نقد فیلم آفریقا

نقد فیلم آفریقا

فیلم آفریقا، ساخته‌ی هومن سیدی اولین فیلم و نقطه‌ی‌ آغاز دغدغه‌های سینمایی-اجتماعی این کارگردان محسوب می‌شود. با نقد فیلم با میدونی همراه باشید.

فیلم‌های نئونوآر ایرانی از طرف بسیاری به سیاه‌نمایی محکوم می‌شوند. فیلم‌هایی که با بن مایه‌ای جنایی به مسائل اجتماعی پراهمیتی می‌پردازند. فیلم‌هایی که شاید در ژانر آمریکایی‌شان بدبینانه باشند اما در ورژن ایرانی (حداقل در آفریقا) به سمتی رفته‌اند که به خوبی می‌توانند یک درام جنایی-اجتماعی باشند. در نئو نوآر کارگردان با استفاده از برخی از عناصر و تکنیک‌ها، از لحاظ روایی نیز روی مخاطب کار می‌کند. کارگردان در این آثار بیشتر با نشان دادن انزجار قهرمان مرد از کج‌روی‌های زندگی و درست پیش نرفتن برنامه‌هایش سعی بر روایت داستان دارد. هومن سیدی در اولین فیلم بلند خود یعنی «آفریقا» یک نئو نوآر جنایی-اجتماعی تقدیم‌مان می‌کند. سیدی در این فیلم ایرانی دغدغه‌مندی اجتماعی-سینمایی خود را آغاز می‌کند و علاوه بر آن به ما نشان می‌دهد که قاعده بازی را بلد است. آفریقا با پرداختن به مسائل مهمی مانند پیامد‌های فقر و اعتیاد که یکی از مهم‌ترین مسائل در جوامع فقیر به شمار می‌روند، سعی در به تصویر کشیدن افرادی را دارد که با این مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند و  به همین دلیل خود به خود فضای فیلم آفریقا تاریک و ناراحت کننده می‌شود. فضای حاصل از چنین موضوعی قطعا تند و ترسناک خواهد بود. ترسناک از بابت تصویر کشیدن جامعه‌ای با چنین مشکلات که به‌ ما یادآوری می‌کند چطور خیلی از ما چنین مسائلی را فراموش کرده‌ایم و سقف دغدغه‌های‌مان کوتاه شده است. داستان فیلم از جایی شروع می‌شود که سه خلافکار خرده‌پا به اجبار مافوقشان وارد یک داستان گروگان‌گیری می‌شوند.

فیلم زود و بدون هدر دادن هیچ زمانی به سراغ اتفاق اصلی‌اش می‌رود. داستان فیلم با روایت خوبش منسجم است و از زاویه دید سوم شخص دانای کل تعریف می‌شود. در فیلم علاوه بر توالی زمانی اتفاقات، پی‌رنگ نیز رعایت شده است و اتفاقات فیلم به هم مرتبط هستند. کارگردان اجازه نمی‌دهد در طول فیلم رشته‌ی افکارتان گسسته شود و مدام شما را به داستان و روایت متصل نگه می‌دارد و اجازه خارج شدن از فضای فیلم را به مخاطب نمی‌دهد. سلسله اتفاقات به هم مربوط است و خرده‌پیرنگ‌های هر سکانس به خوبی در آمده‌اند و می‌توانند تاثیری را که می‌خواهند روی مخاطب بگذارند. فیلم داستان قوی و محکمی دارد؛ داستانی که خیلی خوب به انتقال پیام‌های فیلم کمک می‌کند. داستانی که با دربرداشتن زمینه اصلی فیلم سعی دارد تا ذهن مخاطب را به سمت مسائل بسیار مهمی ببرد. از درگیری‌های میان کاراکترها در طول روایت می‌توان به اهداف و پیام اصلی کارگردان پی برد. در لابه‌لای لحظات فیلم به مشکلات اساسی زندگی کاراکترها پی خواهیم برد و این موضوع به‌ ما در درک و پردازش ذهنی‌ خودمان در خاکستری بودن این شخصیت‌ها کمک بسیاری می‌کند. منظور این است که داستان خیلی خوب به کمک شخصیت‌پردازی می‌آید و در این امر نیز موثر ظاهر می‌شود. کارگردان در طول پروسه شخصیت پردازی که در تک تک ثانیه‌های فیلم برقرار است به‌ ما نشان می‌دهد که با کاراکترهای خاکستری، سرشکسته و از جنس طبقه فرودست طرف هستیم. کاراکترهایی که البته از جنس نئونوآر هستند.

