نقد فیلم #Alive

نقد فیلم #Alive

فیلم سینمایی #Alive محصول ۲۰۲۰ کره‌جنوبی فیلمی زامبی‌محور است که با تکنولوژی و صنعت بازی عجین شده است. با میدونی و نقد فیلم همراه باشید.

کرونا با همه‌ی عیبی که داشت یک حسن هم داشت، مخاطبان ایرانی بهتر می‌توانند فیلم های آخرالزمانی را درک کنند چرا که در وضعیتی کم و بیش مشابه گرفتار شده‌اند. ترس از دیگری در فیلم های زامبی محور همیشه وجود داشته است. آدم‌ها باید از هم‌نوع خودشان فرار کنند و خودشان را مخفی نگه دارند تا زامبی نشوند. هشتک زنده #Alive روایت چند روز زندگی یک جوان عشق بازی است که بیشتر وقت خود را در خانه می‌گذراند. با ورود ویروسی جدید که اهالی شهر را زامبی کرده است پسر مجبور است در خانه محبوس بماند و برای زنده ماندن تلاش کند. الگویی که شبیه خیلی از بازی‌ها اکشن است؛ کشتن دیگری برای زنده ماندن. کاری که پسر جوان فیلم زنده به خاطر قلب رئوف‌اش توانایی‌اش را ندارد.

با ورود ویروسی جدید که اهالی شهر را زامبی کرده است پسر مجبور است در خانه محبوس بماند و برای زنده ماندن تلاش کند. الگویی که شبیه خیلی از بازی‌ها اکشن است؛ کشتن دیگری برای زنده ماندن

فیلم‌های زامبی در کره‌جنوبی با قطار بوسان آغاز می‌شوند. کره که علاقه زیادی به ژانر نشان داده بود توانست با قطار بوسان این زیرژانر را بومی کند و امسال پس از چهار سال وقفه قسمت دوم قطار بوسان با عنوان Peninsula را هم روانه‌ی سینما کند. بازی‌های تک نفره و جنگی ایده فرار را همیشه در دل خودشان دارند. گیمر باید در قالب شخصیتی فرو رود و با شلیک به دشمنان جان خودش را نجات دهد و مامورتش را کامل کند. حالا این ایده در جهان فیلم زنده به دنیای واقعی راه پیدا کرده است. در وضعیتی که تکنولوژی به مرور قدرت خودش را از دست می‌دهد و بشر خودش را ناتوان‌تر از همیشه در بی‌امنی ویران‌کننده‌ای می‌بیند. اگر علاقه‌مند شدید که فیلم را تماشا کنید پس از دیدن فیلم ادامه متن را بخوانید.

بخشی از اتفاق‌های فیلم در ادامه لو خواهد رفت.

فیلم زنده در یک مجتمع آپارتمانی می‌گذرد. از همان مجتمع‌هایی که پیش از این در فیلم اول بونگ جون هو یعنی سگی که پارس می‌کند، گاز نمی‌گیرد Braking Dogs Never Bite دیده بودیم. بونگ جوون هو از آپارتمان طبقاتی با تاکید بر فضاهای زیرزمینی و پشت‌بام توانسته بود ایده‌ی اختلاف طبقاتی را که بعدها در انگل Parasite به‌طور جدي‌تری به آن پرداخت، بهره ببرد. در فیلم زنده لوکیشن به جز آشنا کردن دختر و پسر کارایی به خصوصی ندارد. زامبی‌ها در حیاط مجتمع جمع شده‌اند و بخش زیادی از فیلم شخصیت‌های اصلی در خانه محبوس‌اند و می‌توانند خودشان را از زامبی‌ها دور نگه دارند. همین موضوع باعث شده فیلم در نوعی ایستایی و کم‌تحرکی گرفتار شود که با روح فیلم‌های آخرالزمانی سازگار نیست. البته در همین زیرژانر زامبی فیلم‌های موفقی در فضاهای سربسته ساخته شده اما به شکلی دیگر حرکت به فیلم‌ها اضافه شده است.  

