فیلم Cinderella «سیندرلا» با بازی کامیلا کبیو، جدای از شعاری بودنش، از محبوبیتهای منبع اقتباسش نیز سو استفاده میکند. با نقد این فیلم همراه میدونی باشید.
قصههای قدیمی معروف و دوستداشتنی، بیدلیل ماندگار نشدهاند. بسیاری از آنها انقدر دست روی احساسات پایهای انسانی میگذارند که به سرعت تقریبا با هر مخاطبی ارتباط میگیرند. چون انسانهای مختلف از همان سنین کودکی مفاهیمی مثل قرار گرفتن فرزند در کنترل نامادری بدرفتار را میفهمند. اکثر آدمها وقتی راجع به مورد آزار و اذیت قرار گرفتن یک دختر خوب به وسیله دو خواهر ناتنی لوس و ظالم خود میشنوند، از موفقیت او خوشحال خواهند شد؛ از اینکه بالاخره شرایط تغییر کند و دنیا جلوهی زیبای خود را به چنین شخصیت دردکشیده و بیگناهی نشان بدهد.
البته که این داستانها دیگر پرشده از کلیشه به نظر میرسند و حتی میتوانند با ایجاد انتظارات غیرواقعی، تاثیر مخرب روی تربیت برخی از افراد داشته باشند. اما اگر هنوز در جوامع انسانی باقی ماندهاند، به این دلیل است که اصول روایت را میشناسند. سیندرلا به سرعت کاری میکند که مخاطب برای شخصیت اصلی دل بسوزاند. سپس ما آرزو و هدف او را میشناسیم. بعد به وجود آمدن شرایط مناسب را میبینیم و چون به خود شخصیت و خوشبختی وی اهمیت میدهیم، از شکست نامادری و خواهرهای ناتنی پلید لذت میبریم.
داستان سیندرلا تا به امروز بارها و بارها توسط انواعواقسام آدمها مورد اقتباس قرار گرفته است؛ تا حدی که به جرئت میتوان گفت دیگر هیچکس هیچ نیازی به ساخته شدن فیلم Cinderella سال ۲۰۲۱ میلادی نداشت. زیرا روی کاغذ هم کار جدیدی برای انجام دادن با خود این قصه وجود ندارد. حتی اگر بهدنبال لایواکشنهای روز با جلوههای بصری چشمنواز باشیم، فیلم Cinderella سال ۲۰۱۵ میلادی کنت برانا با نقشآفرینی لیلی جیمز را داریم.
در نتیجه در بهترین حالت قرار بود فیلم Cinderella یک محصول پرشده از لحظات آشنا باشد که نسل جدیدی از مخاطبهای کودک یا به خاطر رنگینپوست بودن بازیگر اصلی، بعضی از خانوادههای بهخصوص را هدف بگیرد. به این معنی که در اصل فقط و فقط برای چاپ پول بیشتر ساخته میشود. اما ای کاش که این فیلم یک پروژهی تکراری و تجاری بود که هیچ کار تازهای انجام نمیداد و صرفا با یک تصمیم ظاهری، موفق به فریب دادن برخی از تماشاگرهای محترم و دریافت پول از آنها میشد.
کی کنن در مقام نویسنده و کارگردان فیلم Cinderella سال ۲۰۲۱ به شکلی شرمآور مشغول سواستفاده از خاطرهانگیزی و محبوبیت یک قصهی قدیمی شده است. درک بسیار ضعیف تیم سازنده از ایجاد تغییرات در قصه به شکلی است که حتی از لحاظ اجرایی، فیلم سیندرلا جدید بیشتر شبیه یک تئاتر مدرسهای سطح پایین به نظر میرسد؛ با ذکر این نکته که نمایش مورد بحث به بچههایی با والدین ثروتمند تعلق دارد. ظاهر رنگارنگ این محصول نمیتواند نگاه بسیار سطحی نویسنده در بخش به بخش قصهگویی را بپوشاند.
