فیلم The Lost City «شهر گمشده» با وجود ستارگان و پتانسیل خوبی که دارد، درنهایت نمیتواند به خوبی از آنها استفاده کند. در ادامه با میدونی و نقد این فیلم کمدی همراه باشید.
فیلم The Lost City داستان یک نویسنده رمانهای ماجراجویانه و منزوی بهنام لورتا سیج بههمراه آلن، مدل جلدش را دنبال میکند که حالا در تور تبلیغاتی کتاب جدیدش بههمراه آلن توسط یک میلیاردر عجیب و غریب ربوده میشود. این میلیاردر امیدوار است تا بتواند با استفاده از لورتا به راز شهری باستانی و گمشده و گنجی که در آن پنهان شده، دست پیدا کند. حالا آلن مصمم است تا ثابت کند که در دنیای واقعی نیز یک قهرمان است و تصمیم دارد تا لورتا را خارج از نوشتههای این نویسنده نجات دهد.
فیلم شهر گمشده یک فیلم کمدی عاشقانه و ماجراجویانه است که از همان ابتدا ما را به یاد فیلمهایی مثل فیلم Romancing the Stone و فیلم The Jewel of the Nile میاندازد، اما فیلم The Lost City چقدر در رسیدن به موفقیت این فیلمها موفق بوده است؟ فیلم شهر گمشده از همان ابتدا شروعی آرام دارد که شاید تنها نکته جذاب آن حضور بازیگرانی مثل ساندرا بولاک و چنینگ تیتوم باشد. اما پس از شروع رسمی داستان فیلم و دزدیده شدن لورتا سیج توسط شخصیت دنیل ردکلیف، فیلم کم کم شکل بهتری میگیرد.
دزدیده شدن لورتا سیج نویدبخش یک فیلم کمدی ماجراجویانه با تم عاشقانه جذاب را میدهد که با ورود شخصیت برد پیت این جذابیت دوچندان میشود. پر بیراه نیست که بگویم بهترین بخش فیلم دقیقا از جایی آغاز میشود که شاهد ورود شخصیت برد پیت به فیلم هستیم و نقطه افت فیلم دقیقا جایی است که این شخصیت دیگر حضوری در داستان ندارد. درواقع برد پیت مثل قهرمانی است که تلاش میکند لورتا و فیلم را با هم نجات دهد، اما در ماموریتش موفق نیست.
با خروج شخصیت برد پیت ما انتظار داریم که فیلم روند کنونی را حفظ کند، اما بهجای آن فیلم یک مسیر کاملا قابل پیشبینی و فرمولاتیک و کلیشهای را دنبال میکند که هیچ خلاقیتی در فیلم دیده نمیشود و صحنههای کمدی بهجای اینکه نقطه قوت فیلم باشند، تبدیل به نقطه ضعف آن شدهاند. فیلمهای کمدی عاشقانه همیشه مرزی بین ارائه شوخیهای خلاقانه تا شوخیهای تکراری، لوس و حتی جنسی را دارند که فیلم The Lost City دقیقا در این طرف مرز قرار گرفته است.
فیلم بهجای اینکه از توانایی بازیگران و پتانسیلی که دارد، درست استفاده کند تصمیم میگیرد تا هر صحنه فیلم را با شوخیهایی پر کند که بیشتر از اینکه باعث خنده روی لب بیننده شود، بیشتر احساس کند چرا سازنده باید چنین شوخی بیمزهای را در فیلم قرار دهد و چرا این صحنه تمام نمیشود. فیلم The Lost City درواقع تصمیم دارد تا با کمک ستارگانی که در فیلم هستند نظر مخاطب را جلب کند و تا پایان باعث شود بیننده فیلم را دنبال کند. درکنار آن فیلم تصمیم دارد تا از توانایی بازیگران برای صحنههای کمدی بهره ببرد.
اما مشکل اصلی فیلم دقیقا جایی است که شوخیها فاقد هرگونه جذابیت یا خلاقیتی هستند و در ادامه میبینیم که چگونه فیلم با شوخیهای عجیب و غریب و بیمزه پر شده است. با اینکه فیلم پر شده از شوخیهای سطحی و ضعیف، اما درکنارش هدف خوبی هم دارد. فیلم شهر گمشده درواقع در تلاش است که نشان دهد یک نویسنده و مدلش قرار نیست حتی زمانیکه وارد دردسر بزرگی میشوند، یکباره تبدیل به قهرمانانی شوند که هر مانعی را میتوانند رد کنند.
