فیلم پرل یا Pearl به کارگردانی تی وست و با بازی میا گاث، پیشدرآمدی بر دیگر فیلم ترسناک مطرح امسال یعنی ایکس (X) است. این دو فیلم در قالب یک سهگانه قرار میگیرند که سال بعد با سومین فیلم آن ماکسین (MaXXXine) تکمیل میشود. با میدونی و نقد فیلم ترسناک پرل همراه باشید.
پرل به سوالات ما درباره شخصیت روانپریش و عجیب و غریب فیلم ایکس پاسخ میدهد. پیرزنی شرور با تمایلاتی عجیب و غریب که میا گاث با گریمی سنگین نقش او را بازی میکرد. شخیتی که رفتارهای ویرانگرش در فیلم ایکس خبر از امیال و آرزوهای سرکوب شده – بهویژه یک جوانی به یغما رفته – خبر میدادند. تی وست و میا گاث، در هنگام تولید ایکس، فیلمنامهای نوشتند که داستان پیشزمینه شخصیت شرور اصلی این فیلم را فراهم میکرد. این فیلمنامه ابتدا قرار بود که به گاث کمک کند تا شخصیت خود را بهتر درک کند، اما درنهایت به پیشدرآمدی برای ایکس تبدیل شد.
در حالیکه فیلم ایکس به حسرت جوانی از دست رفته و انزجار پنهان بین نسلی میپردازد، پرل در طول زمان به نیم قرن پیش میرود تا ترس از آیندهای نامعلوم را منعکس کند
ایکس هم از سوی مخاطبان و هم از جانب منتقدان بهخاطر تواناییاش در بازتولید گونهای از سینمای وحشت مورد استقبال قرار گرفت. اما پرل از لحاظ زیباییشناختی و سبکی در مسیری متفاوت از ایکس قرار میگیرد. فیلمی که در آن عناصر طعنهآمیز و گروتسک بیشتر برجسته میشوند و از الگوهای معمول سینمای ترسناک کمی بیشتر فاصله میگیرد. پرل از همان شروع، با الهام از سینمای کلاسیک آمریکا، جهانی را مقابلمان میگذارد که در نگاه اول با اتمسر نگرانکننده فیلمهای ترسناک میانهای ندارد.
در نتیجه خشونت افراطیای که در اینجا از داستان فیلم بیرون میزند حتی از خشونت پرده دوم ایکس، عجیبتر و باوجود قابل پیشبینی بودن آن غیرمنتظرهتر است. خشونت تکاندهندهای که کیفیتی گروتسک و حتی منزجرکننده به پرل بخشیده است. اگرچه بهتر است از قبل از تماشای پرل، ایکس را دیده باشید، اما ضرورت زیادی ندارد، زیرا پرل دنیای مستقل خود را خلق میکند.
در حالیکه ایکس به حسرت جوانی از دست رفته و انزجار پنهان بین نسلی میپردازد، پرل در طول زمان به نیم قرن پیش میرود تا ترس از آیندهای نامعلوم را منعکس کند که حاصل آن یک جوانی به یغما رفته است. جوانهای بیخبر از همه جای فیلم ایکس نمیدانستند که مزرعهای که قرار است در آن فیلمبرداری کنند، قتلگاه آنها خواهد بود. جایی که میزبانان سالمند و دیوانه آنها، پرل و همسرش هاوارد، این جوانانان سرکش را مثله میکنند. اکنون با این پیشدرآمد متوجه میشویم که تمایلات ویرانگر پرل و شخصیت انتقامجوی او از گذشتهای دور سرچشمه میگیرند. داستان پرل ۶۱ سال قبل از وقایع ایکس و در همان مزرعه دورافتادهای که مرکز وقایع آن فیلم بود، رخ میدهد. زمان سال ۱۹۱۸ و در بحبوحه جنگ جهانی اول و شیوع آنفلوانزی اسپانیایی است. جایی که پرل جوان در یک مزرعه روستایی با مادر سلطهگرش روث و پدر بیماری که ظاهرا از عوارض آنفلوانزا رنج میبرد زندگی میکند.
