نقد فیلم ساعت ناامیدی (The Desperate Hour) | داستان گروگان‌گیری با چاشنی تبلیغ آیفون!

نقد فیلم ساعت ناامیدی (The Desperate Hour) | داستان گروگان‌گیری با چاشنی تبلیغ آیفون!

فیلم The Desperate Hour با بازی نائومی واتس با اینکه کانسپت جذابی دارد، اما حقیقتا بیشتر در خدمت تبلیغ گوشی آيفون است. در ادامه با نقد این فیلم همراه باشید.

برخی از مواقع با ایده‌ها و کانسپت‌های جذابی مواجه می‌شویم که در نگاه اول جذابیت آن ظاهرا کافی به‌نظر می‌رسد، اما در مقابل در اجرا این ایده و کانسپت عمق بیشتری پیدا نمی‌کند و در حالت اولیه و خام خودش باقی می‌ماند. فیلم The Desperate Hour داستان مادری را دنبال می‌کند که یک سال است شوهر خود را از دست داده و حالا به‌همراه پسر نوجوان و دختر کوچکش در شهری کوچک زندگی می‌کند. داستان فیلم از جایی آغاز می‌شود که یک گروگان‌گیر مسلح، در مدرسه‌ای که پسر این زن در آن درس می‌خواند، حمله‌ای را انجام داده است. حال مادر این پسر که در جنگل گیر افتاده، در تلاش است هر طور شده با پسر خود تماس بگیرد؟

فیلم The Desperate Hour در ظاهر ایده جذابی دارد و قرار است از نگاه یک مادر به حوادث تیراندازی در مدارس بپردازد. ما قرار است ترس و وحشت و لحظات سخت یک مادر را در جنگل مشاهده کنیم که هیچ راهی برای رسیدن به پسرش ندارد و نمی‌داند او زنده است یا کشته شده و حتی این تصور به او دست می‌دهد که شاید خود پسرش عامل این اتفاقات باشد. آنچه که این ایده را جذاب می‌کند درماندگی این مادر است و ما باید کشمکش او برای فرار از جنگل و رسیدن به مدرسه و یافتن وضعیت پسرش را دنبال کنیم.

اما همیشه وجود یک ایده یا کانسپت جذاب قرار نیست کافی باشد و فیلم ساعت ناامیدی ثابت می‌کند که چگونه یک ایده جذاب می‌تواند به یک فیلم بسیار بد تبدیل شود. پس از شروع فیلم که ظاهرا یک روز عادی است، ما مادری را می‌بینیم که طبق برنامه برای دویدن به جنگل می‌رود تا در آن آرامش پیدا کند و کمی تنها باشد، اما همه چیز از کنترل خارج می‌شود و حالا او نه زمان کافی برای بازگشت به خانه دارد و نه راهی برای رسیدن به پسرش. او باید به‌تنهایی از جنگل عبور کند تا به تاکسی مدنظرش برسد.

این روند حدود ۵۵ دقیقه طول می‌کشد و نائومی واتس تنها بازیگر این صحنه است که مدام در حال زنگ زدن به دوستان و افراد مختلف برای باخبر شدن از وضعیت پسرش است. با اینکه هدف، نمایش وحشت زدگی و درماندگی این مادر است و با اینکه سازندگان در طول فیلم بارها تاکید می‌کنند وضعیت اینترنت و تلفن دچار مشکل شده است، اما به‌طرز معجزه‌آسایی تمام تلفن‌های او درنهایت وصل می‌شود! ظاهرا سازندگان تصمیم گرفتند تا تمرکز خود را بیشتر روی تبلیغ گوشی آیفون بگذارند!

این موضوع در طول فیلم بارها دیده می‌شود و بیشتر از اینکه ما درماندگی شخصیت اصلی را ببینیم، بیشتر در حال تماشای توانایی گوشی آیفون هستیم و ظاهرا شخصیت اصلی فیلم بدون گوشی خود نمی‌تواند یک قدم هم جلوتر بگذارد و این وابستگی عجیب باعث می‌شود تا کمتر نگران وضعیت پسرش باشیم و بیشتر کنجکاو شویم که اگر گوشی خود را از دست دهد، چه اتفاقی برای او رخ خواهد داد. به‌عنوان نمونه نائومی واتس در یک صحنه به زمین می‌خورد و سر او به سنگی برخورد می‌کند، اما درست پس از لحظاتی کوتاه و پس از اینکه گوشی او زنگ می‌خورد، او دوباره هوشیاری خودش را به‌دست می‌آورد و به راهش ادامه می‌دهد.

