مستند Three Identical Strangers، یکی از آن فیلمهای تلخ، شیرین و مهمی است که حتی اگر به گونهی سینماییشان هیچگونه علاقهای ندارید، یقینا ارزش این را دارند که تماشایشان کنید.
قصهی حقیقی روایتشده در فیلم، همانقدر که در آغاز دوستداشتنی و هیجانانگیز به نظر میرسد، تاریک، تلخ و تکاندهنده نیز هست
بعضی مواقع، سینمای مستند جلوههایی از خودش را نشان میدهد که به خاطرشان دوباره ارزشهای به خصوص و ویژگیهای مجذوبکنندهی آن را به یاد میآوریم و فارغ از علاقه داشتن یا نداشتن به دنیای بزرگش، میفهمیم که باید برای بسیاری از اعضای آن، احترام واقعا زیادی قائل شویم. چرا که فیلمهایی همچون Three Identical Strangers، در عین داشتنِ جذابیت و دربرگرفتن قصههایی بحثبرانگیز که آوردههای زیادی برای مخاطب دارند، از این نظر ستایش میشوند که میتوان با اطمینان گفت که بینندهی آنها، در هیچ مدیومِ تصویریِ دیگری نمیتوانست با این کیفیت، موفق به درک و لمس حقایق جریانیافته درون ثانیههایشان شود. این یعنی ساختهی تیم واردل، محصول لایق ستایشی است که به بالاتر از دنیای عادی سینمایی خود پا میگذارد و مخاطبان بیشتری را به سمت خود میکشد. مخاطبانی که ممکن است حتی اهل تماشای همیشگی فیلمهای داستانی هم نباشند، ولی به خاطر محتوای اثر مورد بحث، از قرار گرفتن در مقابل دقایق آن، احساس رضایت خواهند کرد.
قصهی مستند، دربارهی سه جوان متولدشده در دوازدهم جولای سال ۱۹۶۱ میلادی است که در طی رخدادی شگفتانگیز، متوجه میشوند که در حقیقت سهقلو هستند و صرفا از یک مرکز مشترک، به سرپرستی سه خانوادهی گوناگون درآمدهاند. طوری که شباهت بی حد و حصر آنها با یکدیگر، آرامآرام بر روی زندگیشان تاثیرات فوقالعادهای میگذارد و به قدری تبدیل به بخشی از هویتشان میشود و آنها را کنار هم قرار میدهد که بعد از یک مدت، به خودشان میآیند و میبینند که در کنار زیر و رو کردن دنیا با عکسها و ویدیوها و مصاحبههایشان، خودشان هم در جمع سهنفرهای که دارند، کم و بیش به وجودیتِ تازهای رسیدهاند. آنها دیگر همهچیزشان را با یکدیگر شریک میشوند. با یکدیگر در خیابان راه میروند، با یکدیگر یک آپارتمان سهنفره اجاره میکنند، با یکدیگر وقت میگذرانند، با یکدیگر رستوران میزنند و همهچیز در زندگی تک به تکشان، حالتی هیجانانگیز از تمام روزها و ماههای قبلیِ زندگی، پیدا میکند. این، قصهی پردهی اول داستان Three Identical Strangers است. چیزی که همزمان مخاطب را به شدت به درون داستان حقیقی افراد حاضر در مقابل دوربین فرو میبرد و اندکی هم این تصور را در ذهن ایجاد میکند که روایت ماجرای آنها، دلیلی جز سرگرم کردن عدهی زیادی از مخاطبان ندارد. ولی در همین لحظه، داستانِ بعدی یا روی دیگر همان داستانی که فوقالعاده شیرین به نظر میرسید، شروع میشود. روایتی تاریک، تلخ و تکاندهنده که در ساختاری پلهپله پیشرفت میکند و مدام پا به جهان بحثهای عجیبتر و میخکوبکنندهتری میگذارد. یک جهان پرشده از مفاهیم جدی دربارهی ذات انسان، که مخاطب فیلم را به فکر میاندازد، باورهایش را زیر سوال میبرد و سوالهای بیجواب پراهمیتی را وارد ذهن وی میکند.
روایت قدرتمندانهی فیلم، که به طرز استادانهای از پس همراه کردن تماشاگر با خود و بعد رساندن حرفهای نهفته در این قصهی واقعی به او برآمده است، از تکنیکهای مختلفی بهره میبرد که شامل ضبط سکانسهایی با قاببندی درست از مصاحبه با نسخههای فعلی کاراکترهای ماجرا، پخش ویدیوها و عکسهایی دیدهنشده از دورانهای متفاوتی از زندگی آنها، به تصویر کشیدن برخی از لوکیشنهای مهم در ماجرای مورد بحث با دوربینهای امروزی و بازآفرینی برخی از اتفاقات، با کمک تجسم سینمایی فیلمساز و استفاده از عواملی همچون نقشآفرینها و فیلمبردار برای ساخت مجددشان، میشوند. همهی اینها البته چیزهایی هستند که دائما در دنیای مستندهای خوب مشاهده میکنیم و صرفا کیفیت راضیکنندهی پیادهسازیشان لابهلای سکانسهای اثر و صد البته قدرت تدوین بالای به کار گرفته در آفرینش فیلم مورد اشاره، باعث تبدیل شدنشان به مواردی تا این اندازه لایق ستایش شدهاند.
