فیلم The Lost Girls با حضور پیتر پن به دختران یک خانواده در نسلهای مختلف میپردازد، اما خیلی زود راهش را گم میکند. در ادامه با میدونی و نقد این فیلم همراه باشید.
فیلم The Lost Girls داستان چهار نسل از زنان خانواده دارلینگ را دنبال میکند که حوادث پس از قبول کردن ماجراجویی با پیتر پن در نورلند را دنبال میکند.
تمرکز این فیلم روی وندی است که مانند مادر بزرگ و مادرش با پیتر پن به سرزمین جادویی سفر میکند و در آنجا به او قول میدهد که هرگز بزرگ نمیشود، اما وندی حالا باید با مشکلاتی مثل روابطش با همسرش و همچنین دخترش بری مواجه شود و باید بین واقعیت و خیال یکی را انتخاب کند.
فیلم The Lost Girls اقتباسی از رمانی به همین نام است که درواقع این رمان با الهام از داستان پیتر پن نوشته شده است. فیلم دختران گمشده روی کاغذ ایده نسبتا جالبی دارد و اینکه ما قرار است وندی را در هر بازه سنی بررسی کنیم، ایده جالبی بهنظر میرسد.
اما فیلم از همان ابتدا شروعی مبهم دارد و درواقع مادربزرگ وندی شروع به گفتن و ترسیم کردن مسیر زندگی نوهاش میکند. همهچیز در ابتدا شاید خیلی بد بهنظر نرسد و حتی تصور کنیم که باید به فیلم فرصت بیشتری بدهیم تا داستانش شکل لازم را بگیرد.
اما فیلم هرچهقدر به جلوتر میرود، بیشتر با مشکلاتی مواجه میشود که حتی برخی از آنها بهراحتی قابل حل بوده است. حالا شاید از خود سؤال کنیم که مشکل فیلم از کجا است؟ خب راستش باید بگویم که مشکلات فیلم The Lost Girls فراتر از یک یا چند مشکل ریز و درشت است. در ابتدا باید از روایت و فیلمنامه و حتی کارگردانی فیلم بگوییم. سپس به بازی بازیگران و استفاده آنها در طول فیلم برسیم و درنهایت پیام و بررسی هر بخش زندگی وندی را مورد بررسی قرار دهیم.
فیلم The Lost Girls روایت منجسمی ندارد و از همان ابتدا بیننده را سردرگم میکند. درواقع سازنده تصمیم گرفته تا با یک داستان کوتاه از زبان شخصیت مادربزرگ نقشه فیلم را ترسیم کند و در ادامه سازندگان فیلم به خودشان زحمت زیادی ندادهاند که داستان فیلم را به شکل روشنتر و بهتری روایت کنند و به آن شاخ و برگ دهند. اینکه تنبلی سازنده است یا مورد دیگری دخیل بوده مشخص نیست، اما ما درواقع داستان فیلم را صرفا از زبان یک یا دو شخصیت میشنویم و در ادامه تصاویری گنگ و نامفهومی را مشاهده میکنیم.
لیویا د پائولیس در مقام کارگردان و نویسنده فیلم The Lost Girls نتوانسته اثری منجسم از نظر داستانی و روایت را ارائه کند و در طول فیلم به سختی میتوانیم اطلاعات خوبی از داستان و شخصیتها دریافت کنیم.
مثل این نکته که چرا جین ناپدید شد و چرا کسی در موردش صحبتی نمیکند که فیلم درنهایت توضیح خیلی شفافی در موردش نمیدهد و مشخص نیست چرا این چند سال جین غایب بوده است. فیلم در مجموع روایت منجسمی ندارد و وندی هر لحظه که بزرگتر میشود، فیلم انگار کنترلی روی آن ندارد.
فیلم The Lost Girls نیاز داشت تا تعادلی بین بخش خیال و واقعیت ایجاد کند و ما بتوانیم تفاوتی معنادار از نظر داستانی احساس کنیم. ما میدانیم که وندی به نحوی گرفتار کاپیتان هوک شده است، اما تا زمانیکه این شخصیت در فیلم حضور ندارد، اصلا فراموش میکنیم که چنین شخصیتی در فیلم حضور دارد. یا در مورد پیتر پن اطلاعات خیلی زیادی در طول فیلم به ما داده نمیشود یا حتی در بخشی از داستان میبینیم که شخصیت پدر وندی عملا از داستان کنار گذاشته میشود.
