فیلم «Look Both Ways»، به هر دو طرف نگاه کن، تصویری از دو مسیر متفاوت در زندگی ماست که با واقعیت جهانهای موازی، درامی فانتزی را ترتیب داده و سعی در بهتصویر کشیدن نمایشی جذاب را دارد.
چه میشد اگر اتفاقات زندگی بهنحو دیگری رقم میخورد و مسیر دیگری به رویمان باز میشد؟ فیلم بنایش را روی این سوال قرار داده و ایدهی درام خود را طبق این پرسش مطرح میکند. Look Both Ways، اثری دلگرمکننده در باب انتخابهایمان است، اینکه در زندگیمان هیچ انتخابی، هرگز انتخاب اشتباهی نیست و همه چیز بستگی به این دارد که چگونه ما با شرایط پیش آمده برخورد میکنیم. این فیلم درامی مولتی ورس و خارج از آثار مارول است که نه رویکردی علمیتخیلی دارد و نه متاثر از جهانهای ابرقهرمانان ایدهی خود را به ثمر مینشاند. به هر دو طرف نگاه کن، فیلمی است که داستاناش طبق مضامین خانوادگی پیش میرود و قهرماناش سفری واقعی و رئال را به سرانجام میرساند.
Look Both Ways، در عین ظاهر صمیمانهی خود، داستانی پر از ایدههای خام و نرسیده است که بهواسطهی آنچه در ویترین خود دارد، تماشاگر را تا پایان قصه مشتاق نگه میدارد. این کمدی رمانتیک، یک جدول زمانبدی برای زندگی است که میتواند، مخاطب ناامید از همه جا را تحت تاثیر خود قرار دهد و او را برای ادامهی زندگی امیدوار کند. به هر دو طرف نگاه کن درواقع فیلمی است میانه، که با ایدهی خوبش توجه تماشاگر را به خود جلب میکند و با پرداخت نهچندان دلچسباش او را ناامید میکند.
در ادامه بخشهایی از داستان فیلم مشخص میشود
ناتالی در شب فارغالتحصیلیاش در نقش دو نسخه از یک زن ظاهر میشود. او که به تازگی کالج را به اتمام رسانده تصمیم دارد به لسآنجلس برود و حرفهی رویایی خود را بهعنوان یک انیماتور آغاز کند. اما نسخهی دوم ناتالی با یک معضل جدی روبهرو است، او باردار است و قصد دارد که فرزندش را به دنیا بیاورد. از همینجا Look Both Ways، دو خط داستانی و دو ایدهی متفاوت را همزمان به کار میگیرد و پیش میبرد. فیلم براساس پیشامدها و نوع برخورد ما با انتخابها و شرایط زندگی، پیرنگی را میچیند که در انتها به فیلمی بدون دستانداز تبدیل میشود و تماشاگر را به پایانی خوش دعوت میکند.
فیلم سرشار از ایدههای تودرتویی است که فیلمساز با ادامه دادن پیرنگ و قصه بهعنوان اندیشههایی برای زندگی به خورد مخاطباش میدهد
فیلم سرشار از ایدههای تودرتویی است که فیلمساز با ادامه دادن پیرنگ و قصه بهعنوان اندیشههایی برای زندگی به خورد مخاطباش میدهد. اما نباید فراموش کرد که این فیلم تنها یک نمایش رویایی است که در خوشبینانهترین حالت ممکن ساخته شده و نمیتوان از آن بهعنوان راهنمای مسیرهای زندگی استفاده کرد. درواقع فیلم با این نگرش ساخته شده که شما هر مسیری را برای زندگیتان انتخاب کنید، نهایتا به موفقیت ختم میشود که البته این دیدگاه، تفکری صددرصد فانتزی خواهد بود که تنها در نتفلیکس به تحقق میرسد، لااقل این شیوهی برخورد با مسائل در فیلم Look Both Ways به کار ما جهان سومیها نخوهد آمد!
ایدهی جهانهای موازی همیشه و در هر سطحی برای کمپانیهای فیلمسازی تفکری بالقوه و جذاب بوده است، مخصوصا اگر این تفکرات مولتی ورسی به دنیای درام راه پیدا کند و قواعدش را نسبتا شبیه به آنچه که در آثار رئالیسم جادویی میگذرد، بچیند. تا اینجای کار یعنی فکر اولیهی Look Both Ways، همه چیز خوب است اما همینکه فیلم وارد مسیر اصلیاش میشود و درصدد نمایش دو جهان موردنظر برمیآید، همه چیز بهم میریزد و ایدههای درونی و قابل بحث فیلم بدون ترتیب اثربخشی، به قصهای بدون چالشهای جذاب تبدیل میشود.
همانطور که گفتیم همه چیز در نگاه اول زیباست، ایدهی جهانهای موازی، بررسی دو سرنوشت متفاوت، مقایسهی دو زندگی و روشهای مختلف رسیدن به شادمانی، اما همهی این فکرهای جذاب در ویترین فیلم خودنمایی میکنند و پیرنگ تنها به نمایش تصویری از این ایدهها رضایت میدهد. اول اینکه اگر بخواهیم به فیلم نگاهی دقیق بیندازیم متوجه خواهیم شد که فیلمساز تضمین موفقیت اثر خود را روی ایدهی دنیای موازی بنا کرده و طبق این دیدگاه پیش رفته: که ایدهای اینچنینی قطعا اثرش را نجات خواهد داد.
