فیلم پروژه آدام (The Adam Project)، یک علمیتخیلی صمیمانه و خانوادگی است که از خروارها اکشن و جلوههای ویژه برای جذابیت دنیای خودش استفاده میکند. با نقد این فیلم همراه میدونی باشید.
پروژهی سفر در زمان و جنگهای سفینهای و فضایی، همیشه و همیشه برای مخاطبانی که مقداری کنجکاوی در زندگی خود به خرج دادهاند، جذاب بوده است. آثاری که از زمان پیشتولیدشان، سروصداهایی را بهراه میاندازند و با استفاده از تجربهای که از عادات سلیقهای مخاطبان سراغ دارند، موفقیت خودشان را تا حدی تضمین میکنند.
روایتهایی که جذابیتی پایدار بین نسلها دارند و حتی میتوانند حسی نوستالژیک را بهوجود آورند. اما در این روزهای سینما، که فیلمها و آثار درام نمیتوانند بهجز چند خصیصهی قابلاعتنا چیز بیشتری را برای ارائه داشته باشند، آثار علمیتخیلی نیز از این قاعده مستثنی نشدهاند و حتی میتوان گفت که اوضاعشان خیلی بدتر از دیگر ژانرهای سینمایی است، چراکه اینگونه از آثار با تاکید برم فرم گرافیکی خود و با استفاده از سیستمهای فوقالعادهی VFX به کلی از محتوا و فیلمنامهای به درد بخور دور شدهاند.
فیلم The Adam Project یک علمیتخیلی اکشن است که با بعضی قسمتهای خود ما را به یاد نگهبانان کهکشان (Guardians of the Galaxy) و جنگ ستارگان (Star Wars) میاندازد. پروژه آدام شاید بهدرد همه نخورد و تنها مخاطبان نوجوان بتوانند از دیدن هیجانات آن لذت ببرند و بهوجد بیایند. علت اینکه فیلم برای دیگر گروههای سنی جذابیت چندانی ندارد، به فیلمنامهی آن برمیگردد و نه به این دلیل که فیلم، بخش بزرگی از جهاناش را با بازیگری نوجوان میگذراند و با آدام کوچک همراه شده است.
چراکه آثار متعددی همچون چارلی و کارخانه شکلاتسازی (Charlie and the Chocolate Factory) در سینما هستند که با وجود اینکه دنیایشان را بر بستر احوالات کودکانه میگذرانند اما بازهم میتوانند مخاطبانی را در گروههای سنی دیگری داشته باشند. یکی از اهداف نمایش پروژه آدام، بهدست آوردن مخاطبان بزرگسال و گذراندن لحظاتی با این طیف سنی است که فیلم به این هدف نتوانسته دست پیدا کند و تنها موفق به هنرنمایی برای کودکان و نوجوانان شده است.
در ادامه بخشهایی از داستان فیلم پروژه آدام مشخص میشود
سال ۲۰۵۰ است و ما آدام رید (با بازی رایان رینولدز/ Ryan Rodney) را در میانهی یک موقعیت استرسزا ملاقات میکنیم. او در حال هدایت سفینهاش بر فراز جو زمین است. آدام با جت زمان خود کرمچالهای را باز میکند تا بتواند در سال ۲۰۱۸ کار مهمی را انجام دهد. اما اشکالی پیش میآید و او به چند سال جلوتر فرستاده میشود. او در جنگل اطراف خانه دوران بچگیاش، آدام کوچکتر (Wallker Scobell) را ملاقات میکند.
ملاقاتی که سبب انجام ماموریتی خطیر میشود. یکخطی فیلم، شبیه بسیاری از آثار سفر به گذشته است، قهرمانانی که میخواهند چیزی را در گذشته تغییر دهند تا آیندهای بهتر را برای زمین و آدمها رقم بزنند. ایدهای هیجانانگیز که مدتهاست در سینما دستبهدست میشود و فقط نوع بیانی که از این ایده ارائه میدهند، متفاوت است.
فیلم پروژهی آدام (The Adam Project)، هم بهدنبال نجات دنیا است و هم اینکه در بطن خود به بررسی مسائلی ریشهایتر علاقه نشان میدهد. درواقع فرم سفر به زمان، پوششی است برای بهنمایش درآوردن اندیشههای فیلم، تفکراتی که پروژهی آدام برای نمایش آن ساخته شده است.
