دو سال بعد از فیلم سوغاتی (The Souvenir) ، اثر بحثبرانگیز جوانا هاگ، حالا قسمت دوم این فیلم نیز به نمایش درآمده است. در ادامه نگاهی به این فیلم داشتهایم.
سال ۲۰۱۹ فیلمی از سینمای انگلستان نقل محافل و گفتوگوهای سینمایی شد: سوغاتی؛ چهارمین فیلم جوانا هاگ، فیلمسازِ انگلیسی. فیلمی که البته ــ بهزعم نگارنده ــ معمولیتر از آنی بود که اینقدر تحویل گرفته شود. اما در هر حال تصویرگر رابطهای عجیب و بیمارگونه بین دختری جوان و دانشجوی فیلمسازی و مردی عجیب بود؛ مردی کاریزماتیک و جذاب، اما با شخصیتی متزلزل و غیرقابلاعتماد. مردی (آنتونی) که در خود را کارمند وزارت خارجه معرفی میکند و وارد زندگی دختر (جولی، با بازیِ دخترِ تیلدا سوئینتون) میشود. کسی که ــ جوری که خودش میگوید ــ همزمان با سه دخترِ دیگر هم رابطه دارد.
رابطهی آن دو اما با پیبردنِ جولی به معتادبودنِ آنتونی شکل دیگری به خود میگیرد. آنتونی حتی دست به دزدی از خانهی جولی نیز میزند تا بتواند از پس هزینههای تأمین موادش بربیاید. چیزی که جولی هم از آن آگاه است، اما نمیخواهد آنتونی بفهمد که او میداند. رابطه با آنتونی برای او بیش از اندازه مهم است و این احتمالن بهدلیل شخصیت خجالتیِ اوست. دختری که بهسختی میتواند از خود و تمایلاتش حرف بزند. این ویژگی را میتوان در نحوهی دیالوگ گفتنِ جولی هم دید. جملههایی که ــ برخلافِ مرسوم ــ پشتسرهم و بیتپق ادا نمیشوند. کلمهها بریدهبریده و با صداهای بیمعنای میانی از دهانِ او خارج میشوند تا نشان بدهند او در حال حرفزدن هم دقیقن نمیداند چه میخواهد بگوید و درواقع از گفتهها و افکارش مطمئن نیست. چیزی که در قسمت دوم، علیالخصوص در فصلهای فیلمبرداری، واضحتر است و معنایی دیگر به خود میگیرد.
ادامهی متن داستان فیلم را لو میدهد.
بخش دومِ سوغاتی با کلوزآپهایی از تصویرِ چند گل شروع میشود. تصویری که در چند جای دیگر نیز تکرار میشود و میتوان گفت نوعی موتیفِ تصویری در سوغاتی به حساب میآید. اما این تصویر به چه معنا است و چه ارتباطی با فیلم دارد؟ بخش دوم سوغاتی داستان سر بلند کردنِ دوبارهی جولی است.
بعد از اوردوز و مرگ آنتونی، جولی که اوضاع درستودرمانی هم ندارد، کمکم به زندگیِ عادی برمیگردد: به خانهی خودش رجوع میکند، دوباره به مدرسه میرود، یکی دو باری از یکی دو مرد خوشش میآید [جالب است که ایدهی قرار با مرد همجنسگرا در پیتزای شیرینزبان (پل توماس اندرسون، ۲۰۲۱) هم وجود دارد]، پیِ شناختن بیشتر آنتونی میرود و درنهایت فیلمِ فارغالتحصیلیاش را میسازد. بنابراین میتوان گفت که این داستانِ شکوفایی جولی است و تصاویر گلی که در طول فیلم به نمایش درمیآیند استعارهی تصویریِ همین مضموناند. فیلم، در راستای دقیقتر کردنِ سیر تحول شخصیت جولی، جستوجوهای او برای یافتنِ سرنخی از آنتونی و روز پایانی زندگی او را گره میزند به دیدارِ او با پاتریک (فیلمسازی که درواقع یکی از دوستانِ آنتونی بود). این مسئله تقابل و قرینهای در داستان ایجاد میکند تا بعدتر بتوان بهتر و بهتر فیلمسازیِ جولی را سنجید. تسلطِ پاتریک در مقابل بیبرنامگی و پریشانیِ جولی.
موقعی که جولی بالأخره تصمیم میگیرد تا فیلمش را بسازد، بعد از همهی ایراداتی که استادانش به کارش میگیرند و او را به رعایتنکردن ساختارها و مقدماتِ فیلمنامهنویسی محکوم میکنند، او از مادرش پول قرض میکند. در قسمت پیشین هم او از مادرش پول قرض میکرد؛ ولی برای این بود که بتواند آن پول را به آنتونی بدهد. اینجا اما او به فکر خود و کارش است. همین مسئله یکی از پیشرفتهایی است که او نسبتبه زندگیِ گذشتهاش با آنتونی کردهاست. اینکه او بیشتر حواسش به خودش است و واقعن دارد در راستای اهدافش قدم برمیدارد و گویی از آن دخترِ سودازدهی بخش نخست فاصله گرفته است. دختری که فقط ایدهها و تصاویری در ذهن داشت و چندان قدمی برای تصویرکردنشان برنمیداشت.
