فیلم Chose or Die «انتخاب کن یا بمیر» ، فیلمی در ژانر وحشت است که با فرضیهای جالب و گیرا شروع میشود اما رفته رفته مخاطبش را ناامید میکند. با نقد این فیلم همراه میدونی باشید.
جدیدترین فیلم نتفلیکس، انتخاب کن یا بمیر «Choose or Die» به کارگردانی توبی میکینز و بازیگری ایولا ایوانز، آسا باتفیلد و ادی مارسن، یک ماجراجویی نسبتاً کوتاه است که بینندگانش را به دنیای کابوسزده یک بازی ویدئویی با منشأی مرموز و ناشناخته میبرد تا با عواقب مرگباری دستوپنجه نرم کنند.
در ادامه جزئیات فیلم انتخاب کن یا بمیر فاش میشود.
در ابتدای فیلم انتخاب کن یا بمیر، مادری حین دعوا با پسر نوجوانش، با بیحواسی، چاقوی آشپزخانه را در هوا تکان میدهد. پسر حین دعوا، پدر گوشهنشینش، هال را که شیفته بازیهای کنسولی قدیمی و دهه ۸۰ میلادی است را سرزنش میکند. پدر، نهتنها خوره بازی ویدئویی بلکه خوره فرهنگ دهه هشتاد میلادی است. او خشمگین از دعوا به اتاق تاریکش پناه میبرد و اینجا است که یک بازی بیمارگون وارد داستان میشود. بازی «نفرین نما». این بازی نقشآفرینی که در ابتدا بسیار بامزه به نظر میرسد، یکباره تبدیل به واقعیتی وحشتناک میشود. هر انتخابی که بازیکن انجام میدهد، بر واقعیت تأثیر میگذارد و تبدیل به مجازاتی خونین میشود.
شیفتگی نسبت به دهه هشتاد میلادی آمریکا با موسیقی ابتدایی فیلم کاملاً مشهود است. سبک بصری نئونی در طراحی صحنه نیز نشان از همین موضوع دارد. اما تمام این فضاسازیها در مقایسه با آنچه که فیلمنامه طلب میکند، اندکی سطحی به نظر میرسند. زیرا به زیباییشناسی دهه ۸۰ اهمیتی داده نمیشود و جز نمادگرایی، فضاسازی دیگری دیده نمیشود.
انتخاب کن یا بمیر، در سطح اولیه پلات فیلمنامه، یک اقتباس جنونآمیز از فیلم محبوب جومانجی محسوب میشود. کایلا (ایولا ایوانز)، دختر جوانی است که کالج را رها کرده و با برنامهنویسی و مادربوردهای قدیمی و جدید سروکله میزند و بهدنبال شغلی در زمینه برنامهنویسی است. او برای امرارمعاش، در یک شرکت به نام کیسمت سرایدار است. او درعینحال از مادر مریضش که به مخدر غیرقانونی نامشخصی معتاد است، مراقبت میکند. علت اصلی مریضی و اعتیاد مادر کایلا، مرگ برادر کوچکش است. از سوی دیگر کایلا دوست جوان، خجالتی و عاشقی دارد به نام آیزاک که طراح بازی ویدئویی و برنامهنویس است و بیشتر اوقات فراغتش را با او میگذراند. کایلا در بین خرتوپرتهای آیزاک یک بازی ویدئویی قدیمی پیدا میکند که روی یک نوار کاست کپی شده است. او به امید بردن جایزه بزرگ، این بازی آن را روی کامپیوتر خود بازنویسی میکند و خود و همه اطرافیانش را در معرض خطری جدی قرار میدهد.
برخلاف فیلم Ready Player One، به کارگردانی استیون اسپیلبرگ که عدم تعصب به دهه یا فرهنگی خاص جذابیت میآفریند، علاقه بیمارگونه به بازیها، کنسولها، موسیقی و فرهنگ دهه ۱۹۸۰ میلادی تأثیر بهسزایی در فیلم انتخاب کن یا بمیر به کارگردانی توبی میکینز گذاشته است.
موضوع منحصربهفردی که سرتاسر انتخاب کن یا بمیر جریان دارد، موضوع استثمار است. تمامی کاراکترها و خرده داستانهای فیلم، همگی نشانی از استثمار نمایان میکنند. بازی که بازیکنانش را استثمار میکند و آنها را زجر میدهد و از رنج آنها تغذیه میکند، عملاً بازیکنانش را نیز بدل به چنین موجوداتی میکند. از طرفی همان ابتدای کار با سرکارگری مواجه میشویم که وضعیت بارداری یک از کارگران برایش اهمیتی ندارد و در قبال کاری سخت به او دستمزدی اندکی میدهد. هال خانوادهاش را به بهای سرگرمی زجر میدهد و یک موادفروش، زندگی مادر کایلا را تحت کنترل دارد.
