فیلم «هزار تو» اولین ساخته امیرحسین ترابی است. در این فیلم، شهاب حسینی و ساره بیات به بازی پرداختهاند. این فیلم چند هفتهای است که اکران شده است. در این مطلب نگاهی به این فیلم داشتهایم.
فیلم «هزارتو» اولین ساخته امیرحسین ترابی است که بازیگران معروفی از جمله شهاب حسینی و ساره بیات در آن بازی میکنند. ایده ناظر فیلم یا همان پیام کلی فیلم، پیام بسیار خوبی است که میخواهد بگوید وقتی مشکلی بهوجود میآید تعداد زیادی از افراد در بهوجود آمدن آن نقش دارند. همچنین امیرحسین ترابی در اولین فیلم خود یک کودک را قربانی کارهای بزرگسالان قرار میدهد تا نشان دهد کودکان به توجه بیشتری نیاز دارند. امیرحسین ترابی در مورد داستان این فیلم گفته: گم شدن کودک در فیلم برای من موضوع بسیار جذابی بود، بهخصوص که طی چند سال اخیر دیدیم که کودکانی چون بنیتا و آتنا گم شدند. فکر کردم این موضوع گم شدن کودکان، موضوع بسیار دردناکی است و حس کردم که این موضوع دردناک را در یک بستر خانوادگی و اجتماعی روایت کنم تا نهتنها جذابتر باشد بلکه هشداری از دل آن بیرون بیاید که تأثیری را بر خانوادهها بگذارد تا به خاطر آورند سهل انگاری و کوتاهی بزرگترها میتواند روی سرنوشت کودکان تأثیر بگذارد. اما یک موضوع باعث میشود تا فیلم، زیاد گیرا نباشد. داستان فیلم، بسیار عجولانه نوشته شده و بعضی از شخصیتها خوب پرداخت نشدهاند. این عجله در نوشتن داستان و بی دقتی در پرداخت بعضی از کاراکترها باعث شده است تا فیلم آنگونه که باید مورد توجه قرار نگیرد. داستان فیلم در مورد خانوادهای است که فرزندشان ناپدید میشود.
در ادامه به بررسی این فیلم میپردازیم برای همین ممکن است داستان آن لو برود.
فیلم «هزارتو» فیلمی جنایی در مورد گم شدن یک بچه است. فیلم، از همان ابتدا با التهاب شروع میشود و تا لحظه آخر در یک خط یکنواخت، التهاب اولیه را حفظ میکند و هیچ فرازو فرودی در فیلم دیده نمیشود. کارگردان، فیلم را در ابتدا با گره افکنی آغاز میکند اما در انتها برای باز کردن گره با مشکل مواجه میشود و همین موضوع باعث میشود تا با یک پایان بد مواجه باشیم. پایان فیلم، کلیشهای نیست و این نکته بسیار مثبتی است. منظور از بد بودن پایان فیلم این است که برای ایجاد این پایان غیرکلیشهای مسیر بدی در نظر گرفته شده است. آن مسیر هم چیزی نیست جز بهوجود آوردن یک شخصیت، با پرداختی بد و ناقص است که در طول فیلم اصلا نقشی در حوادث ندارد اما در پایان فیلم همه چیز وابسته به او میشود. در سطرهای پایینتر بیشتر در مورد پایان فیلم توضیح داده میشود. کارگردان، فیلم را بسیار خوب آغاز کرده است و صحنه ابتدایی فیلم را بخوبی کارگردانی کرده است. در صحنه ابتدایی فیلم، امیرعلی «شهاب حسینی» از انتهای صحنه و درحالیکه چهرهاش ناواضح است به سمت دوربین میدود و در جلوی دوربین، در فوکوس قرار میگیرد. کاگردان، با این صحنه معلوم میکند که فیلم، اسراری دارد که در انتهای فیلم برای مخاطب برملا میشود. از همان ابتدا که بردیا گم میشود مادر بردیا یعنی نگار «ساره بیات» با امیرعلی رفتار بدی دارد و امیرعلی نیز در مقابل این رفتار، مانند بردهای سکوت میکند. مخاطب با دیدن رفتاری که نگار با امیرعلی دارد ممکن است فکر کند که نگار چیزی را در مورد امیرعلی میداند که اگر آن را فاش کند برای امیرعلی بد میشود اما در انتها معلوم میشود که امیرعلی بهخاطر عشقی که به نگار دارد به او هیچ نمیگوید. اما اصلا این عشق خوب از آب درنیامده است. در جایی از فیلم، دوست صمیمی نگار یعنی بیتا فاش میکند که او از مدتها قبل به امیرعلی علاقه داشته است اما نگار، امیرعلی را برای خودش کرده است. یعنی نگار هم امیرعلی را دوست دارد پس این رفتار نگار با امیرعلی چه توجیهی دارد؟ نریمان «پژمان جمشیدی» که برادر نگار است عملا در فیلم کارکردی ندارد و فقط بهعنوان فردی در داستان گذاشته شده است که در انتها از موقیت بهوجود آمده سوءاستفاده میکند و هیچ کارکرد دیگری در فیلم ندارد و میشد بهراحتی از فیلم حذف شود.یا اینکه باید شخصیت مستحکمتری برای او ایجاد میشد. بیتا پسربچه را به دوستش «داریوش» داده است تا برای اذیت کردن نگار چند روزی بردیا را از خانوادهاش دور کند. اما این داستان بسیار دیر برملا میشود و بهخاطر این موضوع فیلمنامهنویس مجبور میشود تا این ماجرا را باعجله خاتمه دهد. برای همین در انتهای فیلم، ناگهان داریوش را فردی مریض معرفی میکند که در حال مرگ است و بدتر از آن اینکه به محض اینکه بیتا برای دیدن او به بیمارستان میرود تا جای بردیا را از او بپرسد، داریوش تمام میکند. این پایان بد مانند پایان بدی است که در فیلم «هیس دخترها فریاد نمیزنند» وجود داشت. در آن فیلم هم تا ماموران به سراغ تنها فردی میروند که میتواند شهادت بدهد آن فرد اوردوز میکند و میمیرد.
در قسمتی از فیلم، دختری زنگ میزند و ادعا میکند که بردیا پیش او است و از امیرعلی تقاضای پول میکند. امیرعلی بدون اینکه مطمئن شود بردیا پیش تماس گیرنده است پول را برای او میبرد. این قسمت تا حدی قابل توجیه است. اما در ادامه در منطقهای که فقط امیرعلی و آن دختر هستند باز هم امیرعلی بدون اینکه پسرش را ببیند و بدون اینکه از سلامتی پسرش مطمئن شود پول را به دختر میدهد. چرا امیرعلی باید چنین حماقتی را بکند؟ شاید تمام این ماجرای غیرقابل قبول برای این بوده است که نشان دهد امیرعلی، بردیا را بسیار زیاد دوست دارد. اما در جایی از فیلم گفته میشود امیرعلی هرموقع که به خانه بیتا میرفته بردیا را در ماشین تنها میگذاشته است. این مطلب نشان میدهد امیرعلی زیاد هم بردیا را دوست نداشته است. دختری که پول را از امیرعلی میگیرد ناگهان درون ماشین نریمان مینشیند و معلوم میشود که همدست نریمان است. درحالیکه قبل از آن هیچ پیش زمینهای برای مخاطب فراهم نشده بود تا بگوید رابطه این دختر و نریمان خوب از آب درآمده است. فیلم، زاویه دانای کل دارد و میشد قبل از این صحنه در صحنههایی نریمان را با این دختر میدیدیم یا حداقل میدیدیم که نریمان با او تلفنی حرف میزند. اما این تدابیر اندیشیده نشد و رابطه نریمان و این دختر بسیار بد از آب درآمد و مخاطب زیاد آن را باور نمیکند. ماجرای این دختر میخواسته نشان دهد که نریمان هم از این فرصت سوءاستفاده میکند اما این قسمت از داستان بسیار غیرحرفه ای نوشته شده است و تاثیرگذاری زیادی روی مخاطب ندارد. نویسنده در ابتدای فیلم با وارد کردن پلیس به قضیه سعی دارد ماجرا را هیجان انگیزتر کند. او در ابتدا و در صحنه چک کردن دوربینهای فروشگاه این راه را آغاز میکند اما هرچه از فیلم میگذرد نقش پلیس، کم رنگتر میشود تا اینکه در نیمه دوم فیلم، پلیس دیگر در فیلم حضور ندارد. در اینجا بهتر است یک فیلم