فیلم Thor Love and Thunder بهجای ارائه یک داستان ابرقهرمانی، تصمیم میگیرد یک داستان عاشقانه از ثور را به تصویر بکشد.
احتمالا از زمان معرفی ساخت فیلم Thor Love and Thunder بارها به این موضوع فکر کردهاید که این فیلم پتانسیل ادامه دادن نسخه ثور در فیلم Avengers: Infinity War بههمراه اعضای نگهبانان کهکشان را دارد. یا حداقل فکر میکردید که این فیلم قرار است مسیری مشابقه فیلم Thor: Ragnarok را دنبال کند. اما بدون شک تزریق بیش از حد شوخی و مایههای کمدی و همچنان تمرکز بیش از حد روی داستان عاشقانه، میتواند به بلای جان فیلم ثور ۴ تبدیل شود.
درست است که تایکا وایتیتی تصمیم گرفته است تا در چهارمین فیلم مستقل ثور بهجای دنبال کردن انتظارات یک فیلم کمدی عاشقانه را تحویل دهد. اما آیا این تصمیم درستی است؟ نمیتوان بهصورت کلی این جنبه و ایده را رد کرد و باید اول ببینیم کدام یک از بخشهای فیلم به درستی کار کردهاند و کدام یک مشکلاتی داشتهاند و سپس در این رابطه نتیجهگیری کنیم. پس در ادامه با میدونی و نقد فیلم ثور 4 همراه باشید.
چهارمین ماجراجویی مستقل ثور زمانی آغاز میشود که او پس از حوادث فیلم Avengers: Endgame بههمراه گروه نگهبانان کهکشان در حال ماجراجویی است، اما او باز هم نمیتواند آرامش و چیزی را که دنبالش است پیدا کند. در همین حال شاهد منشا شخصیت گور هستیم که پس از مرگ دخترش و رسیدن به یک شمشیر مرگبار، تبدیل به سلاخ خدایان میشود تا انتقام مرگ دخترش را از همه خدایان بگیرد. افتتاحیه فیلم نوید یک ماجراجویی جذاب از ثور را میدهد، اما ناگهان وایتیتی تصمیم میگیرد تا کاری انجام دهد که احتمالا کسی انتظارش را نداشت.
البته وقتی به نام فیلم Thor 4 برگردیم، احتمالا باید پیشبینی چنین موضوعی را هم میکردیم و با ورود جین فاستر عملا شاهد شکل گرفتن خط داستانی هستیم که بهراحتی میتواند طرفداران را به دو قسمت تقسیم کند. وایتیتی درواقع تصمیم میگیرد تا بهجای ساخت فیلمی مشابه فیلم Thor: Ragnarok، فیلمی عاشقانه ابرقهرمانی با تم کمدی بسازد و تمرکز کمتری روی صحنههای اکشن داشته باشد. البته این به معنای عدم وجود صحنههای اکشن نیست، اما فیلم Thor Love and Thunder تمرکز به مراتب کمتری روی این موضوع دارد.
البته ارائه یک داستان عاشقانه در دنیای سینمایی مارول دیگر چیز جدیدی نیست و همین چند ماه پیش در فیلم Eternals شاهد ارائه چنین داستانی بودیم، اما کاری که وایتیتی در نظر دارد تا حدی متفاوت است. اینکه شما برای اثبات عشق خود تا کجا قرار است پیش بروید و دوست دارید آخرین لحظات خود را کنار چه کسی سپری کنید. فیلم Thor Love and Thunder با ارائه چنین پیامهایی در نظر دارد تا رابطه نسبتا فراموش شده ثور و جین فاستر را زنده کند و در این کار هم تقریبا موفق عمل میکند.
وایتیتی کاری را که دو قسمت اول فیلم Thor از انجامش ناتوان بودند در فیلم Thor 4 انجام داد و بالاخره شاهد رابطه معناداری و انسانیتری از این دو شخصیت هستیم. وایتیتی تلاش کرده تا با استفاده از فلشبک تفاوتها و دلیل جدایی این شخصیت را توضیح دهد. اگرچه فیلم تصمیم دارد تا راه متفاوتی را درنهایت دنبال کند، اما خود وایتیتی هم در بین یک دو راهی یک فیلم تمام عاشقانه یا دنباله مستقیم فیلم Thor: Ragnarok قرار میگیرد.
وایتیتی درواقع ریشه خلق شخصیت مایتی ثور در فیلم را عشق ثور و جین فاستر به تصویر میکشد و این موضوع شاید کمی روی کاغذ جذاب باشد، اما درنهایت کمی ساده و پیش و پا افتاده بهنظر میرسد. بهصورت کلی تمرکز داستان فیلم روی یک داستان عاشقانه تصمیم اشتباهی به عقیده من نیست و باعث شده تا بتوانیم روی متفاوتی از ثور را هم مشاهده کنیم. این موضوع چالش جدیدی را دربرابر این شخصیت قدرتمند قرار داده است و حتی میتوان رگههایی از داستان فیلم Jojo Rabbit را در فیلم هم مشاهده کرد.