کاراکتر‌های‌ محوری فیلم اگرچه یک بن‌مایه را که سرشکستگی از نابه‌سامانی اوضاع است دارند اما در دیگر عنصرهای شخصیتی‌شان فرق می‌کنند و کارگردان اینگونه جلوی تکرار در شخصیت پردازی و یکنواخت شدن شخصیت‌ها را گرفته است و درواقع اجازه نداده است شاهد سه مرد عبوث و ناراحت باشیم. رابطه بین شخصیت‌های فیلم نیز به خوبی کار شده است و هرکدام دیگری را تکمیل می‌کنند و فیلم اجازه نمی‌دهد هیچ کاراکتری در حاشیه قرار بگیرد و دلیل این امر شخصیت‌پردازی حساب‌شده‌ی کاراکترها است. از اجرای بی‌نهایت خوب بازیگران نباید چشم‌پوشی کرد. تک تک بازیگران فیلم خیلی خوب از پس اجرای نقش‌شان برآمده‌اند و موجب ارتباط میان شخصیت‌پردازی و اجرای‌شان شده‌اند. هر شخصیت نسبت به دیگری منحصربه‌فرد محسوب می‌شود و ویژگی‌های منحصر به فرد خودش را دارا است. دیالوگ‌نویسی هرکدام منحصر به خودش است و هرکدام دنیای خودش را دنبال می‌کند. نحوه‌ی رفتار و منش هرکدام با دیگری متفاوت است و هرکدام بازخورد متفاوتی نسبت به دنیای پیرامون دارند.

مکان قرارگیری دوربین، قاب‌های بی‌نظیر و هوشمندانه، حرکت دوربین روی دست در سکانس‌های پرتنش و شلوغ همه و همه به خوبی رعایت و در ارائه یک سینمای مهم توانمند ظاهر شده‌اند. کارگردان به خوبی می‌داند در این فیلم دوربین باید کجا قرار بگیرد و چگونه بین تنش‌های بی‌بدیل کاراکترها جابه‌جا شود. در ابتدای فیلم و در پرده آغازین شاهد یک تعقیب و گریز خیابانی هستیم که در آن با یک سکانس نیمه‌اکشن و کارگردانی شده طرف هستیم؛ سکانسی که در آن شاهد آغاز، میانه و پایان‌بندی هم خواهید بود و این به آن معنی است که تک تک لحظات این فیلم از کارگردانی قوی بهره می‌برند و چنین اتفاقی به انسجام بسیار خوب فیلم کمک شایانی کرده است. دوربین در فیلم آفریقا توانسته است آنطور که باید، مسائل را از قابش به ما نشان دهد و ما را در لابه‌لای پیچ و تاب دردهای کاراکترهایش درگیر کند. در فیلم آفریقا دوربین در نمای بسته از صورت کاراکترها به خوبی حالات چهره‌شان را به تصویر می‌کشد. دوربین در آفریقا در نقش راوی سوم شخص دانای کل ظاهر می‌شود و صرفا به ما نشان می‌دهد که کاراکترها چه پیشینه‌ای دارند و عملکرد کنونی‌شان چگونه است. این دوربینِ راوی صرفا به ما اطلاعاتی در رابطه با کاراکترها و اتفاقات می‌دهد و درباره شخصیت‌ها قضاوتی نمی‌کند.

فیلم آفریقا در زمینه میزانسن هم بسیار خوب ظاهر شده است. کافی است سکانس مواجه شدن با گروگان را به یاد بیاورید؛ جایی که یک صندلی در مرکز تصویر بود و یک دختر بیهوش روی آن قرار داشت و روبه‌رویش هم شاهد یک فضای بسیار مهندسی شده بودیم. یک نردبان، کمی خرت و پرت و سه مرد! فیلم در بیشتر دقایق خود از چنین ترکیب‌های خوبی بهره برده است و مدام به این وسیله بیننده را به سمت فضای تاریکش می‌کشاند و این موضوع نشان از تاثیر مثبت میزانسن در این فیلم دارد. در آفریقا حتی محل قرار گرفتن بازیگران هم با وسواس انتخاب شده است و هر بازیگر در هر نما در بهترین جای ممکن قرار گرفته است. در بسیاری از لحظات فیلم شاهد حضور دقیق و پرجزییات بازگران در نماهای مختلف هستیم که نشان می‌دهد فیلم‌ساز چه‌قدر به میزانسن توجه کرده است و تا چه اندازه به چگونگی قرارگرفتن اجزا در فیلمش اهمیت داده است.

 آفریقا به عنوان اولین ساخته بلند هومن سیدی، فیلم خوش‌ساختی است که علاوه بر پرداختن به مفاهیم مهم و قابل احترام و رعایت کردن قوانین سینمایی، آغاز سینمای سیدی را کلید می‌زند و به مخاطب نوید یک کارگردان جوان، خوش قریحه و آینده‌دار را می‌دهد.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
7 + 6 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.