سیزدهمین جان، فیلمی براساس رویدادی واقعی است که یکی از هیجانانگیزترین مأموریتهای نجات دنیا را بهتصویر میکشد. با نقد این فیلم همراه میدونی باشید.
ران هاوارد یکی از شناختهشدهترین کارگردانان دنیاست که نامی آشنا در میان طرفداران فیلمهای بیوگرافیک و آثار براساس واقعیت محسوب میشود. او از زندگینامهها و مسائل بیوگرافیک قصههایی درگیرکننده و جذاب میسازد، داستانهایی که به خودی خود کسلکننده و حوصلهسر بر هستند اما در قاب دوربین هاوارد جانی عجیب میگیرند و تماشاگر را به دنیای داستانی پر از پیچشهای جذاب و تجربهشده میبرند. اگر به فیلمهای این کارگردان نگاهی بیندازیم خواهیم دید که فیلمهای هاوارد در محدودهی ژانرهای متنوعی میچرخند و او استعدادش را در همهی زمینهها بهنمایش میگذارد.
او تاکنون بیش از ۳۰ فیلم را کارگردانی کرده و موفق به دریافت یک اسکار و چندین نامزدی در این رویداد جهانی هم شده است. چیزی که در آثار بیوگرافیک هاوارد به چشم میخورد، توجهاش به المانهای درامپردازی است، مسئلهای که موفقیت آثار اینچنینی را همیشه تضمین کرده است. هاوارد اما در این فیلم دیگر حواساش به مسائل دراماتیک قصه نیست و نمیتوان انتظار اثری جذاب و دلنشنین را از آخرین فیلم او داشت.
در ادامه بخشهایی از داستان فیلم مشخص میشود
در ژوئن ۲۰۱۸، دوازده پسر نوجوان به همراه مربیشان برای در امان ماندن از سیل بارانهای موسمی در غار ناشناخته و هزارتوی تام لوآنگ پناه میگیرند. بعد از مدتی شدت باران آنچنان بالا میگیرد که مسیرهای ورودی غار به کلی مسدود شده و هر ۱۳ نفرشان در لوآنگ به دام میافتند. هزاران نفر بهطور داوطلب از سراسر دنیا و غواصانی از کشورهایی مثل بریتانیا، آمریکا، استرالیا و چین عملیات نجات گستردهای را به راه انداختند که درنهایت پس از گذشت ۱۸ روز و ۵ ساعت هر ۱۳ نفر کاملا سالم از غار بیرون کشیده شدند.
هاوارد در بهتصویر کشیدن این نمایشِ براساس رویداد واقعی، بخش درام و پیچشهای سینمایی را از اثر خود حذف کرده است
فیلم با تصاویری از کودکان و اضطراب خانوادههایشان شروع میشود و سپس با نگاهی گذرا به زندگی دو غواص انگلیسی که برای اولینبار بچهها را بههمراه مربیشان در عمق ۴ کیلومتری غار پیدا کرده بودند، قصهاش را شروع میکند. ایدهی فیلم دقیقا از همان رویداد رخ داده تغذیه میکند و طرح فیلم با اضافه کردن چند شاخوبرگ کوچک نوشته میشود. ران هاوارد آثار متنوع و متعددی در کارنامهاش دارد، فیلمهای خوب و بد زیادی ساخته اما Thirteen Lives، اگر نخواهیم بگوییم یکی از آثار ضعیف اوست، قطعا فیلم خوبی برای کارنامهی او محسوب نمیشود.
هاوارد در بهتصویر کشیدن این نمایشِ براساس رویداد واقعی، بخش درام و پیچشهای سینمایی را از اثر خود حذف کرده و تنها به چیزی پرداخته، که رخ داده است. Thirteen Lives، بیشتر یک بازخوانی از حادثهی غار تام لوآنگ است تا فیلمی که باید پیرو قواعد و قوانین درام و سینمایی باشد. هاوارد در این فیلم گویا خودش را سرتاپا ملزم به وفاداری نسبت به آنچه که رخ داده میبیند و دیگر تعهدی به سینما از خود نشان میدهد. در فیلم سیزده جان نه خبری از فضاسازی و قصهپردازی مرد سیندرلایی وجود دارد و نه بازیهای فوقالعاده و لایهمندی داستان یک ذهن زیبا.
