نقد فیلم آخرین حضور (Last Seen Alive) | اکشنی هیجانی با بازی جرارد باتلر

نقد فیلم آخرین حضور (Last Seen Alive) | اکشنی هیجانی با بازی جرارد باتلر

فیلم آخرین حضور «Last Seen Alive» یک فیلم اکشن جذاب با بازی جرارد باتلر و به کارگردانی برایان گودمن است که شباهت زیادی به فیلم Breakdown محصول ۱۹۹۷ دارد. با نقد این فیلم همراه میدونی باشید.

فیلم آخرین حضور، تقریباً بدون هیچ‌گونه هیاهو و تبلیغی در شمار محدودی از سینماها و مناطق منتخب به نمایش درآمد. با وجود امتیاز پایین این فیلم در سایت IMDB، باید گفت که این فیلم ارزش یکبار تماشا را دارد. اگر این فیلمنامه در دهه ۱۹۹۰ به رشته تحریر در می‌آمد، شاید می‌توانست جایگاه موفقی میان فیلم‌های آن دهه باز کند. اما آیا قصه فیلم در سال ۲۰۲۲ نیز همچنان طرفدار دارد؟

ویل (جرالد باتلر) و لیزا (جیمی الکساندر) در شرف جدایی هستند. ویل، یک تاجر که فروشنده املاک است، همسرش را به خانه مادرش می‌برد تا با ایجاد اندکی فاصله، بتوانند تصمیم بهتری درباره زندگی زناشویی‌شان بگیرند. اما توقف در پمپ‌بنزین نه‌تنها مسیر سفر، بلکه مسیر زندگی آن‌ها را نیز تغییر می‌دهد. لیزا بعد از دیدن یک دوست قدیمی به نام ناکلز که برحسب تصادف حالا برای والدین او کار می‌کند، گم می‌شود. طولی نمی‌کشد که ویل به سراغ مأمور اداره پلیس کارگاه پترسون می‌رود و گزارش گم‌شدن لیزا را می‌دهد. اما نه پترسن و نه اسکار (متصدی پمپ‌بنزین) کمک چندانی نمی‌کنند. والدین لیزا که در چندکیلومتری پمپ‌بنزین زندگی می‌کنند، با یک راهنمایی کوچک ویل را در مسیر گشودن این معما قرار می‌دهند. خیلی زود، جستجوی دیوانه‌وار ویل آغاز می‌شود. او برای یافتن لیزا دست از هیچ کاری نمی‌کشد؛ حتی اگر کارهایش خلاف قانون باشند.

مشکلات زناشویی خط اصلی این فیلم است. لیزا با وجود همه چیزهایی که دارد، احساس رضایت نمی‌کند. اما این دفعه اولی نیست که او این احساس را تجربه می‌کند. ویل اشاره می‌کند که دفعه پیش که او چنین احساسی داشته، کارش به خیانت کشیده است.

اضطرار ویل برای یافتن لیزا، تنها محرک فیلم و البته محرک قدرتمندی است. مدتی طول می‌کشد تا فیلم مکان اولیه خود، یعنی پمپ‌بنزین را ترک کند. این راکد بودن مکان خصیصه‌ای است که اضطرار و جنب‌وجوش ویل را پررنگ‌تر می‌کند. همه چیز و همه‌کس تقریباً در جای خود ساکن هستند اما ویل مدام در جنب‌وجوش است تا از اندک‌زمان باقی‌مانده استفاده کند. انگیزه او، نفس هیجان روایی داستان است که به فیلم معنا می‌بخشد و آن را تا حدی سرگرم‌کننده نگه می‌دارد.

ویل مردی کاملاً معمولی است. او هیچ مهارت رزمی شگفت‌انگیز، جثه ورزشکاری یا پیشینه نظامی و پلیسی ندارد. او مردی تنها است که انگیزه اصلی‌اش، عشق و ترس از جان همسرش است. با همه اینها او خود مظنون ردیف اول دزدیده شدن همسرش است. انگیزه‌ها و شخصیت‌پردازی ویل، گرچه گاهی به‌اندازه کافی قدرتمند نیستند اما شخصیت تقریباً مطلوبی برای او می‌سازند. درواقع می‌توان گفت تنها کاراکتر فیلم که از «شخصیت‌پردازی» برخوردار است اوست. سایر کاراکترها از سطح «تیپ» فاصله چندانی نمی‌گیرند و این موضوع ایده زیبای فیلم را کسل‌کننده می‌کند.

