نقد فیلم قصر شیرین

نقد فیلم قصر شیرین

فیلم «قصر شیرین» به کارگردانی رضامیرکریمی و با بازی حامد بهداد چند روزی است که اکران شده است. در این مطلب نگاهی به این فیلم داشته‌ایم. همراه میدونی باشید.

فیلم «قصر شیرین» جدیدترین ساخته رضامیرکریمی است که در سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر اکران شد. این فیلم توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه و سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن را از جشنواره فیلم فجر کسب کند. همچنین این فیلم جوایز بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر مرد را از جشنواره فیلم شانگهای به‌دست آورد. میرکریمی در بیشتر فیلم‌های خود مثل «خیلی دور، خیلی نزدیک» و «یه حبه قند» به روابط بین افراد یک خانواده پرداخته است. «دختر»، فیلم قبلی میرکریمی هم در مورد رابطه میان پدر یک خانواده با دخترش بود و فیلم جدید او هم در ادامه این روند، رابطه میان پدر یک خانواده با فرزندانش را بررسی می‌کند. این نکته نشان می‌دهد که میرکریمی از آن دسته کارگردان‌هایی است که هدفمند فیلم می‌سازد. هدف او از فیلمسازی به تصویر کشیدن روابط افراد یک خانواده و ریشه‌یابی مشکل‌های زندگی آن‌ها است.

ادامه مطلب ممکن است اطلاعاتی از داستان فیلم قصر شیرین لو بدهد

جلال، همسر و فرزندانش را ترک کرده و به شهری دیگر رفته است اما پس از مدتی به شهرش بازمی‌گردد زیرا زنش دچار مرگ مغزی شده است. فیلم با صحنه‌ای آغاز می‌شود که جلال نشسته و از دور به مادر و کودکی نگاه می‌کند.  این صحنه در خدمت داستان فیلم است زیرا جلال مدتی است که زن وبچه‌های خود را رها کرده است و این صحنه به‌گونه‌ای دوری او از خانواده خود را نشان می‌دهد.

از همان ابتدای فیلم، کارگردان روی بچه‌ها تاکید می‌کند زیرا موضوع اصلی فیلم رابطه جلال (با بازی حامد بهداد) با بچه‌هایش است. برای مثال چند دقیقه بعد از وارد شدن جلال به خانه خواهر زنش چند بچه تعداد زیادی گلدان را برای فروش می‌آورند. در این صحنه ماشین جلال روشن نمی‌شود و این بچه‌ها هستند که به جلال کمک می‌کنند تا ماشین را راه بیاندازد. این صحنه بعد از دیدن پایان فیلم معنا پیدا می‌کند. زیرا در انتهای فیلم، بچه‌های جلال هستند که روند زندگی او را تغییر می‌دهند.

جلال وقتی مجبور می‌شود بچه‌های خود را با خود همراه کند در صحنه‌ای تصمیم می‌گیرد آن‌ها را در خانه تنها بگذارد و فرار کند اما در صحنه‌ای که یکی از نقص‌های فیلمنامه محسوب می‌شود کامیونی به‌طور کاملا تصادفی سر راه ماشینش سبز می‌شود و جلال نمی‌تواند بچه‌هایش را تنها بگذارد. البته یک دلیل که برای این صحنه می‌توان آورد این است که جلال در گذشته راننده ماشین‌های سنگین بوده و با ماشینش مرتکب قتل شده و این ماجرا آغاز جدایی او از خانواده‌اش بوده است و حالا یک ماشین سنگین باعث می‌شود جلال درکنار فرزندانش بماند اما باز هم باید ذکر کرد که سبز شدن کامیون در مسیر ماشین جلال تصادفی بوده و باید قبل از این صحنه دلیلی منطقی برای حضور کامیون در این صحنه به مخاطب نشان داده می‌شد.

