنهایت با یک فیلم طولانی، خسته کننده، بدون هدف و کاملا فراموش شدنی مواجه میشویم.