فیلمساز به قدری در ساخت یک فیلم شعارمحور اغراق به خرج میدهد که نه فقط به داستان اصلی که حتی به خود آن شعارها هم خیانت کرده است. برای نمونه کنن در ظاهر قصد حذف شخصیتهای مثبتومنفی مطلق و ایجاد کاراکترهای خاکستری را دارد. چگونه کاری کنیم که فیلمنامه این دستاورد مهم را داشته باشد؟ سیندرلا از همان اولین آهنگ فیلم راجع به تمایل خود به «بد بودن» بگوید و آن را مرتبط با «عاقل و قدرتمند ظاهر شدن» بداند. رویکردهایی از این جنس در بخش به بخش فیلم نقش دارند و اِلا هیچوقت تبدیل به شخصیتی نمیشود که غالب تماشاگرها اهمیتی به شکست یا پیروزی او بدهند.
در آن سو نامادری و دو دختر را میبینیم که آنچنان هم آدمهای بدی نیستند. در حقیقت ظلم جامعه به زنها باعث شد که آنها نگران باشند و رفتارهایی خاص را از خود نشان بدهند. وگرنه انسانهای بسیار خوبی هستند. البته که کنن چون اصلا نمیداند مشغول انجام چه کاری شده است، هر زمان که لازم باشد سراغ قصهی اصلی میرود؛ از سکونت دادن اِلا در بدترین بخش خانه تا نمایش تهیهی صبحانه به وسیله او برای مادر و دو خواهر. هر زمان که نویسنده رسما نمیداند باید چگونه قصه بگوید، دست به دامن همان داستان اصلی قدیمی میشود که قصد حمله به آن را دارد. اما وقتی بتواند شعار بدهد و ادا دربیاورد، ناگهان به ضعفهای آن پی میبرد و تغییرات را میسازد.
نتیجه شکلگیری فیلمی است که گویا سازندگان آن هم نمیدانند چرا ساخته شد. گاهی از قصهگویی میترسد و مشغول تکرار میشود، گاهی میخواهد به داستان قدیمی توهین کند و آن را زیر سؤال ببرد، گاهی ایجاد تغییرات اندک و ظاهری در شخصیتها را پررنگ و مهم میداند و گاهی خود را مهمترین فیلم جریانساز دنیا به شمار میآورد. در جملهی آخر کوچکترین اغراقی وجود ندارد. کنن به قدری شعارزده با داستان برخورد میکند که گویا در ذهن او قرار بود فیلم سیندرلا سال ۲۰۲۱ میلادی تمام رفتارهای کریه مردسالارانه را از تاریخ حیات انسانی پاک کند.
پس تا اینجا فیلمساز هم از اسم و برخی از عناصر کلیدی یک داستان محبوب قدیمی بهرهبرداری سودجویانه کرد و هم موفق شد تعدادی از اصلیترین دلایل همراه شدن مخاطب با آن را از بین ببرد. حالا نوبت به ایجاد خطوط داستانی فرعی برای شاهدخت دانا و ملکهی سندار معترض میرسد که آنها هم نقش خود را در اصلاح جامعهی مردسالار بازی کنند؛ تیپهایی که شخصیتپردازی یکخطی دارند.
برای فیلمی که انقدر ادعای برخورداری از نگاه نو داشت، سیندرلا سال ۲۰۲۱ به طرز عجیبی قابل پیشبینی است. فیلمساز آنچنان رو بازی میکند و هیچ تلاشی برای پیوندن دادن پیامها با خود قصه به خرج نمیدهد که پس از تماشای چند دقیقهی فیلم میتوان تا انتهای آن را لحظه به لحظه حدس زد.