مثلا در قطار بوسان حرکت قطار به سمت سرزمین موعود یا همان بوسان که از شر زامبی‌ها حفظ شده دینامیک فیلم را تأمین می‌کند. در زنده شخصیت‌ها بدون آنکه دلیل قانع‌کننده‌ای وجود داشته باشد تصمیم می‌گیرند با همدیگر به طبقه هشت بروند. همین تصمیم تنش بیشتری به فیلم می‌دهد و شخصیت‌های محافظه‌کار فیلم را به منطقه خطر یعنی مواجهه با زامبی‌ها می‌رساند. پسر سعی می‌کند با هوشمندی از ابزار بازی خود استفاده کند و مشکلات پیش رویش را حل کند. استفاده از کوادکوپتر یکی از این هوشمندی‌هاست. او با کوادکوپترش سر زامبی‌ها را گرم می‌کند و دختر ساختمان رو‌به‌رو را نجات می‌دهد.

گیمر باید در قالب شخصیتی فرو رود و با شلیک به دشمنان جان خودش را نجات دهد و مامورتش را کامل کند. حالا این ایده در جهان فیلم زنده به دنیای واقعی راه پیدا کرده است

مشکل فیلم‌نامه از آن‌جا شروع می‌شود که پس از طرح موضوع و فضاسازی و گذشتن از مقدمه‌ی داستان شدت بحران‌هایی که برای شخصیت پیش می‌آید پیچیده‌تر نمی‌شود. مشکلات او هم خیلی راحت حل می‌شوند. مثلاً وقتی با استرس خودش را به خانه‌ی کناری رسانده از قضا صاحب‌خانه یک کوهنورد است که خوراکی‌های فاسد نشدنی و لوازم کوهنوردی برای پایین رفتن از ساختمان هم دارد. در حقیقت شخصیت تلاش زیادی برای نجات پیدا کردن نمی‌کند فقط خودش را به خانه کناری می‌رساند و آن‌جا همه چیز محیاست. هوشمندی‌های شخصیت هم فراتر از استفاده از لوازم بازی‌اش نمی‌رود. هر چند گرفتاری‌هایش تلاشی بیشتری را هم نمی‌طلبد. موقعیت پسر در ابتدای فیلم تا انتها تقریباً تغییر زیادی نمی‌کند. از ابتدا بین زامبی‌ها گیر کرده و تا انتها این الگو حفظ می‌شود. موقعیتی که در بیشتر فیلم‌های زامبی دیده می‌شود در فیلم زنده غایب است؛ اینکه یکی از شخصیت‌ها که پیوند عاطفی یا رفاقت با او به وجود آمده تبدیل به زامبی شود.

مرور صحنه‌ای از قطار بوسان از منظر هوشمندی در راستای حل مشکلات رو‌به‌رو راهگشاست. قرار است تیم آدم‌ها برای نجات خودشان از واگنی رد شوند که پر از زامبی‌ست. آن‌ها متوجه شده‌اند که زامبی‌ها به صدا حساس‌اند. در نتیجه با صدا حواس زامبی‌ها را پرت می‌کنند و در تاریکی که زامبی‌ها کور می‌شوند به جلو حرکت می‌کنند. خبری از این دست هوشمندی‌ها در فیلم زنده نیست. فیلم صرفاً با خلق صحنه‌های تنش‌زا و اکشن می‌خواهد مقابله‌ی آدم‌ها با زامبی‌ها را نشان دهد و همین موضوع باعث می‌شود پس از دیدن چند صحنه‌ی مشابه مخاطب با خودش بگوید چرا این همه تکرار؟ چرا راه‌حل بهتری پیدا نمی‌کنند و مهم‌تر از همه چرا به‌راحتی مشکلات از پیش پای‌شان برداشته می‌شود؟

پسر سعی می‌کند با هوشمندی از ابزار بازی خود استفاده کند و مشکلات پیش رویش را حل کند. استفاده از کوادکوپتر یکی از این هوشمندی‌هاست. او با کوادکوپترش سر زامبی‌ها را گرم می‌کند

