«لتیان» نام فیلمی به نویسندگی اکتای براهنی و کارگردانی علی تیموری است. امیر جدیدی و پریناز ایزدیار نقشهای اصلی این فیلم را بر عهده دارند. در این مطلب به بررسی فیلم «لتیان» پرداختهایم
علی تیموری با فیلم «لتیان» اولین تجربه کارگردانی خود را پشت سر گذاشته است. او قبل از این فیلم بهعنوان نویسنده و دستیار کارگردان در سینما فعالیت داشته است. تیموری نویسندگی فیلم «آی پارا» را در گذشته برعهده داشته است و در زمینه دستیار کارگردانی هم در فیلم «برف روی کاجها» دستیار پیمان معادی بوده است. اکتای براهنی نویسنده این فیلم است.
او فرزند رضا براهنی، شاعر ایرانی است. او هم نویسندگی میکند و هم کارگردان است. براهنی چند سال پیش اولین فیلم بلند خود «پل خواب» را ساخت که اقتباسی آزاد از رمان جنایات و مکافات اثر داستایفسکی بود. لازم به ذکر است که بیان شود بازی ساعد سهیلی در آن فیلم بسیار دیدنی بود. قبل از فیلم «پل خواب» براهنی دو فیلم کوتاه به نامهای «کاناپه» و «تولد داماد» ساخته بود. همچنین او نویسندگی فیلم سینمایی «عنکبوت» به کارگردانی ابراهیم ایرجزاد را هم برعهده داشته است. همچنین او مستند «خطاب به پروانهها» را در مورد پدرش ساخته است. فیلم «لتیان» قبل از اکران سروصدای زیادی به پا کرد که بیشتر این سروصدا هم به خاطر ترکیب نام آشنای بازیگرانش بود. حالا در این مقاله بیان میکنیم آیا واقعا «لتیان» فیلم قابل قبولی است یا خیر؟ داستان فیلم در مورد دو زوج است که در حال رفتن به مسافرت هستند که با ورود فردی دیگر به این جمع تنش میان آنها بهوجود میآید.
در ادامه به بررسی فیلم میپردازیم که داستان آن را لو میدهد.
«لتیان» آغاز قابل قبولی دارد. معرفی شخصیتها قابل قبول است.گره داستان هم بدون تلف کردن وقت بیان میشود. اما اولین مشکل در این فیلم همان کلیشهای بودن داستان است. با مشخص شدن گره داستان، مخاطب بهراحتی میتواند حوادث ادامه فیلم را حدس بزند. دلیلش هم این است که تعداد فیلمهایی که به چنین موضوعی پرداختهاند بسیار زیاد است. همین کلیشهای بودن باعث شده است کشش زیادی در مخاطب برای دنبال کردن فیلم ایجاد نشود.
موضوع بعدی که باید به آن اشاره کرد دادن اطلاعات به مخاطب است. مخاطب در کل فیلم منتظر است ببیند بین سلما (پریناز ایزدیار) و مانی (علیرضا ثانیفر) در گذشته چه اتفاقی افتاده است. اما در طول فیلم، هیچ اطلاعات خاصی به مخاطب داده نمیشود و ناگهان در انتهای فیلم سلما در یک مونولوگ همه اطلاعات را یکجا به مخاطب میدهد. در این زمینه میشد اطلاعات را بهصورت یکنواخت در کل فیلم پخش کرد تا جذابیت و کشش فیلم بیشتر شود.