از همان ابتدایی که جلال با بچه‌هایش راهی سفر می‌شود هوا گرفته و بارانی است. این شرایط هوایی نشان‌دهنده رابطه جلال با فرزندان و حتی زن جدیدش است. جلال، از اینکه بچه‌ها را همراه خود آورده ناراحت است و رفتار زیاد دلچسبی با افراد داخل ماشین ندارد. بعد از گذشت مدتی، هوا متعادل می‌شود و روابط افراد درون ماشین هم بهتر می‌شود. همچنین باید اشاره کرد که کارگردان در ابتدای فیلم، بچه‌های جلال را در عقب ماشین قرارداده و همسر جدید جلال روی صندلی جلوی ماشین نشسته است که این موضوع به زبان تصویر دور بودن جلال از فرزندانش را نشان می‌دهد. در انتهای فیلم و با رفتن همسر جلال‌، پسر جلال روی صندلی کنار راننده می‌نشیند و این نکته نزدیک شدن جلال به فرزندانش را نشان می‌دهد.

جلال شخصیتی است که از بچه‌های خود، یعنی از همان خانواده خود گریزان است و فیلمساز این هدف را داشته تا در طول فیلم جلال را متحول کند. اولین اتفاقی که در فیلم می‌افتد و توجه جلال را به زندگی گذشته‌اش جلب می‌کند ماجرای آقای داوودی است. آقای داوودی گلخانه‌ای دارد که به کمک شیرین (زن سابق جلال) آن‌جا را راه‌اندازی کرده و شیرین زیاد به گلخانه آقای داوودی سرمی‌زده است. همین موضوع جلال را عصبانی می‌کند و باعث می‌شود تا جلال به گلخانه آقای داوودی سر بزند. در این قسمت یکی از نقاط خوب فیلمنامه فرا می‌رسد؛ جلال به آقای داوودی شک می‌کند و از زیر زبانش می‌کشد که کم‌کم می‌خواسته به شیرین نزدیک شود. وی در این قسمت از ماجرا می‌فهمد که زنش به او خیانت نکرده است و همین موضوع کمی او را نسبت به خانواده قدیمی خود مشتاق‌تر می‌کند.

یکی از قسمت‌هایی که از آن می‌توان برداشت کرد جلال در مورد خانواده ، رویکردش را عوض کرده‌است. داستان پلیسی است که از جلال رشوه می‌گیرد و وقتی جلال به سمت مافوق او می‌رود پلیس از جلال می‌خواهد که به خاطر خانواده‌اش این موضوع را نگوید. جلال هم به مافوق او چیزی نمی‌گوید اما درست قبل از این ماجرا جلال، همسر جدید خود را  تنها می‌گذارد. اولین صحنه اهمیت خانواده برای جلال را می‌رساند و دومین صحنه بی‌اهمیت بودن خانواده برای جلال. سؤال اینجا است؛ در فیلمی که هدفش نشان دادن اهمیت خانواده است چرا باید صحنه‌ای در تضاد با این هدف وجود داشته باشد؟

یکی از نقاط مثبت در فیلمنامه این است که شخصیتی را بدون حضور فیزیکی‌اش در فیلم خلق کرده است. شیرین، زن قبلی جلال در فیلم نشان داده نمی‌شود اما این شخصیت در فیلم بسیار برای مخاطب مهم است و باعث آغاز تحول در جلال می‌شود. ما شیرین را هیچگاه نمی‌بینیم و تنها در موردش از زبان سایر شخصیت‌ها می‌شنویم. این نکته یکی از روش‌های فیلمنامه‌نویسی در خلق شخصیت را به ما آموزش می‌دهد؛ خلق یک شخصیت از این راه که شخصیت‌های دیگر در مورد او صحبت کنند. این روش در خلق شخصیت در بعضی موارد حتی موفق‌تر از زمانی است که مخاطب آن شخصیت را ببیند. زیرا وقتی مخاطب شخصیتی را نبیند و تنها در مورد او بشنود کنجکاوتر می‌شود.