در ادامه به بخشهایی از داستان فیلم اشاره میشود
روث با سختگیری و تعصب زیادی با پرل برخورد میکند و نسبت به شیوع بیماری نگرانی زیادی دارد. او به پرل بجز برای اینکه برای پدرش دارو تهیه کند، اجازه خروج از آنجا را نمیدهد، زیرا میترسد که بیماری را با خود به خانه بیاورد. همسر پرل، هاوارد (همان پیرمرد فیلم ایکس)، سالها پیش به جنگ رفته است و پرل حتی نمیداند که او زنده است یا نه. پرل علاوهبر رسیدگی به کارهای خانه و مزرعه مجبور است از پدرش که توانایی تکلم و حرکت را از دست داده مراقبت کند.
او آرزو دارد که یک رقصنده بشود و به اروپا مهاجرت کند. اما مادرش بهعنوان یک مهاجر آلمانی نمیتواند به دخترش اجازه بدهد که بهدنبال چنین رویای غیرممکنی برود. پرل هیچ دوستی بغیر از چند حیوان داخل مزرعهشان ندارد. حیوانهایی که او نام ستارههای سینمایی محبوبش را به آنها داده است و تنها تماشاگران اجراهای او هستند. پرل که از زندگی در این دنیای کوچک به تنگ آمده است – دنیایی که مدام برای او کوچک و کوچکتر میشود – با رویای ستاره شدن رزوها و شبهای خود را میگذراند.
پرل از همان شروع، با الهام از سینمای کلاسیک آمریکا، جهانی را مقابلمان میگذارد که در نگاه اول با اتمسر نگرانکننده فیلمهای ترسناک میانهای ندارد
تصمیم پرل برای ترک مزرعه زمانی پررنگتر میشود که با یک آپاراتچی خوشتیپ آشنا میشود. او که بنظر انگیزههای منفیای را دنبال میکند به پرل پیشنهاد میدهد که میتواند او را با خود به پاریس ببرد. پرل تصور میکند که سرانجام زمان محقق شدن رویایش رسیده است و میتواند خود را به پرده نقرهای برساند. همچنین مدتی بعد وقتی خواهر شوهرش از یک آزمون رقص خبر میدهد او با اعتماد به نفس نسبت به اینکه قطعا برنده خواهد شد تصمیم به شرکت در آن میگیرد.
البته پرل از همان ابتدای فیلم گاهی کارهایی انجام میدهد که باعث میشود به سلامت عقل او شک کنیم. بهعنوان مثال در همان اولین لحظات فیلم او با لذت شریرانهای یک غاز را میکشد تا آن را به تمساح خود بدهد (تمساحی که در ایکس هم حضور دارد). اما با اینحال همزمان که از او میترسیم (بهرحال این یک فیلم ترسناک است) با او همدردی میکنیم. شخصیتی که با وجود تمایلات عجیب و غریبش دوست داریم شاهد موفقیت او باشیم.
اگر در ایکس همجواری سینمای وحشت و اروتیک دهه ۷۰ و تلاقی غرب قدیم و جدید را شاهد بودیم، در پرل این همنشینی دنیای ساده و جادویی سینمایی دهه ۲۰ با سینمای ترسناک بعد از آن است که جهان ناسازگار فیلم را به وجود میآورد
همانطور که پرل و ماکسین (دو شخصیتی که در ایکس هر دو با بازی میا گاث به تصویر کشیده شدند) بهنوعی همزاد و جفت هم محسوب میشدند، پرل دو قلویی برای ایکس است. شخصیت ماکسین در ایکس همانند پرل در اینجا، رویای شهرت دارد. درواقع تی وست در پرل و ایکس، دو داستان تقریبا مشابه درباره دو شخصیت را در دو بسر زمانی مختلف و با دو سبک سینمایی متفاوت روایت میکند. ماکسین جوان و پرشور در ایکس گویی جوانی از دست رفته پرل در این فیلم را زندگی میکند. در هر دو فیلم بهنوعی با این قرینهسازیها و دوگانهها سروکار داریم. درواقع تی وست جهان هر دوی این فیلمها را بر مبنای مجموعهای از دوگانههای ناسازگار و گاه متضاد خلق میکند.
