Apex «اپکس» یک فیلم اکشن علمی تخیلی آمریکایی محصول سال ۲۰۲۱، درباره شش شکارچی زبدهای است که برای شکار مردی در جزیرهای متروک به سازمانی عجیب پول پرداخت میکنند. با نقد این فیلم همراه میدونی باشید.
کمتر کسی است که بروس ویلیس افسانهای، بازیگر نقش جان مک کلین را نشناسد. او اخیراً بهشدت در زمینه بازیگری پرمشغله بوده و نقشهای بسیاری بازی کرده است. از جمله فیلمهایی همچون Midnight in the Switch Grass «نیمهشب در چمنزار» در کنار مگان فاکس، Out of Death «نجات از مرگ» با جیمی کینگ، Cosmic Sin «گناه کیهانی» در مقابل فرانک گریلو و Survive the Game «زنده ماندن در بازی» درکنار چاد مایکل موری. با وجود تمام این پروژهها که گاهی چاشنی اکشن دارد، متأسفانه پروژههای اخیری که بروس ویلیس در آنها حضور دارد، آنطور که از بازیگری چون او انتظار میرود، قابل قبول نیستند.
اپکس توسط ادوارد دریک کارگردانی شده و این سومین بار است که او با بروس ویلیس کار میکند. نام فیلم براساس اصطلاح Apex Predator به معنای شکارچی راس هرم غذایی انتخاب شده و بعداً به علت شباهت به نام یک فیلم دیگر به Apex تقلیل یافته است. ادوارد دریک این فیلمنامه را با همکاری کوری ویلیام لارج نوشته است. این فیلم یکی از ده ها اقتباس از فیلم Surviving The Game «جان سالم به در بردن از بازی شکار» است که در سال ۱۹۹۴ اکران شده بود.
جالب است که بدانید که هر سه این فیلمها یعنی اپکس، جان سالم به در بردن از بازی شکار و Survive the Game «زنده ماندن در بازی» هر سه اقتباسی از کتاب The Most Dangerous Game « خطرناکترین شکار» نیز به شمار میروند. این کتاب در سال ۱۹۲۴ منتشر شده است. چنین انتخابهایی برای صعنت سینما بسیار غیرحرفهای است. چطور ممکن است که اپکس و زنده ماندن در بازی هر دو با اقتباس از موضوعی یکسان، با بازی همان بازیگر در نقش اصلی و در یک سال پخش شوند؟
در ادامه جزئیات فیلم اپکس فاش میشود
اپکس در جهانی با نظام سرمایهداری و با ابزارالات مدرن و فوقپیشرفته رخ میدهد. جهانی که در آن افراد ثروتمند مبالغ هنگفتی را برای بازی شکار انسان بهعنوان ورزش در یک باشگاه شکار ویژه و گرانقیمت خرج میکنند. درست مانند بازی شکار حیوانات در جنگل. در این فیلم به پلیس سابق توماس مالون (بروس ویلیس) که به خاطر جنایتی که مرتکب نشده محکوم به حبس ابد است، فرصت داده میشود که در ازای بازی درنقش شکار، در این بازی مرگ و زندگی، آزادیاش را بهدست بیاورد. مالون که مدتها است از دستیابی به آزادیاش ناامید شده این پیشنهاد را میپذیرد.
ابتدا شکارچیان او را به خاطر سنش قضاوت میکنند و او را دست کم میگیرند اما مالون با مخفیکاری و تعقیب شکارچیان و استراق سمع آنها متوجه میشود که شکارچیانش قاتلین سادیسمی هستند که به هر جنبدهای، شلیک میکنند. برای همین بیشتر اوقات لابهلای بوتهها پنهان شده است. شکارچیان که در جهان واقعی رقیب یکدیگر هستند، کم کم حسادت ورزیده و علیه هم میشورند و همدیگر را از پا در میآورند. درحالیکه مدیر اصلی اپکس با خونسردی در حال تماشای این کشتار است، گه گاه بهصورت هولوگرامی روبه روی مالون ظاهر میشود و با او گپ میزند.
