نقد فیلم داستان وست ساید (West Side Story) | بازسازی ضعیف اسپیلبرگ؟

نقد فیلم داستان وست ساید (West Side Story) | بازسازی ضعیف اسپیلبرگ؟

فیلم داستان وست ساید (west side story) اسپیلبرگ چقدر توانسته مثل یک بازسازی باشد؟ آن هم از فیلمی پُرافتخار و پرانرژی. با نقد این فیلم همراه میدونی باشید.

ایده بازسازی فیلم‌های کلاسیک و پرطرفدار، یکی از چالش‌برانگیزترین و در عین حال هیجان‌انگیزترین سیاست‌های فیلمسازی هالیوود است. به عقیده‌ی شرکت‌های فیلم‌سازی، آثاری که در گذشته مورد قبول مخاطبان بوده‌اند، این روزها به‌واسطه‌ی برانگیختن حس نوستالژی در ذهن تماشاگر بار دیگر نیز می‌توانند تضمینی برای گیشه باشند، آنهم در شرایطی که استودیوهای فیلم، پیشرفت‌های فوق‌العاده چشم‌گیری در زمینه‌ی تجهیزات فنی و بصری به‌خود دیده‌اند و می‌توانند ایرادات فیلم اصلی را نیز برطرف کنند.

این بازسازی‌ها، تجربه‌ای وسوسه‌کننده برای دوستداران سینماست، چراکه آن‌‌ها قرار است قصه‌ای زرق‌وبرق‌دار را با رنگ و لعابی جدید ببینند. از طرفی دیگر بازگشت و پرداخت دوباره‌ به فیلم‌های موفق کلاسیک، خود درجه‌ی بالایی از ریسک در شرکت‌های فیلم‌سازی را نیز می‌طلبد. نمایش‌های بازسازی شده اگر بهتر از فیلم اصلی ظاهر نشوند و نتوانند خلاهای نسخه کلاسیک را جبران کنند، اثر جدید تنها تجربه‌ای از شکستِ چنین شیوه‌ای برای ساخت فیلم خواهد بود.

فیلم داستان وست سایدِ استیون اسپیلبرگ از زمان پیش‌تولیداش تا زمانیکه به اجرای عموم در سینماها درآمد، موجی از انتظارات را در بین مخاطبان سینما به‌راه انداخت. چراکه هم نام فیلم پُرتنتنه بود و هم اینکه اسپیلبرگ کارگردانی است که نمی‌شود به این راحتی‌ها از کنارش گذاشت. اما داستان وست ساید بعد از انتشار نتوانست مخاطبان را به چیزی که منتظرش بودند برساند.

چراکه نسخه‌ی اولیه‌ی این اثر موزیکال، بعد از گذشت سال‌ها همچنان اثری فوق‌العاده تأثیرگذار و قابل‌اعتنا به‌حساب می‌آید و اسپیلبرگ با وجود قدرت کارگردانی خوبش نتوانست اثر را در پله‌ای بالاتر از وست سایدِ رابرت وایز قرار دهد. با این وجود فیلم نقدهای خوبی دریافت کرد و همچنین توانست جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر مکمل زن و بهترین فیلم موزیکال گلدن گلوب را برای سازندگانش رقم بزند.

در ادامه داستان فیلم داستان وست ساید فاش می‌شود

وست ساید اسپیلبرگ به وست ساید رابرت وایز وفادار است و محل داستان فیلم همان چیزی است که همیشه بوده، شهر نیویورک دهه‌ی ۵۰، در محله‌ای فرسوده با طبقه‌ی کارگر. جائیکه زاغه‌نشین‌ها برای خودشان دنبال سهم‌خواهی هستند. این منطقه شاهد رویارویی دو گروه جت‌ها و کوسه‌ها (پورتوریکویی) است که اولی سفیدپوستان (محلی‌ها) هستند و دومی خانواده‌های مهاجری که از اسپانیا آمده‌اند. هنگامی که تونی از گروه جت‌ها عاشق ماریا، خواهر یکی از اعضای باند مقابل می‌شود، وضعیتی سخت به‌وجود می‌آید که آتش دعواهای نژادی را شعله‌ورتر می‌کند.

در طول دهه‌های ۴۰ و ۵۰، ژانر موزیکال دوران طلایی خود را طی می‌کرد. این فیلم‌ها با آن دسته از موزیکال‌های فرد آستر ( Fred Astaire)، جین کلی (Gene Kelly)، جینجر راجرز (Ginger Rogers)، بینگ کرازبی (Bing Crosby) و... بین تماشاگران سینما از موفقیت و محبوبیت خیره‌کننده‌ای برخوردار بودند. وقتی‌‌که رابرت وایز و جروم رابینز داستان وست ساید (West Side Story) را در اوایل دهه ۶۰ ساختند، این ژانر نشان داد که به مسائل اجتماعی از دید عمیقی نگاه می‌کند؛ و شاید یکی از دلایلی که استیون اسپیلبرگ از میان آثار موزیکال این فیلم را برای بازسازی انتخاب کرده همین باشد.

