نقد فیلم جمشیدیه

نقد فیلم جمشیدیه

فیلم سینمایی «جمشیدیه» دومین ساخته یلدا جبلی است که در دسته فیلم‌های اجتماعی جای می‌گیرد. فیلم جمشیدیه چند هفته‌ای است که اکران آنلاین شده است. در فیلم جمشیدیه بازیگرانی همچون سارا بهرامی و حامد کمیلی ایفای نقش می‌کنند. در این مطلب نگاهی به فیلم انداخته‌ایم.

یلدا جبلی در زمینه نویسندگی و کارگردانی فعالیت دارد. اولین فیلم او «داره صبح میشه» بود که در گروه هنر و تجربه اکران شد و مورد توجه قرار گرفت. فیلم «داره صبح میشه» در ۳۳امین جشنواره فیلم فجر در بخش هنر و تجربه نامزد بهترین فیلم شد. از بازیگران فیلم جمشیدیه می‌توان به رویا نونهالی و مهدی احمدی اشاره کرد. نکته قابل‌توجه فیلم‌های جبلی این است که در هر دو فیلم او فردین خلعتبری که در زمینه آهنگسازی بسیار شناخته‌شده است علاوه‌بر آهنگسازی، در زمینه‌های دیگری از جمله نویسندگی و تهیه‌کنندگی هم با او همکاری داشته است. فیلم جمشیدیه دومین ساخته یلدا جبلی است.

نکته قابل‌توجه در مورد بازیگران فیلم، این است که کیومرث پوراحمد که کارگردان مطرحی است و طرفداران سینما فیلم «اتوبوس شب» او را به یاد می‌آورند در فیلم جمشیدیه نقش کوتاهی را بازی کرده است. همچنین بهرام عظیمی که در زمینه کارگردانی انیمیشن فعالیت دارد و اکثریت او را با انیمیشن‌های راهنمایی و رانندگی می‌شناسند هم در فیلم جمشیدیه بازی کرده است.

در گذشته هم کارگردان‌هایی مانند ابراهیم حاتمی‌کیا و بهمن فرمان‌آرا در زمینه بازیگری فعالیت داشته‌اند. به هر حال فیلم «جمشیدیه» اولین‌بار در ۳۷امین جشنواره فیلم فجر اکران شد. فیلم جمشیدیه قصد دارد رفتارهای غلطی را که در جامعه وجود دارد نقد کند. اما باید دید آیا توانسته است هدف خود را به‌گونه‌ای تاثیر گذار اجرا کند؟ در این مقاله به بررسی فیلم جمشیدیه و پاسخ به این سؤال می‌پردازیم. خلاصه فیلم اینگونه است که امیر و ترانه یک روز در خیابان با یک راننده تاکسی درگیر می‌شوند و در ادامه حادثه پیش‌بینی نشده‌ای زندگی این زوج را تغییر می‌دهد.

در ادامه به بررسی فیلم جمشیدیه می‌پردازیم که داستان آن را لو خواهد داد.

کارگردان در فیلم جمشیدیه یکی از مشکلات رایج در اجتماع را مطرح کرده است اما در تأثیرگذار کردن فیلم زیاد موفق نیست. فیلم با یک اتفاق شروع می‌شود. درگیری لفظی دو راننده، که چون این اتفاق در جامعه ما بسیار زیاد شده است، این اتفاق زیاد هم اتفاق نیست زیرا یک چیز عادی و عادت هر روز بعضی از ما شده است. بعد از این اتفاق، باز هم یک اتفاق دیگر می‌افتد و داستان را پیش می‌برد.

امیر (حامد کمیلی) به‌صورت کاملا اتفاقی آگهی ترحیم همان کسی را می‌بیند که با او درگیر شده بود و این اتفاق به‌نوعی آغازگر داستان فیلم است. البته در جایی از فیلم پدر امیر به این موضوع اشاره می‌کند و آن را عجیب می‌داند. این ترفند را کارگردان بکار برده است تا خودش زودتر از منتقدان خود را نقد کرده باشد. اما باز هم شاید بگویید این اتفاق هم قابل قبول است. حالا به سراغ قسمت بعدی می‌رویم. 

ترانه (سارا بهرامی) که راننده را زده است عذاب وجدان می‌گیرد و اصرار دارد که خود را به پلیس معرفی کند. او از عواقب کارش بی‌اطلاع است و وقتی هم که دوست وکیلش (بابک) او را از عواقب کار مطلع می‌کند باز هم ترانه بر تصمیم خود پافشاری می‌کند. تا اینجا هدف نشان دادن مسئله عذاب وجدان است. اما مشکل امیر است می‌دانید چرا؟ امیر در داستان فردی معرفی می‌شود که بسیار به ترانه اهمیت می‌دهد.

بابک به امیر می‌گوید: به‌هیچ‌وجه نزار بره پیش پلیس. صحنه بعد چیست؟ ترانه بدون اطلاع امیر پیش پلیس رفته است. یعنی امیر هیچ تلاشی نکرده تا جلوی ترانه را بگیرد. ترانه خانواده‌ای دارد و امیر هم با پدرش روابط بسیار خوبی دارد. بافرض اینکه امیر کار می‌کند و سرش شلوغ است.آیا نمی‌توانست به خانواده خود یا ترانه خبر دهد تا مواظبش باشند؟ این یعنی کم هوش بودن شخصیت. در حیطه سینما هرچه بتوان شخصیت‌ها را باهوش‌تر خلق کرد مخاطب بیشتر جذب می‌شود.