قدرت اصلی فیلم انتخاب کن یا بمیر، بر داستانسرایی تند آن و بازی خوب ایولا ایوانز استوار است. ایولا ایوانز، بازیگر نسبتاً تازهکار، به کاراکتر کایلا یک زندگی درونی غنی میبخشد. همواره میتوان علائم خستگی و استرس را در صورت کایلا مشاهده کرد. عملکرد عالی ایولا محیط و بازیگران را در تناسبی قرار میدهد که بتوانند نسبت به او نوعی احساس برتری القا کنند. احساسی که به فیلم بهدلیل «خستهکننده بودن» قادر به برآورده کردن آن نیست. مثلاً، یکی از بزرگترین آنتاگونیستهای کایلا، لنس (رایان گیج) موادفروش هوسبازی است که در ساختمان کایلا و مادرش زندگی میکند. اما حدود شخصیتی او بهدرستی برای بیننده ترسیم نمیشود و ازآنجاییکه بازیگر بهزحمت میتواند ادای یک مرد هوسباز را در بیاورد، کاراکتر لنس دربرابر چشمان مخاطب شکست میخورد و نمیتواند باورپذیر باشد.
از طرفی، کاراکتر آیزاک تمام مورد ظلم قرار میگیرد. این عاشق خسته و خجالتی دربرابر کاراکتر ستیزه جوی کایلا قرار میگیرد. پویایی رابطه بین این دو دوست است که داستان را ادامهدار میکند. کایلا دربرابر آیزاک جنگطلب رفتار میکند و حتی وقتی بعد از مرحله یک بازی، آیزاک میخواهد به او کمک کند، کایلا با تمسخر به او میگوید: «آره، برو این کارو بکن. آخه در لعنتی خیلی باهوشی.» فیلم هرگز مشخص نمیکند دلیل جنگطلبی و بیرحمی کایلا نسبت به دوستش آیزاک چیست. همچنین ما هرگز متوجه نمیشویم که باتوجهبه تفاوتهای چشم گیرشان، کایلا و آیزاک چگونه با یکدیگر آشنا شدند؟ یا اینکه چطور با رفتارهای کایلا و ناکامی عاطفی آیزاک، هنوز این دوستی پابرجاست؟ این نقیضه موجب میشود رابطه بین کایلا و آیزاک هرگز آنطور که نیاز است، عمیق نشود.
علاوهبر مشکلات ذکر شده، یک حفره بزرگ دیگر در فیلم انتخاب کن یا بمیر در ذوق بیننده میزند. در پایان فیلم، وقتی کایلا با بهای گزاف بازی را برده است، بازی اجازه دسترسی به IDE (محیط یکپارچه توسعهٔ نرمافزار) مخصوص بازی نفرین نما را به او میدهد اما از جایزه بزرگی که ابتدای فیلم وعدهدادهشده بود خبری نیست. تنها کایلا و مادرش را میبینیم که در بیمارستان هستند و میخندند. ولی آیا این یک صحنه میتواند به تنهای نماد بردن پول مسابقه یا حل شدن مشکلات متعدد آنها باشد؟ آیا جایزه نقدی تنها طعمه بود و جایزه حقیقی درواقع دسترسی به کد منبع بازی است؟ اگر پاسخ به این سؤال بله باشد یعنی نویسنده انگیزه اصلی کایلا را زیر سؤال برده است. درنتیجه تمام تلاش او بیمعنا میشود. و اگر پاسخ خیر باشد دوباره به پرسش ابتدایی برمیگردیم. جایزه نقدی کجاست؟ بهعلاوه، نمیتوان مطمئن بود که تمام بازیکنان برنده بازی نفرین نما، از کدنویسی سر در بیاورند؛ لذا فرضیه دسترسی به کد منبع بهجای جایزه نقدی بهکلی منتفی میشود.با وجود ضعفهای شخصیتی کایلا دربرابر آیزاک، هیچ یک از شخصیتها به جز کایلا در عمق وجود خود چیز با ارزشی ندارند.
