«بیحسی موضعی» نام فیلمی به کارگردانی حسین مهکام است که در دسته کمدیهای ابزورد قرار میگیرد. در این فیلم چهرههایی مانند پارسا پیروزفر و حسن معجونی ایفای نقش کردهاند. در این مقاله به بررسی این فیلم پرداختهایم.
حسین مهکام کارگردان و فیلمنامهنویس است و تحصیلاتی هم در رشته فلسفه و هم در رشته تئاتر دارد. حسین مهکام در نوشتن فیلمنامه بیشتر از کارگردانی تجربه دارد. او بهعنوان فیلمنامهنویس همکاریهای موفقیتآمیزی را با عبدالرضاکاهانی داشته است. مهکام فیلمنامه فیلمهای «آدم» و «هیچ» به کارگردانی کاهانی را نوشته است و بازبینی فیلمنامه فیلم «بیست» را برعهده داشته است. همچنین مهکام در یکی از نویسندگان فیلمنامه فیلم «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» بوده است. در زمینه کارگردانی او فیلم شناختهشدهای ندارد و احتمالا تازهترین ساخته او از سایر کارهایش شناختهشدهتر است. «بیحسی موضعی» تازهترین اثر مهکام شاید به دو دلیل شناختهشدهترین اثر او باشد. دلیل اول، حضور جمعی از بازیگران سرشناس در فیلم است که هر کدام مخاطبان خاص خود را دارند. «پارسا پیروزفر» بازیگری است که طرفداران زیادی دارد و بعد از مدتی دوری از سینما دوباره به سینما برگشته است، «حبیب رضایی» که تهیهکننده این فیلم هم است، «باران کوثری» که در سالیان اخیر خوب از پس نقشهایش برآمده است . بالاخره «حسن معجونی» که آوازه بسیاری در تئاتر دارد و هرگاه در فیلمی ایفای نقش میکند یکی از بهترینهای آن فیلم میشود. اما دلیل دوم، فضای فیلم است.
این فیلم در ژانر کمدی و در دسته کمدیهای ابزورد قرار میگیرد (در این مقاله کمدی ابزورد را تعریف خواهیم کرد). در سینمای ایران فیلمی با چنین حال و هوایی تقریبا ناشناخته است و همین موضوع باعث شده است که این فیلم برای مخاطب تازگی داشته باشد. از اوایل مهرماه اکران آنلاین این فیلم آغاز شد و تا چند روز پیش هم ادامه داشت و نتوانست به فروش خوبی دست پیدا کند و مجموع فروش آن کمتر از یک میلیارد شد. خلاصه داستان فیلم از این قرار است که جلال (حبیب رضایی) یک شب به خانه میآید و متوجه میشود خواهرش (باران کوثری) ازدواج کرده است.
در ادامه به بررسی این فیلم میپردازیم و داستان فیلم لو خواهد رفت.
کارگردان سعی کرده است که در اثر خود با ایجاد فضایی مضحک و پوچ، جامعه را نقد کند. برای اینکار، حسین مهکام فیلم خود را در قالب کمدی ابزورد ساخته است. ابتدا تعریفی ار این نوع کمدی میکنیم. هنر ابزورد سعی دارد که همه چیز را پوچ و بیمعنی و مضحک نشان دهد. البته نه برای اینکه به ما بقبولاند همه چیز بیمعنی است بلکه این رویکرد راهی است که مخاطب را به تفکر بیشتر تشویق میکند. واژه ابزورد در ادبیات و تئاتر هم وجود دارند. تعریف کمدی ابزورد در تئاتر چنین است: نمایشنامهای که به وضوح، غیرواقعی و نامعقول به نظر میرسد و ازاینرو خندهدار است. عناصر کمدی و تفکر عقلانی درکنار بیقید و بندی ابزورد قرار میگیرد. شاید بتوان یکی از استادان اینگونه اثرها را ساموئل بکت دانست. «در انتظار گودو» معروفترین اثر او است که دقیقا چنین فضایی دارد.
حال باید ببینیم مهکام در فیلم خود چقدر توانسته است با این رویکرد جامعه را نقد کند و مخاطب را به فکر فرو ببرد. شخصیتهای فیلم همگی بهخوبی بیعقل و خنگ طراحی شدهاند که رفتار عاقلانهای ندارند و واکنشهای منطقیای هم از خود نشان نمیدهند. جلال، نسبت به ازدواج ناگهانی خواهرش با شاهرخ زیادی خونسرد است. یا در انتهای فیلم میبیند از خانهاش دزدی میشود اما واکنشی نشان نمیدهد. ماری در مقابل مرگ همسرش شاهرخ زیادی منفعل است. شاهرخ زیادی بیخیال است. قمار در فوتبال را میبازد ولی انگار نه انگار که اتفاق بدی افتاده است. شیشه ماشینش را میشکنند اما انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است. راننده تاکسی (حسن مجونی) هم خیلی بیخیال است. جلال در صحنهای او را رها میکند و میرود ولی دوباره وقتی جلال را میبیند انگار نه انگار که جلال فریبش داده است. بهمن (دوست جلال) اصلا انگار حوادث اطرافش را نمیبیند که از آنها تاثیر پذیرد. مهناز (دوست شاهرخ) روانپزشکی است که انگار از سایرین دیوانهتر است. همه این شخصیتپردازیها در بهوجود آوردن یک فضای ابزورد کمککننده بوده است.