اگر در ایکس همجواری سینمای وحشت و اروتیک دهه ۷۰ و تلاقی غرب قدیم و جدید را شاهد بودیم، در پرل این همنشینی دنیای ساده و جادویی سینمایی دهه ۲۰ (فیلمهای موزیکال و ملودرامهای اولیه) با سینمای ترسناک بعد از آن است (سینمای ترسناک دهه هفتاد به بعد و قالبهایی مانند اسلشر) که جهان ناسازگار فیلم را به وجود میآورد. درواقع پروژه سینمایی تی وست با گذر از قمروهای ژانری متنوع، دو جهان فیلمیک دور از هم را درکنار هم مینشاند که حاصل یک آن یک کمدی وحشت هذیانی است که در جاهایی حتی به یک ملودرام جنونآمیز نزدیک میشود.
گویی برای روایت کردن رویای ناممکن دختری جوان در دهه ۲۰ و تلاقی خونین دنیای به ظاهر پاکیزه هالیوودی آن سالها و واقعیت خشن پیرامون، این همنشینی یک ضرورت استتیکی است. درواقع تی وست با الهام گرفتن از دنیای فیلمهایی مانند جادوگر شهر اُز در بستر ژانر وحشت، نه رویای هالیوودی بلکه کابوسی وهمانگیز را تجسم میبخشد. بهرحال این داستان دختر جوانی است که یک رویای غیرممکن را دنبال میکند. فیلمی که با حال و هوای کلاسیکهای دوست داشتنی شروع میشود، اما دیری نمیگذرد که نیروی سرکش نهته در آن فیلم را به جنونی آزاردهنده میکشاند و درنهایت در یک سکانس درخشان چند دقیقهای در پایان فیلم یک همدلی ملودراماتیک را نشانه میرود. بیراه نیست که فیلم با نمایی نزدیک از پوزخند میا گاث که جنون و درد را تجسم میکند به پایان میرسد.
با اینکه دنیای پرل در جاهایی شبیه به فیلمهای اکسپلوتیشن دهه هفتاد بنظر میرسد اما به شکل پارادوکیسکالی همزمان ادای احترامی به هالیوود قدیمی و زیباییشناسی تکنیکالر آن است. به همین دلیل است که وست رویاهای پرل را در قالب مواجهه او با شگفتی سینما به تصویر میکشد. مانند زمانیکه از دیدن رقص بازیگران روی پرده در یک فیلم به وجد میآید و خودشان را درکنار آنها تصور میکند. اما زمانیکه پرل رویاهای خود را دور از دسترس میبیند، جنون بر او چیره میشود و در نتیجه دنیای فیلم کاملا شکل عوض میکند. حاصل چنین ادغام جسورانهای فیلمی آیرونیک است که میتوان آن را یک کابوس وحشتناک با زیباییشناسی تکنیکالر نامید.
میا گاث با ظرافتی مثال زدنی سادگی، معصومیت، شیدایی و دیوانگی هولناک شخصیت پرل را به تصویر میکشد. شخصیتی که گاهی همزمان بامزه، همدلیبرانگیز و ترسناک بنظر میرسد
البته این کیفیت نابهنگامی فیلم (مانند هجوم ترسناک دهه هفتادی به سینمای دهه ۲۰) در سراسر آن به چشم میخورد. فیلمی که بر یک زیباییشناسی نوستالژیک بنا شده، اما المانهایی از دنیای معاصر را در خود دارد. بهعنوان نمونه دیدن شخصیتهایی که از ترس ابتلا به آنفلوانزای اسپانیایی ماسکهای پارچهای میزنند بیدرنگ ما را به دنیای امروز میکشاند (یا حتی اشاره به شبح جنگ در اروپای معاصر). از سوی دیگر رویای پرل برای ستاره شدن، بهنوعی اشتیاق او برای آزادی را نمایندگی میکند. علاقه وسواسگونه او به رقص از تمایل او به رهایی میآید. اشتیاقی که در اینجا در مواجهه با تهدید بیرونی (آنفلوانزا) طنینی معاصر پیدا میکند.