هر شخصیت در طول داستان به نحوی و بدون توضیحی کنار گذاشته میشوند و تنها در طول صحنههای خاص شاهد بازگشتشان هستیم. مثلا پدر وندی در ابتدا داستان نقش مهمی در شکل گیری شخصیت دخترش دارد، اما ما دلیل معناداری از تصمیمات پدرش نمیبینیم و همچنین ارتباط وندی با دنیای بیرون عملا نادیده گرفته میشود. فیلم دختران گمشده روی کاغذ موضوع جالبی دارد و شاید به گروهی میپردازد که توانایی تشخیص واقعیت و خیال را ندارند و نیاز به کمک دارند.
اما چیزی که در مورد فیلم The Lost Girls حداقل میتوان با قاطعیت گفت، فیلم تلاش میکند تا روی روابط مادر و دختر در یک خانواده و در طول چند نسل مورد بررسی قرار دهد و در تلاش است بهطور مثال مشکل وندی با دخترش را با بزرگ شدنش بدون مادرش مرتبط کند، اما درنهایت فیلم نمیتواند از نظر داستانی، کارگردانی و روایت به این اهدافش که روی کاغذ میتواند جالب باشد، برسد. شاید فیلم لقمه بزرگی برای کارگردان فیلم باشد و شاید هم مشکل سطح توانایی یک فرد است.
درنهایت فیلم The Lost Girls شاید روی کاغذ به هدفش رسیده باشد، اما در خود فیلم چندان موفق نیست و صد البته پایان بندی فیلم شاید بهترین بخش آن باشد که پتانسیل به مراتب بیشتری برای ارائه کردن داشت تا اینکه یک داستان مبهم و گنگ را با یک نتیجهگیری قابل انتظار شاهد باشیم. اما فیلم دختران گمشده تنها از نظر کارگردانی و نویسندگی دچار مشکل نبوده و این فیلم با مشکلات عجیب و بزرگتری هم مواجه است.
بازی بازیگران فیلم The Lost Girls یکی از نقاط ضعف اصلی فیلم به حساب میآید. بازی بازیگران برای لحظاتی انقدر سطحی و ضعیف احساس میشود که به من بیننده این احساس القا میشود که انگار هر صحنه فقط با یک شات فیلمبرداری شده است تا فیلم سر موقع تحویل داده شود. لیویا د پائولیس که نقش نسخه بزرگسالی وندی را بر عهده دارد و اتفاقا کارگردان و نویسنده فیلم است، بازی فوقالعاده ضعیفی در طول فیلم دارد و خود به یکی از مشکلات اصلی فیلم تبدیل میشود و خب مشخصا کسی هم قرار نیست به او اعتراضی کند.
حتی بازی امیلی کری و آملیا مینتو که نسخه نوجوانی و کودکی وندی را بازی کردهاند، به مراتب بهتر است و حتی در برخی از لحظات دوست داشتیم که وندی واقعا به قولش به پیتر پن پایهبند بود و هرگز بزرگ نمیشد. لوئیس پارتریج در نقش پیتر پن نسبتا عملکرد قابل قبولی دارد و البته خیلی فضای خاصی هم به او داده نمیشود یا ایان گلن در نقش کاپیتان هوک صرفا بیشتر در حد اسم حضور داشته است و متاسفانه اصلا استفاده خوبی از او نمیشود. البته بازی ونسا ردگریو در نقش مادربزرگ نانا بدون شک بهترین بخش فیلم The Lost Girls است و میتوان او را نکته مثبت فیلم دانست.
فیلم The Lost Girls درنهایت تصمیم دارد تا دختران چند نسل از یک خانواده را به تصویر بکشد که در راس آن وندی تلاش میکند تا بهجای تکرار اشتباهات مادرش و ترک او، برای زندگیاش و حفظ همسر و دخترش مبارزه کند و بتواند از دنیایی که در آن گرفتار شده، رهایی پیدا کند. اما درنهایت فیلم با روایتی مشکلدار و ضعیف نمیتواند به اثری که وعده میدهد تبدیل شود و بهراحتی تبدیل به یکی از ضعیفترین فیلمهای سال ۲۰۲۲ میشود.