درواقع برخلاف شوخیهای فیلم، شخصیت لورتا قرار نیست تبدیل به لارا کرافت یا آلن به ایندیانا جونز تبدیل شود و در عوض آنها تا پایان همان شخصیتهای ابتدای فیلم باقی خواهند ماند. این نکته از مثبتترین و شاید بهترین نکات فیلم است شخصیتهای فیلم به یکباره قرار نیست قدرتهایی را دریافت کنند که از ابتدا فاقد آن بودند. شاید هدف فیلم هرگز ارائه یک فیلم باورپذیر نباشد و حتی پایان فیلم خیلی غافلگیرکننده نیست، اما این موضوع میتواند باعث شود حداقل شخصیتها کمی قابل لمستر و واقع گرایانهتر باشند.
در مجموع شخصیتها یا روابطی که بین آنها در فیلم The Lost City وجود دارد چیز جدیدی نیست و شما از ابتدا تا انتها میتوانید پیشبینی کنید که درنهایت سرنوشت شخصیتها چگونه رقم خواهد خورد، اما اینکه آنها در طول فیلم قرار نیست فراتر از شخصیت ابتدا فیلم بروند و درنهایت همان شخصیت سادهای که هستند باقی خواهند ماند، نکته مثبتی است. اما در ابتدای نقد هم گفتیم که فیلم The Lost City دارای ستارگان بسیاری است. ستارگانی که هر یک میتواند تضمینی برای جذب بیننده باشد.
بههرحال ساندرا بولاک طی چند سال اخیر کم کار بوده است و بدون شک دیدن بازگشتش به سالنهای سینما میتواند هیجانانگیز باشد. اما مشکل دقیقا اینجا است که احساس میکنیم ستارگان بیشتر حکم این را دارند که تضمینی برای دیده شدن و موفقیت فیلم باشند تا اینکه از آنها استفاده درستی شده باشد. برد پیت که بدون شک بهترین شخصیت فیلم است، تنها حضور کوتاهی دارد. یا شخصیت بولاک یا تیتوم شخصیتهای کاملا تکراری و قابل پیشبینی هستند و آنها تنها کاری را میکنند که برای آن قرارداد امضا کردهاند و قرار نیست شما را با یک بازی متفاوت غافلگیر کنند.
درکنار آن دنیل ردکلیف هم حضور دارد که نه عملکرد واقعا خوبی دارد و نه شخصیتی که بازی کرده دارای عمق خاصی است. شخصیت شرور فیلم که دنیل ردکلیف نقش آن را بازی کرده، بدون شک ضعیفترین و تکراریترین شخصیت فیلم است. این شخصیت درواقع یک شخصیت پولداری است که سالها دنبال یک گنج پنهان شده است و برای رسیدن به آن دست به هرکاری مثل خرید جزیره میزند. دقیقه نمونه مشابه این شخصیت در فیلم آنچارتد هم حضور دارد که حداقل نسخه فیلم Uncharted در باطن شخصیت جذابتری است.
فیلم The Lost City در مجموع حرف جدیدی برای گفتن ندارد و با اینکه پتانسیل خوبی برای تبدیل شدن به یک فیلم ماجراجویی، کمدی و عاشقانه دارند، اما درنهایت با تکرار فرمول فیلمهای گذشته با شوخیهای سطحی و ضعیف این پتانسیلها را هدر میدهد. فیلم شهر گمشده دارای ستارگان زیادی هم است که ظاهر تنها هدف استفاده از این بازیگران جذب مخاطب و بیننده بوده است تا اینکه استفاده درستی از آنها شود.
برادران نی در جدیدترین تجربه کارگردانی خود در فیلم The Lost City نتوانستهاند آنطور که باید و شاید کار کم نقصی را ارائه دهند و این فیلم کمدی تنها به یک فیلم یکبار مصرف تبدیل میشود که تنها برای زمانی میتوان آن را پیشنهاد داد که فیلم دیگری در برنامه شما نباشد. همچنین این موضوع ممکن است کمی ناامید کننده باشد که ساندرا بولاک پس از چند سال با فیلمی مثل شهر گمشده به سالنهای سینما بازگشته است و این موضوع تا حدی در مورد برد پیت هم صدق میکند.