کایلا نیز بهمرور تغییر میکند و به بازیکنی انتقامجو تبدیل میشود که هیچچیز برای ازدستدادن ندارد. تقریباً همه چیز این فیلم بسیار قابل پیشبینی است. انتخاب کن یا بمیر بهعنوان فیلمی که میکوشد از فناوری روبهرشد دهه ۸۰ و ۹۰، موضوعات ترسناکی بیرون بکشد و کابوسهای متعدد احساس مواجه با فناوری را تحریک کند، بسیار ضعیف عمل میکند. این نوع از ترس نیازمند استفاده بیشتر از شخصیتها و طراحی بصری سورئال است. چیزی که توبی میکینز نمیتواند یا نمیخواهد به آن بپردازد. این فیلمنامه به دیوید کراننبرگ یا وس کریون، دو کارگردان صاحبنام ژانر وحشت نیاز داشت تا بتواند تمام پتانسیل وجودی خود را آشکار کند. کارگردانانی چون کرانبرگ و کریون که استاد جلوههای ویژه بصری سورئالیسم محسوب میشوند و میتوانند با خلاقیتی مبتنی بر مفهوم، نمایشی مضحک و ترسناک از دل سادهترین موضوعات بیرون بکشند، قطعاً میتوانستند دربرابر وعده های ساده و توهم آمیز انتخاب کن یا بمیر نمایشی از وحشت لذت بخش سورئالیسم نشان دهند.
بازی نفرین نما، میکوشد مانند فِردی کروگر در سری فیلمهای کابوس، واقعیت را در هم بشکند و کایلا را به مکانهای دیگر منتقل کند یا اطرافیانش را در معرض خطرات جدی قرار دهد. اما نمیتواند وحشت واقعی که مو به تن بینند سیخ کند، خلق کند. بگذارید با یک مثال حرفم را روشن کنم. فردی کروگر بی شک وحشتناک بود چون میتوانست وارد رؤیایمان شود ناخودآگاهمان را دستکاری کند و کاری کند با بدترین کابوسهایمان روبهرو شویم. اما انتخاب کن یا بمیر واقعیت را دستکاری میکند و خودش محیط مورد نیازش را خلق میکند. اینجا است که تفاوت میان تجربه کابوس در هستی و خیال نمایان میشود.
فیلمی مانند انتخاب کن یا بمیر باید در زمینه جلوههای ویژه بصری، از ریل رئالیسم خارج شود تا بتواند بیننده را مجذوب خود سازد یا قوانین مشخصی در جهان رئالیسم فیلم بسازد و سپس با شکستن آن قوانین جذابیت ایجاد کند. اما میکینز و سایمون آلن، نویسنده فیلم، نمیتوانند تصمیم واحدی بگیرند و فیلم در مرز رئالیسم و سورئالیسم به اینسو و آن سو میلغزد و درنهایت محصول این کار، فیلمی میشود که از اعتمادبهنفس کافی برای جذب مخاطب برخوردار نیست.
بخشی از این مشکلات احتمالاً مربوطبه کمبود بودجه است. مثلاً در بازی که در خانه آیزاک به راه میافتد مشکلات متعددی وجود دارد که بیشتر آنها با صرف اندکی بودجه بیشتر قابلحل بود. در اوج اکشن بازی سوم، تاریکی زیاد و مهی که با یخ خشک تولید شده، بخش زیادی از اکشن را در خود محو میکند و بسیاری از خشونت فیلم در پس این مه و بهدوراز چشم مخاطب رخ میدهد. این موضوع بهسادگی با یک دوربین فیلمبرداری مجهز به لنز دید در شب قابلحل بود.
این مشکلات همگی حاکی از آن است که انتخاب کن یا بمیر، جز در مرحله آخر بازی، بیش از حد کسلکننده است. اگر به این سبک از فیلم علاقهمندید، عاقلانهتر این است که بهجای تلف کردن وقتتان پای این فیلم، فیلمهای چون جومانجی، ویدئودروم یا کابوس خیابان الم را تماشا کنید.
صحنه پایانی انتخاب کن یا بمیر میتواند به دنباله احتمالی برای فیلم اشاره کند. اما این صحنه نیز بهاندازه کافی کنجکاوی بیننده را برنمیانگیزد. درنهایت میتوان گفت انتخاب کن یا بمیر بهاندازه بازی با کلمههای گنجانده شده در فیلم، سطحی و ناپخته عمل میکند. این فیلم قطعا بدترین فیلم نتفلیکس نیست اما بهتر است وقتتان را برای این فیلم تلف نکنید.