البته که وجود برابری جنسیتی در جوامع انسانی مهم است. انتقاد از فیلم Cinderella قرار نیست این واقعیت را انکار کند که مردسالاری سنتی در بسیاری از قصههای قدیمی به چشم میخورند. اما وقتی کارگردان هم از کلیشههای کلیدی داستان برای فیلمنامهی خود استفاده کرد و هم با ضعف هنری شدید فقط میخواهد پیامهای مختلف را طی فیلم در چشم مخاطب فرو ببرد، ما شاهد یک خیانت هستیم؛ خیانت به مخاطبی که احساس نوستالژی او را به سمت تماشای این فیلم کشاند و خیانتی پلید به یک داستان ارزشمند که حالا شاید ۱۰۰ها کودک هرگز فرصت درک زیباییهای اصلی آن را پیدا نکنند.
بازیهای متوسط و ضعیف (غیر از پیرس برازنان که پشت نویسندگی فاجعهبار هم مقداری از کاریزما خود را دارد)، کاورهای خالی از جذابیت آهنگها که هر از چند وقت یک بار تکرار میشوند و کوریوگرافیهای خام که هیچ پیوندی با یکدیگر پیدا نمیکنند تا عملا فیلم را پرشده از چند موزیک ویدیو معمولی کرده باشند. مشکلها به قدری واضح هستند که اصلا بدون توهینآمیز بودن داستانگویی فیلم سیندرلا جدید هم آن را برای اکثر تماشاگرهای امروز، غیر قابل تماشا میکنند.
عجیبتر آن که با وجود همهی تلاشهای بچگانهی اثر برای متفاوت و خاص به نظر آمدن، ضعف مفهومی فیلمنامه واضح به نظر میرسد. سیندرلا سال ۲۰۲۱ شاید بازیگر غیرسفیدپوست را برای نقش اصلی انتخاب کند یا باور داشته باشد که با انتخاب بیلی پورتر برای نقش پری مادرخوانده عدالت را در جهان گسترش داده است. اما طی لحظاتی همچون سکانسی که در آن پورتر هر سه موش را چندشآور صدا میزند، اثر جدید هم ماهیت واقعی خود را نشان میدهد؛ تا ساختهی کنن در احترام گذاشتن به موجودات ظاهرا کمارزش دنیا اصلا نتواند مثل قصهی کلاسیک سیندرلا باشد. داستان قدیمی مورد اشاره هرچهقدر هم که آشنا و تکراری به نظر برسد، حداقل در آن هر موجود خوب شانس موفقیت و رسیدن به خوشی را دارد.
فیلم Cinderella جدیدی حتی مخاطب مشخصی را به رسمیت نشناخته است. تعداد قابل توجهی از لحظات آن برای مخاطب کودک نامناسب و بیمعنی هستند و تعداد قابل توجهی از دقایق آن هم پتانسیل به خواب فرو بردن هر تماشاگر بزرگسال را دارند. پس با اینکه اثر شبکهی آنلاین آمازون پرایم ویدیو سرتاسر از شعارزدگی رنج میبرد، در ظاهر هم سرگرمکنندگی خاصی برای مخاطب ندارد. نکات مثبت انگشتشمار و فراموششدنی مثل طراحی لباس قابل قبول برای شخصیتها در بعضی از دقایق قرار نیست این فیلم را نجات بدهند. بلکه بیشتر به یاد من و شما میآورند که چه پول زیادی برای خراب کردن خاطرات ما و به وجود آوردن خاطرات افتضاح جدید برای نسل تازهای از بینندگان خرج شده است.
تازه از آنجایی که تکهتکه کردن یک داستان کلاسیک کافی نبود، سیندرلا سال ۲۰۲۱ میلادی در سلاخی آهنگهای مختلف معروف همچون Somebody to Love کوئین هم موفق ظاهر شد. تمام ایرادها دست بهدست یکدیگر دادند تا حتی طرفدارهای پروپاقرص کامیلا کبیو هم به احتمال زیاد از گوش دادن به آهنگ Million to One بدون تماشای فیلم حدودا ۱۱۰ دقیقهای بسیار خستهکننده، لذت بیشتری ببرند.