ایدههایی که قرار بود مخاطبان زیادی را بهخودش جلب کند اما تبدیل به پرداختی نوجوانپسند برای نمایشی خانوادگی شدند. حال سوال اینجاست که چرا فیلمی با چنین استاندارد بالایی از جلوههای ویژه، طراحیهای قابلاعتنا و حرفهایی بزرگ، نتوانسته به هدف خود که پیدا کردن تماشاگرانی از میان همهی مخاطبان سینماست دست پیدا کند؟
همانطور که گفته شد، ریشهی ضعف و گسستگی پروژهی آدام را میتوان در فیلمنامهاش پیدا کرد. فیلم برای اینکه به اثری لطیف و بهدور از هیجانات تخریبکننده برسد، از پرداخت یکسری اتفاقات کنشمند چشمپوشی میکند و با اعتنا به گرههایی با چگالی کمتر قصهگویی را پیش میبرد. حال فیلمساز برای برای پوشاندن ضعفی که قصهی نمایش را بیرمق کرده است، پروژه آدام را با طنز درمیآمیزد. بهبیان دیگر طنزی که در بستر فیلم احساس میشود، فرمی است برای محوِ ضعف قصهپردازی. طنازی نمایش ممکن است تا جایی حواس مخاطب را پرت کند و او را در مجرای فیلمی سرگرمکننده قرار دهد اما تماشاگر تیزبین رفتهرفته متوجه این پوستهی غیردراماتیک خواهد شد.
شخصیتهای پروژه آدام در سایهی یکسری سادهانگاریها مخفی ماندهاند، حتی کوچکی و بزرگی آدام نیز که ایدههای اصلی خانوادگی فیلم را بهدوش میکشند، برای تماشاگر تقریبا غریبه و ناشناخته هستند و مخاطب بعد از پایان فیلم آنها را بهخاطر نخواهد آورد. روابط بین خانوادهی آدام و احساسی که در میانشان است، جهانبینی اصلی نمایش را میسازد.
فیلمساز هدفاش را بر پایهی آن بنا میکند و قصهاش را براساس بهبود روابط آنها بسطوگسترش میدهد. اما همهی این اهداف تنها در حد ایدهای اولیه هستند و چیزی بهصورت ریشهدار وارد بستر ماجرا نمیشود بههمین دلیل نمیتوان شاهد قصهای استخواندار با کارکترهایی عمیق باشیم.
بدمنهای ماجرا که تنها اسمی از آنها در میان است، با کمرنگترین اثرات کنشمندی در قصه حضور دارند و فاقد شناسنامهای قابل اعتنا برای خلق گرههایی دراماتیک هستند
اگر به رابطهی بین آدام کوچک و آدام بزرگ دقیق شویم، خواهیم دید که یک سادهپنداری سینمایی بین احساساتشان برقرار است و اتفاق کنشمندی در این بین رخ نمیدهد تا جائیکه اصطکاک بینشان تنها در حد یکسری صحبتهای نصفه و نیمه رقم میخورد که بیشتر جنبهی نصحیتپذیری دارند. درواقع آدام کوچک و بزرگ نه به سفری ماجراجویانه و قهرمانانه با یکدیگر میروند و نه اینکه میتوانند بزرگی این دیدار علمیتخیلی را در مجرای درستی در قصه قرار دهند.
از طرفی دیگر سفر درونی که هرکدام از این شخصیتها برای رشد آغاز میکنند نه تنها عزیمتی ضعیف و بیجان است بلکه بسیار کوتاه و سریع اتفاق میافتد، تا جائیکه مخاطب با احساسی که آدام بزرگ نسبت به پدرش دارد، غریبه است و از طرفی هم تغییر به یکبارهی آدام کوچک بدون کششهای شخصیتی معنادار پذیرفته نیستند.
بدمنهای ماجرا که تنها اسمی از آنها در میان است، با کمرنگترین اثرات کنشمندی در قصه حضور دارند و فاقد شناسنامهای قابل اعتنا برای خلق گرههایی دراماتیک هستند. قهرمانان فیلم با کمترین تلاشی آنها را از سر راه برمیدارند و این عدم کششمند بودن، این پروتاگونیستها را نیز ضعیف جلوه میدهد.
مایا سوریان (Catherine Keener) هدفاش از سواستفادهی پروژهی سفر در زمان چندان مشخص نیست و آنگونه که باید در فیلم نمایان نمیشود. رابطهی مایا با پدر (Mark Ruffalo) و همسر (Zoe Saldana) آدام، از نوع اتفاقات ریشهای و علتی اثر و سببی برای شروع درام است. درواقع این کارکتر منفی علتی بر معلولهایی است که از جنس سفر در زمان اتفاق میافتند که مایا با محو پیش بردن این نقش تاثیرگذاری درام را کمتر میکند.