ما در فیلم The Desperate Hour به‌دنبال صحنه‌هایی هستیم که باور و عقاید شخصیت اصلی به چالش کشیده شود و او در تنهایی و زمانی‌که دسترسی به چیزی ندارد، دچار چالش بزرگی شود. اما بزرگ‌ترین چالش این شخصیت درنهایت پیدا کردن راهش به سمت جاده است که در این مورد هم گوشی آیفون به کمک او آمده است و مشخص نیست اگر این گوشی را نداشت چگونه راه خانه خودش را قرار بود پیدا کند. همچنین آیفون او خود به خود باعث درمان شخصیت اصلی می‌شود. نکته تاسف بار جایی است که ما در این فیلم قرار است حوادث تلخ تیراندازی در مدارس را از زاویه دید یک مادر تنها ببینیم.

اما فیلم نه پرداخت درستی از این موضوع دارد و نه قرار است پا را فراتر از یک ایده و کانسپت بگذارد. در فیلم قرار نیست شاهد ریسک خاصی باشیم و کارگردان فیلم تا حد امکان از انجام هرگونه ریسکی اجتناب کرده است. در عوض فیلم در قابل پیش‌بینی‌ترین حالت ممکن به پایان می‌رسد و تمامی فرصت‌های ممکن را برای تبدیل شدن به یک اثر ماندگار می‌سوزاند. اگر در فیلمی مثل فیلم Spontaneous سازنده برای رساندن پیامش به هرکاری دست زد تا بتواند به اهدافش برسد، اینجا دقیقا در نکته عکس عمل شده است.

سازندگان تصمیم گرفته‌اند تا به‌جای ریسک پذیری به سراغ موارد عجیبی مثل تماس شخصیت نائومی واتس با تیرانداز مدرسه بروند و همین موارد باعث شده تا فیلم The Desperate Hour به یک ناامیدی بزرگ تبدیل شود. مشخص نیست که نائومی واتس چرا حاضر شده است در چنین فیلمی بازی کند، اما حتی بازی هم در فیلم چندان چنگی به دل نمی‌زند و خود او اسیر کارگردانی و نویسندگی ضعیف فیلم شده است. فیلمی که بیش از ۵۵ دقیقه را صرف دویدن شخصیت اصلی می‌کند و مابقی آن در تاکسی سپری می‌شود و درنهایت با تماس ناگهانی به تیرانداز مدنظر ختم خواهد شد.

فیلم The Desperate Hour در مجموع شاید ایده و کانسپت جالبی داشته باشد، اما نشان می‌دهد که داشتن یک چنین ایده‌ای روی کاغذ تنها بخش کوچکی از ماجرا است و پیاده‌سازی و دادن شاخ و برگ به آن بخش مهم‌تر و بزرگ‌تر دیگر فیلم است که سازندگان فیلم در بخش دوم عملکرد ضعیفی داشته‌اند. فیلم نه توانسته آن وحشت و نگرانی مادرانه شخصیت اصلی را به تصویر بکشد و نه توانسته صحنه‌های تکان دهنده تیراندازی در مدارس را بازسازی کند.

مشکل اینجا است که بیننده درنهایت قرار نیست ارتباطی با داستان پیدا کند و فیلم در مهم‌ترین اهدافش و رسیدن به آن مشکل بزرگی دارد. تمرکز فیلم تنها روی شخصیت نائومی واتس است و او تعامل خاصی با شخصیت و بازیگر دیگری ندارد. در یک مقایسه ما چندی پیش فیلم The Guilty با بازی جیک جیلنهال را داشتیم که با اینکه فیلم مشکلات زیادی داشت، اما توانست در ایجاد رابطه بین شخصیت جیلنهال با دیگر شخصیت‌های فیلم موفق عمل کند، اما در فیلم The Desperate Hour چنین موضوعی هرگز احساس نمی‌شود.

همچنین فیلم بیش از اینکه روی مشکلات و وحشت یک مادر تنها در جنگل تمرکز کند، ظاهرا بیشتر به یک تبلیغ تجاری طولانی از گوشی آیفون و کیفیت و آنتن دهی و خدماتش تبدیل شده است و در پایان بیشتر با یک فیلم شعاری طرف هستیم تا اینکه در عمل به اهدافش برسد. درنهایت فیلم ساعت ناامیدی قرار نیست حرف خاصی در مورد تیراندازی در مدارس به‌خصوص از دید والدین بگوید و درنهایت به اثری خسته‌کننده و عذاب‌آور تبدیل شده است.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
18 + 0 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.