اثری که هم موزیکال و پُرانرژی است و هم اینکه در پس دنیای رقص‌‌‌آلود خود، جهان تلخ اقلیت‌ها را نمایان می‌کند و از طرفی هم داستان عشقی‌اش حول قصه‌ی همیشه زنده‌ی رومئو و ژولیت شکسپیر می‌چرخد. بااین‌حال داستان وست ساید اسپیلبرگ آنقدر وفادارانه است که نمی‌دانیم هدف از این بازسازی دقیقا چه بوده؟

اسپیلبرگ (Steven Allan Spielberg) با دید مدرنی به فیلم نزدیک شده، درواقع او کاربنی روی نسخه‌ی ۱۹۶۱ قرار داده و با قلم این روزهای سینما اقدام به کپی برداری کرده است. وست ساید دهه 60، دومین فیلم پُرفروش سال شد و چند اسکار را هم برای سازندگانش دست‌وپا کرد. با این اوصاف چنین فیلمی در زمان خودش قطعا اثری مهم و تازه بوده است. حال وست ساید 2021 باید در مقابل چنین نمایشی، حرف‌های بیشتری برای گفتن داشته باشد، وگرنه مخاطبی که نسخه‌ی وایز و رابینز را دیده نمی‌تواند با این ورژن جدید کنار بیاید.

لازمه‌ی فیلم‌های موزیکال، به خدمت درآوردن رقص و موزیک برای پیشرفت درام است. در غیر این صورت شکل بر محتوا سوار می‌شود و مخاطب می‌ماند و یک فیلم بدون قصه. حال اگر موزیک و درام در بستر فضاسازی و جهان‌بینی فیلم، تنیدگی دراماتیک‌واری به‌خود بگیرند، تماشاگر با اثری روبه‌رو است که نه‌تنها موزیک آزارش نمی‌دهد بلکه قصه و شخصیت‌ها را با زبانی نرم‌تر و گویا‌تر می‌تواند دنبال کند.

در هر دو نسخه‌ی داستان وست ساید موزیک دقیقا چنین رسالتی را دنبال می‌کند و خصیصه‌ای است برای پیشبرد قصه. در نمایش ۲۰۲۱ ترانه‌ها بخشی از وظیفه‌ی فضاسازی و خلق جهان فیلم را برعهده گرفته‌اند. زمانیکه نوجوانان ترانه‌هایی با متن‌های سیاه می‌خوانند، تماشاگر متوجه شرایط فقر و تبعیض حاکم بر خیابان‌های حاشیه‌ی شهر می‌شود و شخصیت‌های قصه را بهتر می‌شناسد. این ترانه‌ها با این عمق تصویری‌شان، کمک زیادی به بسط قصه داده‌اند و در سراسر فیلم نیز با همین قدرت ظاهر می‌شوند.

داستان وست ساید (West Side Story) 2021 رقص‌هایی پُرانرژی‌تر و قدرتمندتر را در مجرای قصه به‌حرکت درآورده است

جاستین پک (Justin Peck) طراح رقص این نسخه ترجیح می‌دهد آثار جروم رابینز را با کپی‌برداری بازسازی نکند بلکه دوست دارد رقص‌های جدیدی را با ادای احترامی به این کارگردان وارد درام کند. بدون شک داستان وست ساید (West Side Story) ۲۰۲۱ رقص‌هایی پُرانرژی‌تر و قدرتمندتر را در مجرای قصه به‌حرکت درآورده است. درواقع کارگردان با نقطه نگاهی به رسالت بازسازی، توانسته از پس این بخش فیلم به‌خوبی بربیاید و با بهره‌گیری از هنر مدرن این روزها، رقص‌ها و لباس‌های وست ساید‌اش را به‌طرز چشمگیری با سلیقه‌ی مخاطب امروزی همراه کند.

زنان نسخه‌ی اسپیلبرگ صاحب شخصیت‌هایی پُرحضورتر هستند و بیشتر به‌چشم می‌آیند اما این بدان معنا نیست که آن‌ها با رویه‌ای پرداخت‌شده‌تر در قصه، نقش‌ها را جلو می‌برند. زنان در گروه جت‌ها عضویت قابل پذیرش‌تری پیدا کرده‌اند و همچنین والنتینا به‌جای داک اداره دراگ‌استور را برعهده دارد و از تونی محافظت می‌کند. اسپیلبرگ مطابق فرمول سینمایی این روزها، سعی کرده به داستان وست ساید رنگ زنانه‌تری بزند و با اهمیت به این جنس بخش دیگری از بازسازی خود را پیش ببرد.

تونیِ وست سایدِ ۲۰۲۱ تفاوت‌های عمیق‌تری با تونی وایز دارد و دارای بکگراندی دراماتیک‌تر است. او در اینجا یک زندانی سابقه‌دار است که آزادای مشروط گرفته و به‌همین دلیل نمی‌تواند دوباره به عضویت گروه جت‌ها درآید. تونی (Richard Beymer) ۱۹۶۱ چنین شناسنامه‌ای ندارد و تنها دلیلش برای نرفتن به مراسم رقص، پیدا کردن یک شغل و داشتن آینده‌ای متفاوت است که این انگیزه اصلا نمی‌توانست برهانی سینمایی برای جدایی او از گروه‌اش باشد.

