نقد فیلم زیر نور کم | خاطرات عشقی کهنه

نقد فیلم زیر نور کم | خاطرات عشقی کهنه

«زیر نور کم» عنوان فیلمی اجتماعی و محصول سال ۱۳۹۹ است. محمد پرویزی بعد از فیلم سینمایی «لابی» سراغ کارگردانی این فیلم رفته است. در این فیلم بازیگران مطرحی از جمله لیلا زارع و صابر ابر به ایفای نقش پرداخته‌اند.

 احسان رسول‌اف، تهیه‌کننده فیلم زیر نور کم از کارگردانش شناخته‌شده‌تر است. او تهیه‌کننده آثار مهمی از جمله انیمیشن «آخرین داستان» و فیلم «بمب، یک عاشقانه» بوده است. محمد پرویزی نویسنده و کارگردان کُرد سینمای ایران است. او قبل از این فیلم دو فیلم دیگر را در کارنامه خود ثبت کرده است. دو فیلم قبلی او فیلم‌های لابی و سمفونی تولد بودند. پرویزی همواره در فیلم های خود نویسندگی فیلمنامه را هم برعهده داشته و از بازیگران چهره استفاده کرده است. در فیلم لابی مجموعه‌ای از بازیگران شناخته‌شده سینما همچون شهاب حسینی، مصطفی زمانی و سحردولتشاهی ایفای نقش کرده‌اند. در فیلم سمفونی تولد هم پرویزی از ترکیب بازیگران فیلم زیر نور کم (لیلا زارع، صابر ابر، حمیدرضا آذرنگ و بهناز جعفری) استفاده کرده است. فیلم قبلی محمد پرویزی یعنی سمفونی تولد هم مانند آخرین اثرش، در مورد رهایی نیافتن از گذشته است. 

تاکنون فیلم‌های متعددی با ایده اولیه رهایی نیافتن از اتفاقات گذشته ساخته شده‌ است که شاید در سینمای ایران شناخته‌شده‌ترین آن‌ها فیلم گذشته از اصغر فرهادی باشد. اما این ایده هر چقدر که جذاب است تکراری هم شده است و برای اینکه فیلم تازه‌ای را در این زمینه ساخت باید داستان متفاوتی و جذابی را انتخاب کرد. فیلم جدید محمد پرویزی در نماوا و فیلیمو اکران آنلاین است. این فیلم در فیلیمو تقریبا از ۱۵۰۰ مخاطبی که به آن رای دادند فقط توانسته است ۵۰ درصد را راضی کند. در نماوا هم این رقم به ۴۷ درصد می‌رسد که اصلا خوب نیست.  حال در این مطلب بررسی می‌کنیم که آیا داستان و نحوه روایت فیلم خوب از آب درآمده و فیلم را برای مخاطب جذاب کرده است یا نه ؟ و اینکه بررسی می‌کنیم چه چیزی باعث شده است که این فیلم با مخاطبش ارتباط لازم را برقرار نکند؟ خلاصه داستان فیلم زیر نور کم بدین گونه است : رویا با بازی لیلا زارع هنوز نتوانسته خود را از اتفاقی که در گذشته افتاده است رهایی ببخشد و این گذشته در زندگی کنونی او نقش مهمی را ایفا می‌کند.

در ادامه جزییات داستان فیلم فاش می‌شود

کارگردان با همان نریشن ابتدایی فیلم، قصد دارد فضای داستان را برای مخاطب روشن کند. متنی که در مورد گذشته و فراموش کردن آن است. سپس کارگردان مخاطب را به گذشته می‌فرستد تا اتفاق‌های گذشته را ببیند و سپس او را به زمان حال می‌آورد. قاعده‌ای هم که کارگردان برای گیج نشدن مخاطب قرار داده این است که در زمان حال، رویا (لیلا زارع) و حامد (صابر ابر) شخصیت‌های اصلی هستند و در زمان گذشته رویا و امید (حمیدرضا آذرنگ).

کارگردان سعی کرده است حال و هوای صحنه‌ها و رنگ‌بندی قاب‌ها را سرد و بی‌روح به تصویر بکشد تا با حال و هوای شخصیت‌ها همخوانی داشته باشد. رویا در گذشته خود غرق شده و نتوانسته مرگ امید را فراموش کند و نوعی افسردگی در وجود او وجود دارد. حامد هم از این وضع خسته شده و رویا را تعقیب می‌کند. این شخصیت‌ها از زندگی خود لذت نمی‌برند و تنها آن را تحمل می‌کنند. در صحنه‌های فیلم هم (در زمان حال)  کمتر از رنگ‌های گرم و سر زنده استفاده شده و بیشتر جوی سرد بر صحنه‌ها حکم‌فرما است.