اما در طرف مقابل بخش کمدی فیلم تا حدی به نتیجه کار ضربه زده است. مشخصا هر کارگردان روش و استایل کار خودش را دارد، اما وایتیتی با انتخاب داستان فیلم Thor Love and Thunder تا حدی میتوان گفت کار خودش را سختتر کرده است. متاسفانه بسیاری از شوخیها در مقایسه با کارهای قبلی خود وایتیتی افت کرده است و این موضوع شاید تا حدی بهخاطر بخش عاشقانه فیلم هم باشد. بهطور مثال اگر به ابتدا فیلم بازگردیم، شاهد بالانس مناسبی بین اکشن و شوخی هستیم و این چیزی است که ما واقعا از وایتیتی انتظارش را داریم.
یا در صحنه زئوس باز هم شاهد این موضوع هستیم که صد البته ما را به یاد نبرد گلادیاتوری فیلم Thor: Ragnarok میاندازد. اما در مقابل در وسط حمله گور به آزگارد جدید شاهد شکل گرفتن شوخی هستیم که به فضای جدی و حتی نسبتا ترسناکی که گور خلق کرده است، ضربه وارد میکند. پس ما صحنههایی را داریم که وایتیتی بهخوبی توانسته توازنی میان شوخی، درام و اکشن ایجاد کند، اما در مقابل صحنههایی هم وجود دارد که بهطرز ناشیانهای به آن شوخی اضافه کرده است.
صد البته فیلم همچنان صحنههایی مثل صحنه پایانی هم دارد که شوخی کمتری در آن وجود دارد و تمرکز بیشتر آن روی بخش درام و عاشقانه فیلم قرار گرفته است، اما بهطور کلی اگر وایتیتی از ابتدا در نظر داشت تا بخش کمدی فیلم را پر رنگتر کند، شاید میتوانست تصمیمات بهتری بگیرد. در هر حال فکر نمیکنم ناتالی پورتمن با اینکه بازی خوبی در طول فیلم داشت، برای اجرای صحنههای کمدی مناسب بوده باشد. به عقیده من فیلم میتوانست تمرکز بیشتری روی گروه نگهبانان کهکشان داشته باشد.
متاسفانه این گروه تنها در ابتدا فیلم حضور داشتند و وایتیتی میتوانست واقعا آنها را جایگزین شخصیتی مثل هالک و لوکی در این ماجراجویی کند. هرچند وایتیتی تصمیم داشت تا از فیلم Thor: Ragnarok فاصله بگیرد، اما درنهایت روند فیلم تا حد زیادی شباهت داشت و شاید حضور پر رنگتر این گروه میتوانست به فیلم کمک بیشتری کند. یا وایتیتی میتوانست در صحنه پایانی فیلم از گروه نگهبانان کهکشان کمک بگیرد که رابطه و شیمی این گروه و ثور در دو قسمت فیلم Avengers و حتی ابتدا فیلم از نقاط مثبت و جذاب فیلم بوده است.
اگرچه وجود شوخیهای زیاد تا حدی به کیفیت کلی فیلم ضربه زده است و برخی از این شوخیها حتی در سطح کارهای خود وایتیتی نیستند، اما بخش عاشقانه فیلم Thor Love and Thunder دقیقا بخشی است که سوالات زیادی را ایجاد میکند. زمانیکه ما در حال تماشا یک فیلم ابرقهرمانی هستیم قطعا داستان عاشقانه یکی از بخشهایی است که کمتر به آن اهمیت میدهیم و شاید این همان دلیلی است که وایتیتی تصمیم گرفته تا چنین داستانی را روایت کند.
البته کلیت و پتانسیل خوبی در داستان عاشقانه فیلم وجود دارد، اما مشکل از جایی آغاز میشود که وایتیتی هم باید صحنههای اکشن به فیلم تزریق کند و هم اینکه راهی برای دنبال کردن استایل کمدی خود پیدا کند. اینجا جایی است که وایتیتی بعضا دچار مشکل میشود و نمیتواند توازن خوبی بین بخشهای مختلف فیلم ایجاد کند. ما ازطرفی شاهد داستان جدی و نسبتا تاریکی هستیم که خدایان در معرض انقراض هستند و ازطرفی جین فاستر هر لحظه به مرگ نزدیکتر میشود.
حالا اینجا جایی است که بخش کمدی فیلم ضربه زیادی به داستان و کلیت فیلم زده است. وایتیتی درواقع از تجربه فیلم قبلی تصمیم گرفت تا با بحث انقراض خدایان مثل رگناروک برخورد کند، اما اشتباهی که کرد این است که برخلاف فیلم قبلی اینجا خیلی کمدی ترکیب مناسبی نیست و باعث ضربه زدن به فیلم شده است. وایتیتی میتوانست بهجای خلق صحنههای کمدی صرفا تمرکز فیلم را روی داستان و بخش درام فیلم قرار دهد تا اینکه بهراحتی پتانسیل بالای فیلم را هدر دهد.