فیلم فرضیههای علمی بسیاری را در ذهن مخاطب بیجواب میگذارد، به طوریکه اگر بخواهید از دیدن پروژه آدام لذت ببرید، باید اثر پروانهای، چالشهای فیزیک، کرمچالهها و دیگر خصوصیاتی که در فیلمهای سینمایی سفر در زمان به صورت قانون درآمدهاند را فراموش کنید. چراکه اثر برای داشتن پایانی خوش و ملاقات دوبارهی آدام و لارا باید فراتر از قوانین استاندارد سفر در زمان حرکت کند.
البته این تناقضها بههمین جا ختم نمیشود و وقتیکه آدام بزرگ و نوجوان پدرشان را ترک میکنند و هرکدام به زمان خودشان برمیگردند، باتوجه به منطق خود فیلم و منطق سفر در زمان، نمیتوان شرایط جدید، عکسالعملها و رفتارهای هر سه شخصیت را توجیه کرد.
فضاسازی و جهانی که فیلمساز خلق کرده، با قصهای که در فیلم به روایت درمیآورد بیگانه است و مخاطب نمیتواند به درک درستی از دنیایی که در آن قرار گرفته برسد
فضاسازی و جهانی که فیلمساز خلق کرده، با قصهای که در فیلم به روایت درمیآورد بیگانه است و مخاطب به درک درستی از دنیایی که در آن قرار گرفته نمیرسد. جهان دیستوپیکی که سوریان در آینده بهوجود میآورد و آدام را مجبور به نابودی پروژهی پدرش میکند، در بستر اثر جا نیفتاده و در ارتباط با طرح نسبتا بیربط بهنظر میرسد.
حتی خود شخصیتها نیز به درک درستی از آن نمیرسند، لارا از آدام میخواهد که فناوری سفر در زمان را نابود کند تا همه چیز به سر جای خودش بازگردد، اما این حرفهای آخرالزمانی در این جملات متوقف میشوند و اطلاعات بیشتری در اینباره به قصه تزریق نمیشود. بههمین علت یکی از روابط علتومعلولی فیلم با کمترین تاثیرگذاری پیش میرود.
هستهی اصلی داستان دربارهی خانوادهای ازهم پاشیده است. قصهی پسری که چه در کودکی و چه در بزرگسالی، پدرش را بهخاطر مرگِ زودهنگامی که داشته نمیتواند ببخشد. فیلم از این مجرا وارد میشود تا داستانی بین نسلی و برخورد آنها را با یکدیگر تعریف کند و از آنجا هم ایدههای دیگری را مطرح میکند. همدلی در خانواده، خشم و ناراحتی، رویارویی با خود، نگاهی همدلانه به سختیهای بزرگ شدن، بلوغ و اینکه بزرگسالان چگونه به خود نابالغشان احساسی گناهآلود دارند و آرزو میکردند تا کارهای بهتری را به سرانجام میرساندند. اما مسئلهی دیگری که فیلم ناخواسته بدان توجه بیشتری کرده (چراکه اثر دوست دارد، قصهای پدر- پسری باشد)، ضرورت تغییر و تحول در گذشته است تا همانند آدام بزرگسال وجودمان دچار تخریبی مالیخولیایی و یکپارچه نشود.
The Adam Project، سرشار از ایدههایی اینچنینی است، تفکراتی که متوجه خانواده و خود انسان میشود و فیلم هم برای بیان این مضامین فرضیههای علمی را بهطرز کمرنگی پیش میبرد. از طرفی هم خود این ایدهها نه بسط پیدا کردهاند و نه با زبان درستی در قصه راهشان را میتوانند، بیابند. درواقع آنها بیانیههایی هستند که در متن بهصورتی دراماتیک نمیتوان پیدایشان کرد. پروژه آدام با عدم پرداخت منطقی و سینمایی خود، تنها میتواند طیف نوجوان را آنهم بهوسیلهی گرافیک تصویری و اکشنهایی تمییز، به خود جذب کند. فیلم حرفهای بزرگی میزند اما مخاطب بزرگسالی پیدا نمیکند و آنقدر همه چیز را سریع پیش میبرد که رفتن از نقطهی A به B عملا به بسطی منسجم نمیرسد. پروژه آدام شبیه به یک فیلم واقعی نیست و آنقدر ایدهی تلف شده در خود دارد که تماشایش شبیه به اثری است که هنوز ساخته نشده است.