همینطور در چند صحنه کارگردان به‌صورت بسیار مهیج توانسته است مخاطب را با شخصیت رویا همراه کند و آشفتگی او را به تصویر بکشد. برای این‌کار تدبیر خوبی اندیشیده است و زمان حال و گذشته را در هم ترکیب کرده است تا مخاطب هم مانند رویا، حال و گذشته‌اش یکی شود. اما سؤال مهم اینجا است که آیا کشش داستانی مناسبی در این فیلم وجود دارد که مخاطب را تا انتها نگه دارد؟

ابتدا مخاطب با رویا همراه می‌شود تا بفهمد موضوع از چه قرار است. اما بعد از اینکه فهمید رویا کسی را از دست داده و در گذشته خود مانده است رغبت خود را برای ادامه فیلم از دست می‌دهد. شاید علت این باشد که شخصیت امید (حمید رضاآذرنگ)  آنگونه که باید برای مخاطب اهمیت پیدا نکرده که بفهمد مرگش چگونه روی داده است. یا بهتر بگوییم گذشته آنطور که برای رویا اهمیت پیدا کرده برای مخاطب مهم نشده است. علت این موضوع احتمالا می‌تواند شخصیت‌پردازی کم‌رمق امید باشد.

منظور از شخصیت‌پردازی کم‌رمق این نیست که زمان حضور شخصیت امید در فیلم کم است. بلکه یعنی امید طوری معرفی نشده است که به شخصیتی مهم تبدیل شود و برای مخاطب اهمیت پیدا کند. برای مثال در همان فیلم گذشته اصغر فرهادی، همسر سابق سمیر (با بازی طاهر رحیم) در فیلم فقط چند دقیقه حضور دارد و آن هم روی تخت بیمارستان، اما در فیلم آنقدر موضوع پیرامون این زن مهم می‌شود که مخاطب برای فهمیدن اینکه چه بلایی به سرش آمده است لحظه‌شماری می‌کند.

کارگردان خیلی سعی کرده است تا معمایی را در فیلم ایجاد کند. هدف کارگردان این بوده که همان‌طور که حامد در تعقیب رویا می‌رود، مخاطب هم این دو را تعقیب کند تا بفهمد موضوع از چه قرار است اما زمانی‌که حامد، رویا را پیدا می‌کند و با هم دعوا می‌کنند این ماجرا خاتمه می‌یابد و دیگر مخاطب علاقه‌ای به دیدن ادامه فیلم ندارد. حتی موضوع فرزندی به نام سایه هم نتوانسته است کشش زیادی ایجاد کند و دلیلش این است که سایه از همان ابتدای فیلم اهمیتی را که باید در ذهن مخاطب ایجاد می‌کرده ایجاد نکرده است.

عمده بار فیلم بر دوش لیلا زارع در شخصیت رویا است. او باید بتواند مخاطب را با خود همراه کند و حال بد و زندگی بین حال و گذشته شخصیت را به تصویر بکشد. لیلا زارع آشفتگی شخصیت را به‌خوبی اجرا کرده است. اما سوی دیگر فیلم، شخصیت حامد با بازی صابر ابر است که او هم باید بتواند خود را به مخاطب نزدیک کند. زیرا او هم به خاطر گذشته رویا دارد زجر می‌کشد. اما نویسنده نتوانسته این شخصیت را آنگونه که باید پرداخت کند و نمی‌توان تمام ایرادها را به صابر ابر وارد کرد. بهناز جعفری هم که به‌عنوان یکی از نقش‌های اصلی اسمش آورده شده است اصلا نقش کلیدی‌ای ندارد و فقط چند دقیقه در فیلم حضور دارد.

در کل باید گفت: فیلم زیر نور کم، ایده‌ای دارد در مورد اینکه نباید حال را فدای گذشته کرد. این ایده بسیار جای کار دارد و می‌توان داستان‌های جذابی از آن استخراج کرد. اما این فیلم به هر دلیلی نتوانسته این ایده را به داستانی خوب تبدیل کند. هر چند کارگردانی فیلم قابل‌توجه است اما باز هم نمی‌توان از ضعف داستان چشم پوشید و همین ضعف، فیلم را به اثری متوسط تبدیل کرده است.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
2 + 10 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.