کات زدنهایِ به جایِ مستند مابین هر کدام از افراد حاضر در دوربین و هر کدام از سکانسهای واقعی یا کارگردانیشدهای که در دستان فیلمساز قرار گرفتهاند، باعث افزایش شدت تاثیرگذاری بسیاری از اتفاقات شده است و در عین حال، Three Identical Strangers را به تجربهای غیر قابل پیشبینی در بسیاری از دقایق تبدیل میکند. تازه نباید یادتان برود که بها دادنِ به اندازه و نه زیاد یا کم فیلمساز به استفاده از شاتهای گوناگون در تمامی بخشها و موارد جزئیتری مانند رنگبندی دلچسب اکثر تصاویر اوریجینال «سه غریبهی همسان»، همان چیزهایی هستند که از خستهکننده شدن فیلم برای دستهی لایق توجهی از بینندگان آن جلوگیری میکنند و به افرادی بیشتر، اجازهی شنیدن چنین قصهی حداقل جالب و نسبتا متفاوتی را میدهند.
از آنجایی که فیلم مستند Three Identical Strangers، نه چیزی برآمده از خیالات فیلمساز که قصهای کاملا واقعی را روایت میکند، دربارهی معناسراییها و فلسفهپردازیهای حاضر در آن باید سازندگان را نه از جهت خلق فیلمنامهای عمیق که از منظر نگاه انداختن به عمیقترین بخشهای یک قصه به شکلی رضایتبخش، ستایش کرد. چون آنها به درستی نه روی تاریکترین قسمتهای قصه تمرکز کردهاند و نه به خودشان اجازه دادهاند که برای جذب بیشتر مخاطب عام، صرفا اتفاق شیرین و کوتاهی را که سالها پیش روزنامهها با نوشتن دربارهاش به خوانندگان خود هیجان دادند، زیر ذرهبین ببرند. بلکه مثل دنیای واقعی و همهی داستانهای واقعی حاضر در آن، «سه غریبهی همسان» هم ماجرایی دارد که به اندازهی شیرینیهایی که مزه کردنشان آرزوی بسیاری از افراد است، تلخیهایی تهوعآور را نیز یدک میکشد. تلخیهایی که بعضا ترسناک هم میشوند و به بحثهای خیرهکنندهای راجع به پروژههای روانپزشکی عجیب و مفهوم انسان بودن و میزان ارزش تلاش آدم برای شکل دادن به شخصیت خود میرسند. همین هم در کنار بهرهگیریِ صحیحِ سازندگان از قسمتهای توئیستمانندِ داستان به عنوان نقاط عطف فیلم که هر بار قصه را وارد فاز جدیدی میکنند، سبب میشود که تماشاگرِ هدف، اندکی بعد از خسته شدن از هر موضوع، مجددا خود را روبهروی جزئیات شنیدهنشده و متفاوتی ببیند که جنسشان با قبلی، تفاوت انکارناپذیری دارد.
نقطهی اوج توجه تولیدکنندگان فیلم به پرداخت احساسی قصهی واقعی و ارزشمند ساختهی بلندشان، در موسیقیهای فیلم دیده میشود. موسیقیهایی که شما را دقیقا مثل تصاویرِ باکیفیتِ اثر، وارد فضاهای لحظهای و بخشهای مختلفی از جزئیات داستان میکنند. طوری که در انتهای فیلم، ترکیب واکنشهای احساسی روایتکنندگان اصلی ماجرا با این موسیقیها، به شما دست کم برای چند دقیقه، حس نفس کشیدن به جای این افراد و تجربه کردن قسمتهای هیجانآور و نابودکنندهی زندگیشان را میبخشد. بماند که تیم واردل در مقام کارگردان، بعضی مواقع به استفادهی مجدد از سکانسها و لحظاتی پیشتر پخششده با موسیقیهای تازه روی میآورد و از ترکیب حس متفاوت نریشنهای جدید بیانشده از زبان انسانهای اصلی حاضر در داستان با آنها، انگار از پس به تصویر کشیدن عالی دو روی یک سکهی واحد، برمیآید.
خلاصهی همهی اینها هم میشود آن که Three Identical Strangers، مستند کمنقصی است که چه برای دوستداران داستانهای تکاندهنده در هر مدیوم و چه برای طرفداران فیلمهای مستند سطح بالا و چه آنهایی که از دنبال کردن جلوههای گوناگون سینما لذت میبرند، ارزشهایی محسوس را ارائه میدهد. آن هم در حد و اندازهای که بهتر است خودتان را از شنیدن جزئیات خطوط داستانی تاریکترش مصون نگه دارید تا موقع دیدن بعضی از قسمتهای از فیلم، بلند شدن از برابر آن برایتان ناممکن به نظر برسد.