ببینید چگونه میدوند «See How They Run»، ادای احترامی معمایی کمدی به آگاتا کریستی و وس اندرسون است. با نقد این فیلم همراه میدونی باشید.
آگاتا کریستی و نمایشنامهی تله موشاش، در فیلم ببینید چگونه میدوند، به خدمت گرفته شده است تا قصهی قتلی کلاسیک شکل بگیرد. تله موش مشهورترین اثر کریستی است که برای اولینبار در تئاتر لندن اجرا شد و تاکنون بیش از ۳۰ هزار بار در طول ۷۰ سال روی صحنه رفته است. این فیلم برای طرفداران رمزورازهای آگاتا کریستی و آن عصر طلایی داستانهای معمایی، شاید جذاب باشد. See How They Run (ببین چگونه میدوند) با عنوانی که اشاره به موشها دارد و با ارجاعات ادبی و نمایشیاش به ملکهی جنایت کلاسیک ادای احترام میکند.
See How They Run، فیلمی درهم است که هم در پرداخت ژانریک کم میآورد و هم ایدههایش به بار نمینشینند. ببینید چگونه میدوند در نقد نویسندگان ساخته شده، کسانی که از زندگی دیگران بهره میگیرند تا بتوانند اثری هنری را خلق و به نام خود ثبت کنند. اما فیلم آنقدر محافظهکارانه پیش رفته که این هدف و درونمایه به کلی زیر دیگر اتفاقات فیلم مدفون شده و تنها در حد یک پیام نهچندان دلچسب به چشم میآید. See How They Run، فیلمی است با ایدههای ابتدایی جذاب و پرداختی کسلکننده که فقط در نگاه اول میتواند جذاب باشد.
در ادامه بخشهایی از داستان فیلم مشخص میشود
در جشن صدمین اجرای نمایشنامهی تلهموش در سال ۱۹۵۳، زمانیکه یک کارگردان آمریکایی به نام لئو کوپرنیک در حال مذاکره برای ساخت یک فیلم است، توسط مردی با کلاه و پالتویی بلند کشته میشود. پس از آن بازرس استوپارد بههمراه دستیار دستوپا چلفتیاش استاکر وارد ماجرا میشوند و وظیفهی پیدا کردن قاتل را به عهده میگیرند. فیلم با کوپرنیک راوی صحنه شروع میشود، او با تماشاگرش صحبت میکند و از معمای قتل درجه دوم حرف میزند اما طولی نمیکشد و شخصیتی که تا حدی به مخاطب نزدیک شده و بهعنوان یک کارکتر کنشزا که قصد گول زدن نامزد یکی از بازیگران را داشته، کشته میشود.
See How They Run، با اضافه کردن مقداری چاشنی طنز، از ارائهی یک قصهی معمایی کلاسیک صرف فاصله میگیرد
در دنیای معماهای کلاسیک آنهم از نوع انگلیسیاش، مقتولی که ماجرا را شروع میکند، یا معصوم است و دشمنی ندارد یا همه نسبت به او نفرت دارند. لئو کوپرنیک از نوع مقتولهای دستهی دوم است، آدمی که همه را آزار داده و کسی نیز بعد از مرگاش اشک نمیریزد. فیلم با اولین ایدهگیری از کهنالگوهای معمای قتل کلاسیک شروع میشود و سعی میکند که از دیگر قوانین این اصول کلاسیک نیز استفاده کند، یک بازرس کارکشته، تعداد زیادی مضنون یا قربانی احتمالی، معمایی برای حل کردن، پایانبندی در یک خانهی دورافتاده و قاتلی که یک قدم جلوتر است.
See How They Run، با اضافه کردن مقداری طنز و کمدی از ارائهی یک قصهی معمایی کلاسیک صرف فاصله میگیرد و نقشی مدرنتر به روایت قدیمی خودش میدهد. ترکیب و کنار هم قرارگیری معما و طنز در نگاه اول جنبهی جذابی به فیلم بخشیده و جلوهی جدیدی را به فرمی سنتی تزریق میکند. این رویکرد برای مخاطبی که بارها و بارها قصههای کلاسیک انگلستان را دیده و شنیده، تصویری بدیع است که میتواند تاحدودی گزینهی مناسبی برای طرفدران کمدی نیز باشد. اگر دو جنبهی طنز و معما را در تقابل یکدیگر قرار دهیم، طنز فیلم قبل از جنبهی معمایی داستان به چشم میآید. درواقع پیرنگ در به حرکت درآوردن معمایش دچار تعلل میشود و قبل از هرچیز رویکرد طنزش را بسط و گسترش میدهد. البته این رویه به آن معنا نیست که طنز فیلم از پرداخت قابل قبولی برخوردار است و میتواند در پس خود به شناخت و پرداخت شخصیتها، قصه، گرهها و هدف فیلم کمک کند. طنز در اینجا تنها ایدهی پررنگتری نسبت به دیگر ایدههاست و تنها در لایهی ابتدایی فیلم میتواند تماشاگر را به خود جذب کند.