جلوتر هم گفتم اگر وایتیتی واقعا دوباره میخواست یک فیلم اکشن کمدی بسازد، بهتر بود که نقش گروه نگهبانان کهکشان را پر رنگتر کند و به سمت یک داستان عاشقانه یا جدی نمیرفت. بهصورت کلی مخالف ایده وایتیتی نیستم و اتفاقا از نکات خوب و مثبت فیلم هم بوده است که باعث شد تا پایان مناسبی هم شکل بگیرد، اما نحوه پیادهسازی آن در برخی از دقایق فیلم مشکل داشت که بهطور مثال جلوتر هم گفتم که نحوه تبدیل جین فاستر به مایتی ثور بیش از حد ساده به تصویر کشیده شده است و این دقیقا به مشکل نویسندگی فیلم هم باز میگردد. ما در برخی از دقایق با مشکلات عجیب نویسندگی مثل دیالوگ مایتی ثور به گور در پایان فیلم طرف هستیم که اگر بازی خوب پورتمن را کنار بگذاریم، خود دیالوگ عجیب و غیرمرتبط با صحنه است.
یکی از بحثهایی هم که از ابتدا در مورد فیلم Thor Love and Thunder وجود داشت، مدت زمان فیلم بوده است. بهصورت کلی مدت زمان فیلم بدون اینکه به کلیت داستان ضربه بزند، کافی بوده و ما بهصورت کلی داستان فیلم انقدری که انتظارش را داریم بزرگ نمیشود که انتظار زمان طولانیتری داشته باشیم. درواقع تمرکز بیشتر روی داستان عاشقانه فیلم باعث شد تا عملا بهجای شاخ و برگ دادن به داستان فیلم شاهد کوچکتر شدن مقیاس اتفاقات باشیم که این موضوع کاملا برخلاف داستان فیلم Doctor Strange in the Multiverse of Madness است.
اما مدت زمان فیلم Thor Love and Thunder درواقع بیشتر به خط داستانی گور ضربه زده است. صد البته گور ورود جذاب و ترسناکی دارد و کریستین بیل عملکرد درخشانی در این نقش داشته است، اما مدت زمان پایین فیلم باعث شد تا خیلی نتوانیم شاهد شرارتها و کارهای او باشیم که دقیقا مشابه داستان هلا در فیلم قبلی بوده است. اگر مدت زمان فیلم کمی طولانیتر بود، شاید سازندگان میتوانستند صحنه مبارزه گور با چند خدای مختلف را به تصویر بکشند.
یا حتی میتوانستیم صحنههای اکشن بهتری هم شاهد باشیم. البته صحنههای اکشن بهخاطر مدت زمان فیلم ضربه نخوردهاند و با اینکه بخشی از آن به علت وجود داستان عاشقانه است، اما دلیل اصلی آن این است که بیشتر صحنههای اکشن از یک الگو خاص پیروی میکنند و عمق خاصی ندارند. نکته جالب توجه این است که صحنههای اکشن فیلم اکثرا مشابه صحنههای اکشن پایانی فیلم Thor 3 هستند و تفاوت زیادی را نمیتوانیم مشاهده کنیم و در اینجا تنها میتوانیم از فیلمبرداری، موسیقی و طراحی هنری جذاب فیلم بیشتر لذت ببریم.
فیلم Thor Love and Thunder درنهایت اثری نیست که بتواند تمامی ایدههای خود را به درستی پیاده کند. وایتیتی میخواهد یک داستان عاشقانه ابرقهرمانی را روایت کند، اما با سبک کمدی که دارد عملا باعث نابودی ایده خود میشود و بدین ترتیب فیلم نمیتواند به هدف اصلی خود نزدیک شود. شاید وایتیتی اگر فیلمی کاملا جدی میساخت یا حداقل از نسخه ثور در قسمت سوم فیلم Avengers پیروی میکرد، نتیجه بهتری را میتوانست دریافت کند تا اینکه ایده اصلی خود در ایده و استایل خود گم شود.
فیلم Thor Love and Thunder شاید هرگز نتواند به انتظارات ما نزدیک شود، اما باز هم فیلمی به مراتب بهتر از دو قسمت اول فیلم Thor است و با اثری سرگرم کننده طرف هستیم که البته کاملا فراموش شدنی هم است. اگرچه فیلم Thor 4 از هماکنون زمینه برای قسمت بعدی را هم ایجاد کرده است، اما شاید بهتر باشد که مارول در ابتدا این موضوع را بازنگری کند که چه ایدههایی عملی هستند و از چه ایدههایی باید برای فیلم Thor 5 دوری کرد تا مشکلات عجیب این قسمت تکرار نشود.