جلال از ابتدای سفر جاده‌ای خود با همسر جدیدش همراه است. اگرچه او در طول سفر با همسر جدیدش درگیری‌های کلامی پیدا می‌کند اما این درگیری‌ها به اندازه‌ای نیست که بعد از مدتی جلال برای او ماشینی بگیرد و بگوید برو. اینجا سوالی به‌وجود می‌آید که اصلا وجود شخصیت همسر جدید جلال در فیلم لازم بود؟ نویسنده، این شخصیت را در داستان قرار داده تا نشان دهد جلال از زندگی و خانواده قدیمی خود خسته شده و دنبال زندگی جدیدی می‌گردد اما در طول داستان می‌بینیم که جلال کم‌کم به خانواده و زندگی قدیمی خود مشتاق و از همسر جدیدش دلزده می‌شود. برای همین بودن شخصیت همسر جدید جلال در فیلم الزامی است. حالا این سؤال پیش می‌آید که هدف اصلی فیلم و داستان چیست؟ هدف اصلی فیلم این است که بیان کند خانواده مهم است و باید اعضای خانواده پشتیبان و یار هم باشند. حالا باتوجه‌به اینکه هدف فیلم را دریافتیم آیا منطقی است که جلال همسر جدید خود را وسط جاده ترک کند؟ به هرحال این زن هم خانواده جلال حساب می‌شود.

میرکریمی در فیلم جدید خود سعی کرده تا در طول یک سفر جاده‌ای و درکنار تغییر محیط پیرامون شخصیت‌ها در روابط شخصیت‌ها با یکدیگر هم تغییر ایجاد کند. اما مخاطب انتظار دارد تا این سفر جاده‌ای به مقصدی هم ختم شود اما ناگهان فیلم بدون اینکه مقصد ماشین معلوم شود تمام می‌شود.

پایان فیلم «قصر شیرین» یکی از ضعیف‌ترین نقاط آن به حساب می‌رود. همانگونه که آغاز فیلم باید به‌گونه‌ای باشد که مخاطب را مشتاق دیدن و پی‌گیری فیلم کند، پایان فیلم هم باید نتیجه‌ای را که فیلمساز قصد بیان کردنش را داشته به مخاطب انتقال دهد. فیلم میرکریمی روند خوبی دارد اما پایان بدی دارد و زمانی‌که مخاطب در انتظار صحنه بعدی است، ناگهان فیلم تمام می‌شود و فیلمساز انتظار داشته مخاطب به این نتیجه برسد که رابطه جلال با فرزندانش دچار تحول بنیادی شده است اما به‌ هیچ وجه این پایان، دلچسب از آب درنیامده است. این پایان بیشتر شبیه قطع ناگهانی فیلم است که مخاطب را دلسرد می‌کند. 

بدون شک بهترین قسمت فیلم، بازی عالی بازیگران شخصیت‌های علی و سارا (بچه‌های جلال) است. تمام بار احساسی فیلم بر دوش این دو بازیگر است و این‌دو به بهترین شکل ممکن توانسته‌اند مخاطب را با خود همراه کنند. البته باید توجه داشت که میرکریمی هم در بازی گرفتن از بازیگرانش بسیار تبحر دارد و در این فیلم هم به‌عنوان کارگردان در بازی گرفتن از این بازیگران نقش بسیار مهمی داشته است. بازی حامد بهداد هم نسبت به بازی‌های قبلی او متفاوت است. بهداد در این فیلم کمی از آن حالت عصبی خود فاصله گرفته است و همین موضوع نکته مثبتی در کارنامه بهداد به حساب می‌آید. همچنین موسیقی متن فیلم هم بسیار دلنشین است و به فضاسازی فیلم کمک کرده است.

در کل باید گفت نهمین ساخته میرکریمی نسبت به کارهای قبلی او پیشرفتی به حساب نمی‌آید و می‌توان این فیلم را در کارنامه میرکریمی در دسته کارهای متوسط او قرار داد.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
12 + 2 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.