در چنین درامی که تماشاگر از قبل میداند برای بچهها چه اتفاقی افتاده و چگونه آنها توسط نیروهای غواص نجات پیدا کردهاند، یکی از چالشهای اصلی نویسنده و فیلمساز تازه بودن وقایعی است که باید در فیلم بهتصویر کشیده شود. برای کسانی که رویداد غار تام لوآنگ را به یاد دارد و هر لحظه با پوشش بینالمللی اخبار مربوطبه آن همراه بوده یا دستکم بعدها از ماجرا خبردار شده، Thirteen Lives، نمیتواند حس یک فیلم هیجانانگیز در زیرژانر بقا را انتقال دهد. گویا فیلمسازان تصمیم داشتهاند تا به تماشاگر اثری ارائه دهند که رویهای گاها ژورنالیستی از نجات را پیش گرفته باشد و شبیه یک بازگویی عمل کند.
Thirteen Lives، از تنشها و کشمکشهای یک اثر درام سر باز میزند و تنها به اطلاعات واقعی موجود در مورد این حادثه بسنده میکند
Thirteen Lives، از تنشها و کشمکشهای یک اثر درام سر باز میزند و تنها به اطلاعات واقعی موجود در مورد این حادثه بسنده میکند. فیلم در مسیر روایت داستاناش از روابط تنشزا و مسیرهای دراماتیک مرسوم در آثار سینمایی بهره نمیبرد و ترجیح میدهد که هر آنچه را که پیش آمده بدون کموکاست به مرحلهی نمایش درآورد. تعلیق و اضطراب عنصر حیاتی زیرژانر بقا که بدون این المان فیلمساز برای اثرش موفقیتی را نمیتواند تضمین کند، در این فیلم حضوری بسیار کمرنگ دارند، تا جائیکه تماشاگر تنها زمانی جابهجایی آدرنالیناش را حس خواهد کرد که بچهها از مسیر زیر آب عبور داده میشوند.
شخصیتپردازی ران هاوارد در این فیلم واقعا آزاردهنده است. کارکترها فقط به اندازهی یک فیلم کوتاه پرداخت میشوند و تنها در حد یک پرده از فیلم از خودشان درگیری و کشمکش بروز میدهند. در رویداد واقعی، جان ولانتن و ریک استنتون شاید تنها برای یک هدف خیرخواهانه داوطلب این عملیات نجات تاریخی شده باشند، اما قطعا فیلم به چیز بیشتر نیاز دارد تا بتواند این دو کارکتر را در مسیر فیلم و روایت بهتر به حرکت بیندازد. جان و ریک دو شخصیت اصلی این فیلماند که ران هاوارد، همانند دو شخصیت فرعی با آنها برخورد میکند، نه زوایای دوربین و نوع دکوپاژ آنها را به ما میشناساند و نه نوع پرداخت فیلمنامهای که هاوارد در دست دارد.
Thirteen Lives، یک فیلم موقعیتمحور است که هم کاملا قصه و شخصیتهایش را فراموش کرده و هم اینکه در پرداخت و فضاسازی موقعیت فوبیک پیشآمده نیز کمکاری میکند. فیلم آنچنان که باید از ایده و موقعیت کلاستروفوبیک سانحه بهره نمیبرد و همین اتفاق دلیلی میشود بر عدم وجود تعلیقی که باید در سرتاسر فیلم به جریان بیفتد و تماشاگر را در خود غرق کند. به بیانی فیلم نیازمند ایدهی تنشزایی است که از این غار و موقعیتاش بهوجود میآید و رویدادهای دراماتیکی جذابی را رقم میزند اما همانطور که پیداست هاوارد از پتانسیل این موقعیت نمیتواند بهدرستی بهره بگیرد. حتی تنها آنتاگونیست فیلم یعنی طبیعت نیز، آنچنان خشمگین نیست و ما در طول فیلم آنچنان که باید تهدیدی را از سمتاش حس نمیکنیم.
اما بازسازی ماهرانهی متخصصان صحنه از فضای داخلی غار تام لوآنگ تایلند و طراحیهای غواصی، عناصر جذاب فیلماند که در این شرایط نیز که فیلم بیخیال درامپردازی شده این تصاویر و زیباییها میتوانند تماشاگر را به یک سفر هیجانانگیز ببرند البته در صورتی که مخاطب با دیدی مستندگونه به Thirteen Lives، نگاه کند.
ران هاوارد در این فیلم تلاش بسیار زیادی را برای نشان دادن همدلی بین نیروهای تایلندی و غرب نشان میدهد و از هالیوودی شدن اثرش جلوگیری میکند. Thirteen Lives، در پس سیاست خود بهدنبال نمایاندن برتری و تخصص غواصان انگلیسی و استرالیایی نیست و برای نمایش این جهانبینی تلاش زیادی میکند. فیلم درنهایت بیانیهای برای کسانی خواهد بود که به تغییرات اقلیمی و نابودی محیطزیست اهمیتی نمیدهند.