بهعنوان نمونه قابل قبول نام ببریم که موضوع آن تقریبا شبیه فیلم «هزارتو» است ولی فیلمنامهاش چندین مرتبه از این فیلم قدرت بیشتری دارد. فیلم «زندانیان» محصول سال 2013 است که موضوع آن، آدم ربایی است. در فیلم «زندانیان» هم پای افسر پلیس به ماجرا باز میشود اما فرق آن با فیلم «هزارتو» این است که وجود پلیس در آن فیلم، کارکرد مهمی دارد. کارکرد آن نشان دادن رفتار افسر پلیس، در طول یک ماجرای پیچیده است و اینکه نشان میدهد این افسر هم گاهی اشتباه میکند. همچنین در فیلم «زندانیان» افسر پلیس تا انتهای فیلم حضور دارد چون نویسنده او را تبدیل به یک شخصیت کرده است که باید تا پایان فیلم حضور داشته باشد و به نتیجه برسد. اما در فیلم «هزارتو» نویسنده نتوانسته است تکلیف خود را با افسر پلیس مشخص کند. زیرا در ابتدا این نوید را به مخاطب میدهد که کارکرد پلیس در فیلم بیشتر خواهد شد اما چنین نمیشود. مثلا در اوایل فیلم، شخصیتها میفهمند که پلیس مسئول این پرونده از آسانسور میترسد اما از این نکته در طول فیلم استفادهای نمیشود. پس مطرح کردن آن چه دلیلی داشته است؟
اما فیلم «هزارتو»، پیام خوبی دارد. زیرا بیان میکند مشکل بهوجود آمده از مدتها قبل پایهریزی شده است و بهوجود آمدن آن تقصیر همه شخصیتها است و تمام مشکل را بر گردن یک شخصیت خاص نمی اندارد. نگار، امیرعلی را از چنگ بیتا درآورده است و بیتا را دشمن خود کرده است. امیرعلی، بردیا را در ماشین تنها میگذاشته و به دیدن بیتا میرفته است. چون امیرعلی مردی جذاب است مادر نگار برای اینکه امیرعلی جذب دختران دیگر نشود به نگار میگفته که بردیا را با او بیرون بفرستد. بیتا هم برای انتقام گرفتن از نگار، فرزند او را به داریوش میسپارد. در واقعیت هم همینطور است، هر مشکلی پیش می آید بهخاطر سلسله وقایعی است که در گذشته اتفاق افتاده است. همینطور فیلم، در مورد گم شدن یک پسربچه است که قربانی یک سری از کارهای بزرگترها میشود. همین موضوع نشان میدهد که کودکان در خیلی از مواقع، قربانیهای اصلی اشتباهات خانوادههای خود هستند. این پیام بهطور واضح در صحنه آخر فیلم هم بیان میشود و در نمای هلی شات نشان داده میشود که در میان کشمکشها و درگیریهای بزرگترها، پسربچه فیلم، تنها در جایی حبس شده و همانطور که دوربین رفتهرفته از روی کودک برداشته میشود و به روی شهر میرود درمییابیم که این کودک، در جهان خود تنهاست و کسی است که قربانی زندگی شهری شده است و آدمهای این شهر زندگی او را به باد دادهاند. اما نکتهای وجود دارد که فیلم را کسل کننده میکند این است که فیلم از همان ابتدا تا انتها یک روند ثابت را دنبال میکند و فراز و فرودی در فیلم وجو ندارد. از همان ابتدا فیلم پر از دعوا و کشمکش و بحث است و تا پایان فیلم هم این روند ادامه پیدا میکند. بازی های فیلم همگی قابل قبول است بخصوص بازی شهاب حسینی. شهاب حسینی در سالهای اخیر با کارگردانهای فیلم اولی زیاد کار کرده است که بعضی از این فیلمها آثار خوبی از کار درآمدهاند. از جمله این فیلمها میتوان به فیلم «برادرم خسرو» اشاره کرد. «هزارتو» بهعنوان اولین کار امیرحسین ترابی در میان فیلمهایی که الان درحال اکران هستند فیلمی متوسط به حساب میآید که ضعفهایش بیشتر از نقاط قوتش است. اگر فیلمنامهنویس در پرداخت شخصیتها بیشتر دقت به خرج میداد نتیجه کار بسیار بهتر میشد.