 روایت فیلم بسیار آشفته است و بخش‌هایی از داستان روایت شده کارکردی در فیلم ندارد.بخش عمده‌ای از فیلم روایت‌گر حال و احوال و عمل‌های ترانه و امیر است. اما در جایی از فیلم داستان به درون خانه مرد راننده هم سرک می‌کشد. مشکل وقتی ایجاد می‌شود که در انتهای داستان می‌فهمیم که اگر قسمت مربوط‌به خانواده راننده را حذف می‌کردیم باز هم مشکل یا تغییری در داستان ایجاد نمی‌شد.

مثلا مخاطب اولین صحنه‌ای که داستان را با خانواده راننده پی می‌گیرد صحنه‌ای است که نامه از کلانتری به آن‌ها می‌رسد. اما اگر این صحنه را حذف کنیم و بجای آن ترانه در اتاقی در کلانتری ببینیم که منتظر خانواده راننده است. هیچ مشکلی برای داستان پیش نمی‌آید. یا د ادامه می‌بینیم که مادر با فرزندان خود بر سر رضایت دادن یا ندادن اختلاف دارد تا اینجای کار درست و این قضیه می‌تواند برای ترانه مشکل‌ساز باشد. اما مشکل جایی است که در انتها می‌بینیم مادر خانواده ناگهان در دادگاه رضایت می‌دهد بدون آنکه گره اختلاف او با فرزندانش باز شده باشد. پس برای چه اصلا فیلمساز این اختلاف را به مخاطب نشان داد؟

موضوع دیگر در فیلم جمشیدیه دفاع نهایی ترانه از خودش است. این صحنه یادآور صحنه‌ای از فیلم «هیس دخترها فریاد نمی‌زنند» ساخته پوران درخشنده است. در آن صحنه مریلا زارعی که وکیل متهم است انگار دارد کل هدف کارگردان از ساختن آن فیلم را از روی کاغذ می‌خواند درحالی‌که فیلم خودش گویا بوده و اگر هدف را نرسانده مشکل فیلمنامه است و این راه جالبی برای پوشانده این ضعف نیست. در صحنه دفاع ترانه از خودش هم درست همین اتفاق می‌افتد  و گویی سخنرانی‌ای درباره هدف ساخته شدن فیلم در جریان است. این موضوع با یکی از کلیدی‌ترین اصل‌های سینما در تضاد است. این اصل می‌گوید: نگو، نشان بده.

پایان فیلم به‌خوبی نشان می‌دهد چگونه خشونت و درگیری در جامعه جریان دارد و باز هم حوادث فیلم جمشیدیه ممکن است اتفاق بیوفتد. پایان فیلم نوعی موتیف است. موتیف به المان‌هایی می‌گوییم که در یک اثر هنری به‌صورت عمدی و برای بیان هدفی خاص تکرار می‌شوند.

انتهای فیلم جمشیدیه هم مانند ابتدای آن در حالی رقم می‌خورد که شخصیت‌ها در ماشین و در خیابان هستند اما تفاوتی که در پایان فیلم وجود دارد این است که شخصیت‌ها دیگر در جریان یک دعوای خیابانی نیستند بلکه ناظر آن هستند و به‌گونه‌ای می‌توان گفت از آن گریزان هستند. شخصیت‌های فیلم به آگاهی رسیده‌اند که این دعواها به کجاها می‌تواند ختم شود و برای همین از آن گریزانند. اما منفعل هم هستند.

چون وقتی کسی از خطری اطلاع دارد که دیگران ناخواسته در حال نزدیک شدن به آن هستند حکم زندگی اجتماعی این است که آن‌ها را مطلع کرد اما شخصیت‌های فیلم جمشیدیه کاری نمی‌کنند و تنها از قضیه رد می‌شوند. شاید کارگردان هدفش از نشان دادن این انفعال نزدیک کردن فیلم به واقعیت بوده است. چون در واقعیت امروز جامعه ما هم اکثر افراد در برخورد با بسیاری از مسائل منفعل هستند. شاید آگاه باشند اما باز هم کاری نمی‌کنند.

کارگردان در صحنه‌ای از فیلم ترانه را از بالا نشان می‌دهد که در حال پاک کردن لکه‌ای خیالی روی زمین است و در صحنه‌ای دیگر باز هم او را از بالا نشان می‌دهد که غمگین روی تخت دراز کشیده است. به تصویر کشیدن شخصیت از بالای سر او نوعی حس همدردی را در مخاطب به وجود می‌آورد.

کارگردان قصد داشته است که مخاطب، عذاب وجدان ترانه و رنجی که دارد می‌کشد را درک و با او هم‌ذات پنداری کند و در این کار تقریبا موفق بوده است. در صحنه دیگری که همسر راننده دارد آخرین ساعات زندگی راننده را شرح می‌دهد دوربین به آرامی و بدون کات از روی همه شخصیت‌ها می‌گذرد و رفته رفته به همسر راننده نزدیک می‌شود. این صحنه هم به‌خوبی توانسته است مخاطب را آرام آرام (مانند حرک دوربین) به شخصیت همسر راننده نزدیک کند.

پانته‌آ پناهی‌ها مانند همیشه بازی فوق‌العاده‌ای از خود بجای گذاشته است. سایر بازی‌ها تقریبا در یک سطح هستند. بجز بازی کیومرث پوراحد و بهرام عظیمی که کمی توی ذوق می‌زند. سؤال اینجا است: در زمانه‌ای که خیلی از هنرمندان بیکار شده‌اند، وقتی می‌شود برای نقش‌ها از کسانی استفاده کرد که بازیگر هستند و در این زمینه تجربه دارند چرا باید از افرادی که کارشان بازیگری نیست استفاده کرد؟ درنهایت باید گفت که فیلم «جمشیدیه» پیام‌های خوبی دارد که با جامعه امروز ما هم‌خوانی دارد و همین موضوع فیلم را ارزشمند می‌کند.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
3 + 0 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.