شخصیتپردازی در «لتیان» زیاد خوب نیست و آنگونه که باید شخصیتها پرداخت نشدهاند. در این قسمت به بررسی شخصیتپردازیها میپردازیم. شخصیت طاها (امیر جدیدی) نقش تعیینکنندهای در فیلم دارد و پایان مخوف فیلم را او است که رقم میزند. اما این شخصیت باید بهگونهای به مخاطب نشان داده شود که عمل پایانی او برای مخاطب باورپذیر باشد. طاها شخصیت به ظاهر آرامی دارد با جنونی نهفته. آرامش ظاهری طاها خوب از کار درآمده است. اما جنون او به مخاطب نشان داده نمیشود و تنها در سکانس آخر فیلم جنون او به تصویر کشیده میشود و برای همین مخاطب شاید عمل انتهایی او را درک نکند. ازطرفی طاها یک آقازاده معرفی میشود. آیا با بیان این موضوع نویسنده میخواسته بد بودن شخصیت طاها را بدون نمایش دادن بد بودن او ثابت کند؟ مگر هر کس آقازاده است بد است؟ مشکل دیگر این است که در اواخر فیلم معلوم میشود طاها قرص (احتمالا قرص اعصاب) میخورد. آیا انتهای فیلم برای نشان دادن این موضوع کارکردی دیر نیست؟
شخصیت سلما (پریناز ایزدیار) و مانی (علیرضا ثانیفر) دو شخصیت مهم دیگر در فیلم هستند. سلما عاشق طاها است و بهطور غیر پیشبینیشده با مانی رو بهرو میشود. اول از همه باید به این اشاره کرد که در رابطه با گذشته مانی و سلما هم همانطور که پیش از این گفته شد، هیچ اطلاعاتی به مخاطب داده نمیشود و ناگهان در اواخر فیلم سلما در یک مونولوگ همهچیز را میگوید. این موضوع خودش ضعف بزرگی برای فیلم است. غیر از این باید توجه کرد که سلما از مانی زخم خورده است آن هم یک زخم کاری ولی در طول فیلم مشاهده میکنیم که سلما اصلا از مانی نفرت ندارد و حتی با او خوب هم است. اما در طول همان مونولوگی که میگوید شخصیت سلما شخصیتی متنفر از مانی نشان داده میشود. تکلیف نویسنده با شخصیت سلما معلوم نیست و نتوانسته است دوگانگی رفتار سلما در مقابل مانی را خوب از کار دربیاورد. مانی هم شخصیتی است خاکستری که در گذشته کارهای بدی انجام داده اما حالا سعی میکند آدم خوبی باشد. اما در طول فیلم تاکید کارگردان بر خوب بودن مانی است و فراموش میکند باید او را خاکستری نشان دهد.
یاسی (سارا بهرامی) شخصیتی است که میخواهد به مانی و سلما کمک کند تا دوباره با هم باشند. یکی از نکات مهم در فیلمنامهنویسی این است که شخصیتها باید باهوش باشند مگر اینکه شخصیتی بنویسیم که کلا کارهای ابلهانه انجام دهد. یاسی شخصیت ابلهی نیست و در طول فیلم کار احمقانهای نمیکند اما نکته اینجا است که آیا کار او منطقی است که مانی را به جمعی دعوت کند که طاها هم در آن است؟ رضا (حسن معجونی) هم شوهر یاسی است. او نماد افراد به ظاهر هنرمندی است که ژست هنرمندانه میگیرند اما هنری ندارند. هنر او تنها این است که مدام مست میکند و روی اعصاب سایرین میرود. شاید این شخصیت در فیلم قرار داده شده است تا روی اعصاب طاها برود.
پایانبندی فیلم بارزترین نقطه قوت فیلم است که مخاطب را شوکه میکند. همانطور که گفته شد به علت کلیشهای بودن داستان فیلم، بیشتر حوادث فیلم قابل پیشبینی است. اما پایان فیلم یک پایان تقریبا غیرقابل پیشبینی است که مخاطب را شوکه میکند. هرچند ممکن است به علت ضعف در شخصیتپردازی طاها مخاطب این پایان را نپذیرد. به کارگردانی فیلم هم باید اشاره کرد که در چند صحنه قابل توجه است. بهترین قسمت کارگردانی فیلم در سکانس آخر است که وقتی طاها گاز را باز میگذارد انگار تصویر هم دچار سرگیجه میشود و محیط را تار نشان میدهد و نویزی برروی تصویر قرار میگیرد که وحشت را در دل مخاطب ایجاد میکند.
از میان بازیهای فیلم بهترین بازی برای حسن معجونی در نقش رضا است. معجونی که سابقه طولانیای در تئاتر دارد هر بار در سینما نقشی را ایفا کرده درخشان ظاهر شده است. امیر جدیدی تقریبا نقش خود در فیلم «عرق سرد» را تکرار کرده است. پریناز ایزدیار در صحنهای که در مونولوگش داستان سلما و مانی را شرح میدهد بسیار عالی است. سارا بهرامی هم بازی قابل قبولی دارد. در کل باید گفت: «لتیان» فیلم متوسطی است و ارزش یکبار دیدن را دارد.