تی وست با الهام گرفتن از دنیای فیلمهایی مانند جادوگر شهر اُز در بستر ژانر وحشت، نه رویای هالیوودی بلکه کابوسی وهمانگیز را تجسم میبخشد
باتوجه به اینکه پرل و ایکس هر دو در یک سال منتشر شدند و اشتراکات زیادی با یکدیگر دارند، مقایسه آنها اجتنابناپذیر بنظر میرسد: اینکه پرل بهتر است یا ایکس؟ دو فیلم با وجود شباهتهایشان، تفاوتهای اساسیای با یکدیگر دارند. بهعنوان نمونه منشا وحشت در ایکس تا حدودی ناشناختهتر و غیرمنتظرهتر است، اما فضای کابوسگونه پرل که از تضاد میان خیالپردازیهای خام شخصیت مرکزی آن و واقعیت زمخت پیرامون ناشی میشود، ابهام چندانی ندارد و حتی گاهی اوقات بیش از حد توضیح داده میشود.
پرل در مقایسه با ایکس، طرح داستانی سادهتر و روایت متمرکزتری دارد و خبری از جزئیات اضافه و پراکنده در آن نیست. بخشی از این موضوع به این دلیل است که پرل در قیاس با ایکس فیلمی شخصیتمحور محسوب میشود. ما از ابتدا تا انتهای فیلم با پرل و درونیات او همراه هستیم. حتی هنگامی که وحشت و مرگ به جهان فیلم وارد میشود، تی وست نسبت به ایکس رویکرد خویشتندارانهتری اتخاذ میکند تا به این ترتیب به ما اجازه بدهد بیشتر از هر چیزی درونیات خود پرل و عمق خواستههای او را کاوش کنیم. البته این مسئله از سویی دیگر شاید باعث شود که مخاطبانی که با انتظار تماشای یک اسلشر صرف سراع پرل رفتهاند، از تماشای آن سرخورده شوند. این مسئله از علاقه وست به شخصیت اصلیاش ناشی میشود که حاصل آن پرترهای پیشگویانه و هولناک است. اما با اینحال پرل و ایکس را باید بهنوعی در امتداد هم در نظر گرفت. درواقع برای یک بررسی دقیقتر از جهانی که وست خلق کرده است باید منتظر قسمت سوم این سهگانه باشیم.
میا گاث با ظرافتی مثال زدنی سادگی، معصومیت، شیدایی و دیوانگی هولناک شخصیت پرل را به تصویر میکشد. شخصیتی که گاهی همزمان بامزه، همدلیبرانگیز و ترسناک بنظر میرسد. مونولوگ پنج دقیقهای او در سکانس گفتوگو با خواهر شوهرش که در آن او از تاریکترین رازهای درون خود پرده برمیدارد، اثباتی برای تواناییهای او است. اجرای گاث در نقش پرل را میتوان در ردیف بهترین نقش آفرینیهایی که در یک فیلم ترسناک دیدهایم، قرار داد.
پرل داستان دختر جوان زیبایی را بازگو میکند که در زیر معصومیت ظاهریاش، میلی جنونآمیز پنهان است. دختری که سرنوشتش همانطور که در ایکس دیدیم، پوچ و غمانگیز خواهد بود. تی وست در پرل داستانی از یک ذهن آزاردیده را روایت میکند که در تضاد شوکهکننده میان دنیایی رویایی و واقعیتی کابوسگونه، به کام جنون کشیده میشود.