به نظر نمیرسد که اپکس بتواند آنطور که باید سادیسم شدید، زوال انسانیت و اکشن قدرتمندی را به نمایش بگذارد. ما با یک فیلم اکشن که حداقل بروس ویلیس افسانهای در آن بازی میکند طرف هستیم. فیلمی که اسلحههای مرگباری را در شروع به نمایش میگذارد و شکارچیانش را چنان ماهر نشان میدهد که باور میکنیم آنها بهترین در حیطه تخصص خودشان هستند و حتی محیط شکار که یک زمین بازی جنگلی بسیار بزرگ است را با نماهای بسیار باز و از بالا میبینیم. فیلم درست لحظه ای که هیجانمان به عنوان مخاطب به اوج رسیده است ما را رها میکند. کارگردان، نه زمین جنگلی و نه هیچ کدام از ماجراجوییهایی وابسته به آن، به اندازه کافی به بیننده نشان داده نمیدهد. وقتی محیط جنگلی به اندازه کافی با ماجراجوییها گره نمیخورد و فقط در حد یک پارک جنگلی ساده باقی میماند، پس فایده استفاده از محیطی به این بزرگی با پناسیل بالا برای تعقیب و گریز و کشتار چیست؟
اپکس بهجای یک شکار تمام عیار، یک ورژن کودکانه و ساده از سریال Westworld را به ما میدهد. بروس ویلیس گرچه در ابتدای فیلم بسیار مشتاق به نظر میرسد اما نور اشتیاقش به سرعت با قدمزدنهای پیاپی در اطراف جنگل و کسالت بیاندازه طرح داستانی خاموش میشود. فیلم به حدی کسل کننده میشود که بروس به مرور شبیه پیرمردی میشود که بیهوده تلاش میکند تا بهترین سالهای خودش را بازآفرینی کند. در نتیجه این کسالت بیننده نمیتواند بهطور کامل روی شخصیت او سرمایهگذاری کند یا به سفر قهرمانانه او توجهی نشان دهد. آنچه که باید برگ برنده فیلم باشد، بدل به نقطه ضعف آن میشود.
بروس ویلیس بیشک میتواند یک ستاره فیلم دهه هشتاد آمریکایی بیرقیب را به خوبی ارائه کند. اما مشکل این است که بیشتر از سی سال از آن زمان گذشته است و دیگر چنین شخصیتهایی جذابیت یا نوآوری با خود ندارند. متأسفانه درست مانند فیلم نیمه شب در چمنزار، (براساس نظر تماشاگران) شخصیت ویلیس در اینجا هم تقریباً غیرواقعی است. آنچه از مهارت و خطرناک بودن مالون میبینیم فقط حرفهای دیگران است و هیچ حرکت محسوسی از او به چشم نمیخورد. اپکس بهطور عمده به روی مالون بهعنوان قهرمان اصلی تمرکز کرده است. ازاینرو، منطقی نیست که او به اندازهای که از شخصیت اصلی انتظار میرود، اکشن نداشته باشد و فقط قدم بزند! درحالیکه او در سراسر فیلم حضور دارد، تأثیر قابل اهمیت او فقط در پایان فیلم احساس میشود. این موضوع موجب میشود که ما به عنوان مخاطب به فکر فرو برویم. آیا استفاده از او در فیلم جنبهای جز جنبه بازاریابی داشته؟
از آن سو بار اصلی فیلم روی دوش نیل مکدوناف است. او نقش خود را بهعنوان آنتاگونیست به بهترین شکل ممکن عرضه میکند و با اختلاف، با ثباتترین، قابلاعتمادترین و تماشاییترین شخصیت فیلم است. هیچ مانعی جلودار صورت سرد و استخوانهای سفت و سخت او نیست. نلز لنارسون در نقش بیشاپ نیز یکی از معدود بازیگرانی است که در این فیلم از سطح تیپ اندکی فاصله میگیرد و شخصیت قاتلِ دیوانهیِ خنده داری را نمایش میدهد. بله در مقایسه با بهترین اسطوره این تیپ شخصیتی، هیث لجر، او فقط یک دلقک سیرک است اما باید انتظاراتمان را در سطح کیفیت Apex پایین بیاوریم تا بتوانیم نکات مثبت هر چند کم آن را هم دریابیم.
فیلمنامه بهشدت کند پیش میرود و تا حدودی خستهکننده میشود. طرح داستان نیز بهاندازهای که برای آن در تریلر و رسانههای اجتماعی تبلیغ شده، جالب نیست. اپکس نمیتواند حتی به طرح اولیه خود، یعنی ماشین کشتاری به نام بروس ویلیس که شکارچیان را منهدم میکند، عمل کند. محیط آیندهنگر فیلم به چند شات از هواپیماهای عجیب، حملونقل تلپورتی با چند ردیف میله ساده و تصاویر هولوگرامی خلاصه میشود. کشتارها کسلکنندهاند و بعد از گذشتن حدود یک ساعت از فیلم، تقریباً هیچ درگیری چشمگیری وجود ندارد. شکارچیان فقط مشتی آدم نوکیسه و خودبزرگبین هستند که یکدیگر را سر کلکلهای کودکانه میکشند. اپکس بیشتر یک فیلم استودیویی است که تلاش میکند از ستارگان قدیمی سینما کمی بیشتر پول در بیاورد و شرمآور است که حتی چنین فیلمهای ساخته میشوند.
اپکس صرفاً یک اکشن زرقوبرقدار است که دقیقاً طبق تصور بیننده پیش میرود. بدون غافلگیری، بدون پیج و تاب و توسعه بسیار کم کاراکترها. اپکس هرگز از چهارچوب تکراری خودش قدم بیرون نمیگذارد. ازاینرو مهم است که بدون هیچ انتظاری به دیدن اپکس بنشینید زیرا با وجود اینکه بازیگر درجه یکی مانند ویلیس نقش اصلی آن است اما خود فیلم هیچ رتبه خوبی نمیگیرد. در مجموع فیلم میتوانست خیلی بیشتر از آنچه که است باشد اما شکستخورده است.