فیلمنامهای که او نوشته است تا بسازد دربارهی آنتونی است. رابطهاش با او و لحظاتی که با هم تجربه کردهاند. پس عجیب هم نیست که جولی این فیلمنامه را در جایی بنویسد که یکی از قرارگاههای مهمش با آنتونی بوده است: رستورانی که اولینبار در همانجا آنتونی نقاشیِ «سوغاتی» (اثرِ ژان-اونوره فراگونار) را به جولی نشان داد. نقشی از دختری که دارد اسمِ معشوقش را بر تنهی درختی میکَند.
فیلم حدود بیست دقیقه از زمانش را به فرایند فیلمسازی جولی اختصاص میدهد. فرایندی که ــ چنانکه پیشتر هم اشاره شد ــ از دو منظر عنصر مهمی است: یک اینکه کنشی بزرگ از جانبِ اوست که فارغالتحصیل شدنش را نیز در پی دارد و دو اینکه یادبودی است برای رابطهاش با آنتونی. به موردِ دوم بازخواهیم گشت. اینجا بهتر است دربارهی نقش این فیلم در بلوغ شخصیتیِ جولی صحبت کنیم. کسی که سرِ صحنهها نمیتواند درست صحبت کند و بهنظر میرسد چندان تسلطی روی صحنه، روی عوامل، روی دکوپاز و حتی روی حسوحالِ مد نظرش ندارد. این بیست دقیقه حاوی مکالمههای پیدرپیِ او با بازیگران دربارهی حالوهوای صحنه و کاراکترهای فیلمنامه است و همچنین سروکلههایی که او با فیلمبردار یا طراحِ صحنه میزند.
دو لحظهی مهمی که در این زمینه مورد توجهاند یکی جایی است که گرنس دارد با بازیگرِ مقابلش دربارهی جولی حرف میزند و دیگری دعوایی است که بینِ او و فیلمبردارش شکل میگیرد. دعوایی که حاصل بیتدبیری جولی است. حاصلِ همان شلختگی و بیساختاری فیلمنامه که باعث شده است عوامل سردرگم شوند. این دعوا، که بعدتر به یک جروبحثِ جمعی داخل اتومبیل میانجامد، نقطهی مهمی در تحول و خودآگاهیِ جولی است. اتفاقی که دقیقن در اواسط فیلم میافتد.
اما شاید مهمتر از این تحول شخصیتی، که بیشتر در زمینهی کاری برای جولی اتفاق میافتد، تأثیری است که این فیلم در روح و روان جولی و در زمینهی رابطهی ازدسترفتهاش با آنتونی دارد. بعد از به نمایش درآمدن فیلم در سالنِ سینماست که جولی در این زمینه نیز با خود به صلح میرسد. از شیرینیهای فیلم هم همین است که سکانسِ رؤیا/رهایی جولی از نظر بصری بیشتر بهسبکِ همان فیلمهایی ساخته شده است که دانشجویان مدرسه در فیلمِ فارغالتحصیلیشان میسازند. جولی با از سر گذراندنِ مراحلی، بالأخره با آنتونی روبهرو میشود. درحالیکه دارد با زنی دیگر میرقصد. جولی دیالوگهای گذشتهاش با آنتونی را به یاد میآورد: «از اذیتکردنِ خودت دست بردار.» اینجاست که جولی جرئت میکند و دوربین را درست رو به آنتونی میگیرد. لحظهی مواجههی بیواسطهی او با آنتونی. ایناست که آنتونی کاملن برای او میمیرد.
جولی، که پشتِ ماسک آنتونی پنهان شده است، بیرون میآید. حالا او میتواند از تمامِ مراحلی که از سر گذرانده است برگردد. دویدنِ او در چمنزار مصداقی تصویری برای این رهایی است. دیدارِ مادرش از جولی در خانهی جولی، که برای نخستین بار در این بخش اتفاق میافتد، تأکیدی دیگر بر همین مضمون است؛ جدای از تأثیری که در روندِ داستانی دارد و در آن، جولی پولِ قرضگرفتهشده را به مادر پس میدهد. این آغاز موفقیتهای جولی است. موفقیتی که سر صحنهی فیلمبرداریِ یک موزیکویدئو و مصاحبهی بعدش هم مشاهده میشود. حالا دیگر جولی بر صحنه مسلط است و میداند چه میخواهد.
میدانستیم که او این دو فیلم را با الهام از تجربههای شخصیِ خودش از زمان تحصیل در مدرسهی فیلمسازی ساخته است و این سکانسِ پایانی، که اشارهای به ساختهشدنِ همین دو فیلم دارد، تأیید و تکمیلی است بر این منظور. همچنان که داستانِ جولی با خوبی و خوشی و در میان دوستانش در فیلم تمام میشود، سوغاتیها نیز هم برای مخاطب و هم برای فیلمساز تمام میشوند. این «کات»ی است که خودِ جوانا هاگ میگوید تا نشان بدهد که دیگر فیلم تمام شده است.بهنظر میرسد سکانس پایانی ادامهی یکی از ایدههای فیلم باشد: فیلم در فیلم. جوانا هاگ با استفاده از این سکانس در فیلم میزانابیمی ایجاد میکند تا بهنوعی فاصلهگذاریای نیز با مخاطب انجام دهد.