فیلم‌هایی که نتوانند شخصیت‌های پیچیده خلق کنند به ناچار رو می‌آورند به ضرب شست زدن. وقتی دختر و پسر خودشان را به طبقه هشت می‌رسانند فیلمساز می‌خواهد مخاطب را غافل‌گیر کند پس شخصیتی را طراحی کرده که آدم‌ها را جلوی زنش می‌اندازد که زامبی شده است. میزان از دست رفتن انسانیت در وجود مرد طبقه هشتم به قدری است که لحظه‌ای مخاطب شوکه می‌شود اما شخصیت‌ها باز هم کار خاصی نمی‌کنند. به‌راحتی می‌توانند از پس زن زامبی و مرد بر بیایند و درنهایت به‌سادگی آن‌ها را بکشند بعد هم تصمیم می‌گیرند خودشان را به پشت‌بام برسانند. چرا از همان اول ایده پشت‌بام به ذهن‌شان نرسید؟ چرا هلی‌کوپتر همان موقع که آن‌ها روی پشت‌بام می‌آیند پیدایش می‌شود و هزاران چرای دیگر که فیلم را در سطحی پیش‌پا‌افتاده نگه می‌دارد.

مشکلات متعدد فیلم‌نامه باعث می‌شود تا قید جذابیت شخصیت‌ها را بزنیم و دلمان به کیفیت فنی فیلم خوش باشد. استفاده از تکنولوژی برای تصویربرداری در فیلم به شکلی ماهرانه‌ای دیده می‌شود. بخشی از پلان‌ها با همان کوادکوپتر پسر جوان فیلم‌برداری شده که استفاده‌ای خلاقانه از نماهای هوایی به حساب می‌آید. دوربین‌های دیجیتال که روزبه‌روز هم پیشرفت می‌کنند این قابلیت را به فیلمبرداران و فیلمسازان می‌دهد که بتوانند در نورهای کم و با استفاده از نورهای در صحنه مثل چراغ قوه‌ی پسر جوان و بدون افزودن نورهای غیرطبیعی کار خودشان را پیش ببرند. شکل نورپردازی فیلم که به‌خصوص پس از قطع برق در بخش زیادی از صحنه‌ها کم مایه و تاریک است حس و حالی از ترس و استرس را منتقل می‌کند. نماهای حرکتی در راهروهای باریک ساختمان که هجوم زامبی‌ها را نشان می‌دهد بر این ترس و استرس اضافه می‌کند.

دوربین‌های دیجیتال که روزبه‌روز هم پیشرفت می‌کنند این قابلیت را به فیلمبرداران و فیلمسازان می‌دهد که بتوانند در نورهای کم و با استفاده از نورهای در صحنه مثل چراغ قوه‌ی پسر جوان و بدون افزودن نورهای غیرطبیعی کار خودشان را پیش ببرند

به نظر می‌رسد در مجموع فیلم به واسطه تصاویرش بهتر توانسته تنهایی آدم‌ها را در جهان مملو از تکنولوژی به تصویر بکشد. استفاده‌ از قاب‌های لانگ شات از خلوت پسر در خانه‌اش درکنار التماسی که از دنبال‌کنندگانش در فضای مجازی دارد و تاکید بر عبارت می‌خواهم زنده بمانم استعاره‌ای از فیلم می‌سازد که با وضعیت انسان مدرن در دنیای مجازی هم‌خوان است. این تصویر که در تنهایی و بدون ارتباط‌های واقعی درحالی‌که هم‌نوعانت در نزدیکی تو (در این فیلم زامبی‌ها در حیاط مجتمع مسکونی) حضور دارند اما این حضور به ارتباطی حقیقی منجر نمی‌شود بی‌شباهت به وضعیت ما آدم‌ها در این جهان پر از ترس از دیگری نیست. حالا که کرونا هم این ترس را تشدید کرده اوضاع خراب‌تر هم شده است. پایان‌بندی فیلم به هیچ عنوان به اندازه‌ی ایده جذاب نیست. همان اسلوموشن‌ها و حضور پررنگ موزیک که مشابه‌اش را در Peninsula دیده بودیم تا به واسطه تکنیک کمبودهای فیلمنامه را جبران کنند و هلی‌کوپتر نجات بخشی که از غیب ظاهر می‌شود. این پایان‌بندی فیلم را برای من در سطحی متوسط نگه می‌دارد.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
4 + 8 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.