چینو دوست برناردو نیز که در ورژن قبلی در سایه مانده بود، در این نمایش همانند بعضی از شخصیت‌ها دگرگون شده و به هویتی سینمایی رسیده است. این کارکتر با علم بر اینکه با قتل تونی دست به عملی دراماتیک زده، نیازمند هویت بهتری است که اسپیلبرگ این خلا را جبران کرده است.

این فیلم قبل از هرچیز با تابلوی تخریب زاغه‌ها شروع می‌شود و بعد از آن به میان درگیری دو گروه کوسه‌ها و جت‌ها می‌رود. اسپیلبرگ با این افتتاحیه تکلیف مخاطب با اثرش را مشخص می‌کند و به او می‌فهماند که فیلم با نابودی و خشونت بیشتری نسبت به جنبه‌ی رمانس بازسازی شده است. کارگردان سیاست‌های کلان را بالاتر از اختلافات نژادی می‌داند و با صحبت‌های پلیس در میان گروه جت‌ها پوزخندی تلخ به عکس‌العمل این آدم‌ها نسبت به دشمن بزرگترشان می‌زند.

فیلم اسپیلبرگ از وست ساید نسخه‌ی دهه‌ی 60‌اش وحشی‌تر و خشن‌تر است و جهان‌اش روی مسائل امروزی‌تر و رئال‌تری پیش می‌رود. سکانس تعرض به آنیتا ناملایم‌تر از دهه‌ی ۶۰ است که برای بالا بردن بار پرداختی این پلان‌ها زنان باند کوسه‌ها نیز مداخله می‌کنند. دعوای گروهی‌شان هم همینطور است، هم سلاح‌ها تغییر کرده و هم اینکه دوربین و نورپردازی‌ها به‌همراه فضای بسته‌ی لوکیشن بیش‌ازپیش خشم را وارد اتمسفر وست ساید می‌کنند. این ورژن از اسپیلبرگ به‌‌دنبال نمایش سیاست‌های ضد حاشیه‌نشینی، تبعات فقر، خشونت، تعصبات نژادی و غیره است و بُعد عاشقانه‌ی اثر را درپس این تفکرات جای می‌دهد.

West Side Story نه هیجان و شور رومئویی اثر قبلی را دارد و نه بازیگرهای دو نقش ماریا و تونی می‌توانند همانند ناتالی وود (Natalie Wood) و ریچارد بیمر (Richard Beymer) ظاهر شوند

West Side Story نه هیجان و شور رومئویی اثر قبلی را دارد و نه بازیگرهای دو نقش ماریا و تونی می‌توانند همانند ناتالی وود (Natalie Wood) و ریچارد بیمر (Richard Beymer) ظاهر شوند. تونی (Ansel Elgort)۲۰۲۱ اصلا نمی‌تواند بار عاطفی و عاشقانه‌ای که در سال‌های دور در اثر وجود داشته را دوباره در این فیلم به جریان بیاندازد. تفکرات بلندپروازانه‌ی آنیتا و پرداخت نسبتا خوبش، رابطه‌ی این شخصیت با برناردو را بسیار پُررنگ‌تر از روابط زوج اصلی فیلم نشان داده و تقریبا ناخواسته سعی به‌حاشیه بردن تونی و ماریا را دارد. از طرفی هم بازی خوب آریانا دبوس (Ariana DeBose) در نقش یک معشوقه اینقدر پرتلالو به چشم می‌آید که ژولیت قصه آنچنان که باید نقش‌اش مخاطب را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد.

در پایان داستان وست ساید (West Side Story) مخاطب از خودش می‌پرسد که آیا این فیلم نیازی به بازسازی داشت؟ به چه توجیهی این اثر چشم‌گیر نیاز به بازسازی دوباره‌ای دارد؟ آیا پُررنگ کردن و پرداخت بیشتر چند شخصیت و فوکوس نه‌چندان قوی روی مسائل اجتماعی دلیل محکمی برای ساخت یک بازخوانی از رومئو و ژولیت است؟ پاسخ برای چرایی بازسازی فیلم را شاید بتوان به ادای دین استیون اسپیلبرگ به این فیلم و کارگردانانش پیدا کرد.

وگرنه فیلم هیچ خصیصه‌ی فوق‌العاده مهمی نسبت به نسخه‌ی قبلی ندارد. کارگردان بزرگی مثل اسپیلبرگ قطعا قبل از ساخت این فیلم بارها و بارها برای خودش این سوالات را مرور کرده است اما نتوانسته در مقابل وسوسه‌ی علاقه‌ای که به داستان وست ساید داشته کوتاه بیاید. این فیلم جواب سوالات خود اسپیلبرگ از نسخه‌ی قبلی است. روشن شدن نقاط کوری که او نمی‌توانسته با آن‌ها کنار بیاید. وست سایدی که بتواند احساس مخاطب را هدف بگیرد، وست ساید برنده است. حتی اگر از دید Spielberg، نقاط ناشناخته‌ای داشته باشد.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
1 + 7 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.