استاکر، پاسبان زنی که دستیار بازرس شده، کارکتری است که طنزش به همهی خصوصیات شغلی و کاریاش میچربد و گاهی مثل کودنها رفتار میکند. او از ابتدا تا انتهای فیلم مثل کمدینی است که مجبور شده در فیلمی معمایی، لباس پلیسها را بپوشد و بهدنبال یک قاتل بگردد. درواقع او دچار پرداخت منفعلی از جنبهی شغلاش است، تا جائیکه میتوان او را با همین خصوصیات، بهعنوان یک آتشنشان، زنی خانهدار و معلم در فیلمی دیگر نیز تصور کرد. اگر نگاهی کلی به شخصیتهای قصه بیندازیم، طنز بیهدفشان تنها جنبهای از آنهاست که به چشم میآید.
شخصیتهای فرعی فیلم، همانهایی که بازرس بهشان مشکوک است و در طی روند پرونده بازجویی میشوند، کمرنگتر از هر عنصر دیگری در پیرنگ حضور دارند
شخصیتهای فرعی فیلم، همانهایی که بازرس بهشان مشکوک است و در طی روند پرونده بازجویی میشوند، کمرنگتر از هر عنصر دیگری در پیرنگ حضور دارند. آنها شخصیتهای تک بُعدی و تختی هستند که تنها ویژگیشان حضور در شب اجرای تئاتر است. کارکترهایی که نه تعلیق میشناسند، نه صاحب پیچیدگیهای خاصیاند، نه رفتارهای مشکوکآمیز دارند و نه باعث ایجاد گرههای تنشزا در فیلم میشوند. در فیلمهای معمایی و جنایی، تماشاگر نیازمند دیدن شخصیتهایی کنشگر و اضطرابانگیز است، کارکترهایی که در جهت جهانبینی و هدف فیلم پیش میروند و به تعلیق فیلم اضافه میکنند. فیلم See How They Run، از جنبهی این شخصیتها چیزی نصیباش نمیشود و آنها در غنای تعلیق اثر بلااستفاده میمانند.
تضاد بین دو شخصیت بازرس و استاکر، از آن ایدههای جذابی بود که هم میتوانست از جنبهی موقعیتآفرینی طنز به فیلم کمک کند و هم از نظر پیشبرد تعلیق، فیلم را در مرتبهی بهتری قرار دهد. استاکر دستوپا چلفتی، تا حدودی خنگ و فاقد شمهی پلیسی است، تا جائی که فکر میکند، بازرس مرتکب قتل شده. از طرف دیگر نیز بازرس حوصلهی او را ندارد و بهجای اینکه استاکر را آموزش دهد، یا او را بهدنبال نخودسیاه میفرستد یا خودش بهجای دندانپزشکی به کافه میرود. همین ایدهها کافی بودند تا فیلم هم کشاکش جذابی را از جنبهی تعلیق پرداخت کند و هم طنز معناداری را بهتصویر بکشد.
تعلیق و اضطراب تکهی پازل گمشدهی این فیلم معمایی است. قتلی در See How They Run، رخ میدهد و یک کارگاه مسئولیت رسیدگی به پرونده را برعهده میگیرد، این ایدهی ابتدایی که پیرنگ طبق آن شکلگرفته، دربردارندهی اضطرابی است که تماشاگر در سکانس اول، به محض رویارویی با آن متوجهاش خواهد شد و انتظار دارد. هرچه قصه جلوتر میرود این اضطراب پختهتر و ترسانندهتر شود. اما این آشوب و تعلیق تنها در ایدهی ابتدایی و صحنههای آغازین، متوجه فیلم است و تماشاگر بعد از قتل لئو هرچه میگردد و تلاش میکند، نمیتواند تعلیقی مناسبِ حل یک معمای قتل با کلی مظنون بیابد. فیلمنامه بهراحتی و بدون تنش و اتفاق خاصی همانند یک درام ساده از نقطهی A به B میرود و قاتل به راحتترین شکل ممکن شناسایی میشود.
See How They Run، اگرچه از پس ارائهی سبک محتوایی قابل قبولی نتوانسته برآید اما بهخوبی قادر بوده تا نمایشی چشمگیر را از جنبهی بصری پرداخت کند. برخی تکنیکهای دوربین مانند نماهای متقارن، نوع تدوین، کادربندیها، میزانسن، تصاویر زررقوبرقدار و براق، فرم وس اندرسن و سلام سزار برادران کوئن را برایمان تداعی میکند.
طراحی صحنه، لباس و نوع لوکیشنها نیز برای مخاطب جلوهگر دنیایی رویایی از سالهای دور انگلستان است. یک فضاسازی جذاب که درک درستی از دنیای فیلم را طراحی میکند. دست آخر See How They Run، نه آنقدر طنز است که تماشاگر را بخنداند و نه آنقدر تعلیقمند است که او را سرجایش مخکوب کند. فیلم یک پرداخت شتابزده از ایدهای است که میتوانست هجویهی جذابی از دنیا و داستانهای نویسندگان باشد.