Look Both Ways، برگه برندهاش تنها همین ایدهی فانتزیاش است، چراکه اگر هرکدام از خطوط داستانی زندگی ناتالی را بدون توجه به ایدهی فانتزی فیلم و تنها بهعنوان یک قصهی رئال درنظر بگیریم متوجه خواهیم شد که فیلم چیز زیادی برای ارائه ندارد و تنها شبیه به یک دفترچهی خاطرات بهنظر خواهد آمد. ناتالی در هر دو خط داستانی، شخصیتی ناشناخته باقی میماند و به تعریفی گنگ از خود میرسد. درواقع تنها او یک تیپ است، چه بهعنوان یک مادر و چه در جایگاه فردی که به لسآنجلس میرود تا به شغل رویاییاش دست پیدا کند. ناتالی در خط داستانی مادر بودناش شبیه تمام مادران مستاصل و نگرانی است که فرزند ناخواستهای تمام برنامههای زندگیاش را نابود کرده و فرصت پیشرفت را از او گرفته است.
خط داستانی ناتالی که به لسآنجلس میرود هم الگو گرفته از کارکترهای تیپیکال است. او مانند همهی شخصیتهایی که بهدنبال آروزهای خود میروند، در پیرنگ حضور دارد و نمایانگر همهی استرسها و اضطرابهایی است که بیشتر شخصیتهای سینماییِ در جستجوی شهر رویاها تجربه کردهاند. ناتالی جهانهای موازی این فیلم چیزی فراتر از یک تیپ معمولی برای قصه عمل نخواهد کرد، بههمین دلیل او نمیتواند از محدودهای مشخص شده، احساس مخاطب را در دست بگیرد. شخصیتهای فاقد پیچیدگیهای لازم برای درام، کارکترهایی سوختهاند، آدمهایی که تماشاگر در زندگی عادی بارها با آنها روبهرو میشود و بهراحتی از کنارشان عبور میکند.
سلسله اتفاقات و گرههای پیشروی قهرمان اصلی در هر دو دنیای ناتالی مانند پرداخت شخصیت خود او، فاقد جذابیتهای درامی است، چراکه این شخصیت در تمام وضعیتهایی که قرار گرفته بدون پیچشهای اضطرابانگیزی مسیر قصه را طی میکند و سوالات تماشاگر را پاسخ میدهد. اتفاقاتی که ناتالی آنها را از سر میگذراند، همگی شرایطیاند که از دنیای رئال و واقعی بدون پرداختی دراماتیک وارد قصه شدهاند، برای همین است که مخاطب نمیتواند عکسالعمل خاصی را نسبت به آنها داشته باشد. روابط عاطفی قهرمان اصلی مانند همهی روابط عاشقانهای است که ما در اطراف خود میبینیم. رفتارهایی که رئیساش نیز با او دارد، دقیقا چیزی است که در دنیای واقعی همیشه رخ میدهد. بنابراین تماشاگر با اتفاقاتی سینمایی روبهرو نخواهد بود و تنها چیزی که او را پای فیلم نگه میدارد کنجکاویاش نسبت به نمایش واقعیتهای مجازی است.
سلسله اتفاقات و گرههای پیشروی قهرمان اصلی در هر دو دنیای ناتالی مانند پرداخت شخصیت خود او، فاقد جذابیتهای درامی است
مسئلهی مهم دیگری که دنیای فیلم را بهم میریزد، تضادی است که فیلمساز در ابتدا برایش تلاش میکند اما هرچه که به پایان اثر نزدیک میشویم، این تضادهای شکل گرفته بین دو دنیا بهتدریج محو میشوند و تاثیر فیلم را به حداقل میرسانند. Look Both Ways، در بطن خود با استفاده از این تضادها بهدنبال این بود که نشان دهد، هر مسیری را که انتخاب کنید، نهایتا همه چیز در زمان خودش اتفاق میافتد و این موضوع در پایان سفر اودیسهای ناتالی هم آشکار است، زمانیکه شاهد تلاقی زندگیهای او در جلو آینه هستیم. اما از آنجائیکه فیلمساز تضادها و مرزبندیهای این جهانها را به مرور کمتر و کمتر میکند مخاطب در درک تاثیر درماتیکی این سکانس عاجز میماند.
مادرانگی، خانواده، اهداف، روابط عاشقانه، هنر، انتخابهای زندگی، مسائل بزرگسالی و غیره مضامین دیگر فیلم هستند که قدم به قدم با مخاطب همراه میشوند اما همانطور که قبلا نیز گفته شد، این ایدهها تنها در حد یک جرقهی اولیه خودشان را نشان داده و مسئلهی خارقالعادهای را خلق نمیکنند. حتی مسائل مهمی مثل کار، عشق و دردسرهای بزرگسالی که نقطه اتصال دو دنیای قهرمان اصلی با یکدیگر نیز هستند، به حال خود رها شده و هیچ نکتهی مثبت سینمایی از میاناش بیرون نمیآید. Look Both Ways، فیلمی سرگرمکننده با یک سوم پایانی شادیبخش است که تماشاگر را برای اتمام سفر قهرمانانهی شخصیت اصلی سرحال میآورد اما نمیتواند تاثیری عمیق و ماندگار روی مخاطب داشته باشد.