عوامل دیگری هم وجود دارد که به ایجاد فضای ابزورد کمک کرده است. گوینده فوتبال در تلویزیون و رادیو بهصورت بسیار مسخرهای فوتبال را گزارش میکند. جلال چندینبار به جایی تلفن میکند و شماره اشغال است و صدایی در تلفن بهطور مسخرهای این موضوع را بیان میکند. یا در بیمارستان بهطرز مسخرهای یک دکتر به بخش اطفاع حریق پیج میشود. همه این شخصیتها و فضاسازیها به نظر در فیلم خوب از آب درآمدهاند اما آیا فیلم توانسته است در فضایی ابزورد انتقادهای خود را بیان کند و وضعیت جامعه را نشان دهد؟ در ادامه این موضوع را بررسی میکنیم
متاسفانه کارگردان نتوانسته است از فضای ابزورد بهخوبی استفاده کند و انتقادها و حرفهای خود را بیان کند. از همان ابتدای فیلم دیالوگهای انتقادی فیلم شروع میشود. مثلا در همان ابتدا گوینده رادیوی تاکسی چیزی شبیه این میگوید که هوا طوفانیست مانند قیمت دلار، یا در جایی از فیلم فروشنده مغازه میگوید از صبح تا حالا قیمت سیگار بالا رفته یا در بیمارستان دکتر میگوید قیمتها بالا رفته و عده زیادی سکته کردهاند. اما کارگردان نتوانسته است انتقاد درستی از وضعیت اقتصادی کشور بکند و تنها انتقاد خود را در همین چند دیالوگ سطحی بیان کرده است. در جای دیگری از فیلم، انتقادی از وضعیت سینما در ایران میشود و مشاهده میکنیم که فیلمی کممخاطب به سانس ویژه رسیده است و در این سانس هم سینما خالی است. این انتقاد از وضعیت سینما در ایران نسبت به انتقادی که فیلم به وضعیت اقتصادی میکند بسیار قویتر است. هرچند این انتقاد هم میتوانست دنبالهدارتر باشد.
حال به تحلیل چند شخصیت فیلم میپردازیم : شخصیت بهمن که در کار موسیقی است انتقادی دارد به وضعیت موزیسینهای در داخل کشور، او در خانهاش کار میکند و میشود گفت بهصورت زیرزمینی، موسیقی را پی میگیرد. اما این شخص انگار از شرایطش راضی است و هیچ شکایتی ندارد. پس انتقاد در این قسمت چگونه مطرح شده است؟ اگر این شخصیت برای انتقاد به وضعیت موسیقی شکل گرفته است پس چرا شخصیتی انتقادی نیست و منفعل است؟ و اگر برای انتقاد آورده نشده است پس کارکردش چیست؟ جلال دانشجوی فلسفه بوده است و هماکنون نویسنده شده است. این شخصیت احتمالا برای این شکل گرفته است تا آدمهای به ظاهر روشن فکر را نشان دهد کسانی که در جامعه امروز ما زیاد هستند و سعی میکنند عاقل به نظر برسند اما اینگونه نیستند. جلال حتی نمیداند که چهارشنبهسوری در ماه آذر نیست. جلال در ابتدای فیلم یک دیالوگ هم میگوید که بفهمیم او میخواهد ادای روشنفکرها را دربیاورد و میگوید نوشتن درد داره پس بزار صدا هم داشته باشه. اما شخصیتی که ته سیگارش را روی زمین میاندازد و شیشه ماشین مردم را میشکند چگونه میتواند روشنفکر باشد. شخصیت جلال تقریبا خوب شکل گرفته است.
شاهرخ یک فرد ثروتمند است که نمیدانیم ثروتش را از کجا آورده است. این موضوع، مسئلهای است که در جامعه حال حاضر ایران بسیار نمونهاش وجود دارد، افرادی که ثروت دارند اما نمیشود فهمید ثروتشان از کجا آمده است. شاهرخ یک ویژگی دیگر هم دارد که آن هم در ایران امروز زیاد به چشم میخورد. او قمار میکند البته برای تفریح. میتوان حدس زد که ثروت او باد آورده است چون وقتی قمار را میبازد زیاد ناراحت نمیشود یا وقتی شیشه ماشینش میشکند باز هم زیاد دلخور نمیشود. در کل شخصیت شاهرخ در ایران امروز بخشی از جامعه را نشان میدهد که به آنها میگوییم (آقازاده).
در پایان هم باید گفت فیلم «بیحسی موضعی» فیلمی متوسط است و میخواهد در قالبی تقریبا جدید که در سینمای ایران مانند آن را زیاد نداریم انتقادهای خود را بیان کند. اما انتقادهای فیلم بهصورت سطحی بیان شدهاند و تاثیر چندانی بر مخاطب نمیگذارند.