از سوی دیگر، باتوجه‌به اطلاعاتی که فیلم به ما می‌دهد، شخصیت لیزا برای مخاطب، مظنون به فرار با معشوقه خود است. این تعلیق مخاطب را به فکر فرو می‌برد که آیا لیزا واقعاً دزدیده شده یا همه اینها جزو نقشه فرار او بوده است؟ کاراکتر لیزا البته عمق کمی دارد. به نظر می‌رسد او حزب باد است. تصمیمات ناپایدار و احمقانه شخصیت او را ضعیف جلوه می‌دهد.

در سی دقیقه اول، ریتم فیلم بسیار کند است و خط داستانی پیشرفت زیادی نمی‌کند. به‌حدی که ممکن است حوصله مخاطب سر برود. این شروع خوبی برای فیلم نیست. اما با گذر زمان و تشدید هیجان فیلم، اعمال اصلی شخصیت‌ها شروع شده و انگیزه آن‌ها روشن می‌شود. در نتیجه ویل با تحت‌فشار قراردادن اسکار (مسئول پمپ‌بنزین) یک گره از معما را می‌گشاید. ویل نصف وظایف پلیس را به تنهای انجام می‌دهد و با سرعت بالا به‌دنبال همسرش می‌گردد. این فیلم بر انفعال پلیس هنگام رخ‌دادن یک جنایت دست می‌گذارد و با حدس‌های اشتباه، عدم همکاری با شاکی و شک نابه‌جا به ویل، این موضوع را تشدید می‌کند.

معمولاً لوکیشن‌های محدود در یک فیلم، تبدیل به مشکل می‌شوند. اما تکنیک اصلی برایان گودمن، استفاده قدرتمندانه از لوکیشن‌های محدود برای روایت یک داستان است. او در این فیلم نیز از تکنیک محبوب خود استفاده می‌کند. اما هم‌زمان مجبور می‌شود برای افزایش هیجان، اندکی زمام این تکنیک را رها کند و لوکیشن‌های کم کارکردی مانند خانه والدین لیزا و خانه لیزا و ویل در فلش بک را وارد داستان کند. این موضوع گرچه به داستان عمق و تعلیق می‌بخشد اما وحدت ارسطویی (وحدت مکان، وحدت زمان) آن را دستخوش اندکی تغییر قرار می‌دهد.

نکته‌ای قابل‌ذکر در اینجا وجود دارد. استفاده از وحدت ارسطویی برای روایت داستان، یکی از مهم‌ترین و قوی‌ترین تکنیک‌های این فیلم است. عدم پیچیدگی زمانی و روایت مکانی محدود، توجه مخاطب را به‌سوی داستان و کاراکتر اصلی آن متمرکز می‌کند. در نتیجه با بازی خوب جرالد باتلر در نقش ویل، فداکاری عاشقانه کاراکتر او به‌خوبی به چشم می‌آید. این موضوع نقطه قوت فیلم محسوب می‌شود.

داستان این فیلم به طرز جالبی شبیه به فیلم Breakdown «انهدام» کرت راسل است. اما این دو فیلم چند وجه تفاوت دارند. انهدام به‌عنوان یک فیلم هیجان‌انگیز، بر پایه سکانس‌های اکشن و حماسی و مکاشفه‌ای استوار است، اما Last Seen Alive تقریباً همه چیز را در سطح واقع‌گرایانه و ساده نگه می‌دارد و با هیچ داستان فرعی یا سیاسی درگیر نمی‌شود. سرعت هیجان فیلم متوسط است و روند انتقام‌جویانه آن معمول و استاندارد است. هیچ پیجش داستانی غیرقابل‌پیش‌بینی یا تعقیب و گریز مضحکی وجود ندارد. این فیلم درباره این است که یک مرد تا چه حد می‌تواند برای نجات عزیزترین شخص زندگی‌اش پیش برود؟ به چه‌کارهایی دست بزند یا چه قوانینی را زیر پا خواهد گذاشت؟

اگر این پرسش‌ها را پرسش اصلی فیلم در نظر بگیریم Last Seen Alive عملکردی در خور توجه دارد ولی آیا می‌توان با قطعیت گفت این فیلم در صدد پاسخ به این پرسش‌ها بوده است؟

در صحنه پایانی فیلم، زمانی‌که ویل به آنتاگونیست‌ها می‌رسد، صحنه‌های اکشن سرگرم‌کننده هستند. زدوخورد میان کاراکترها واقعی به نظر می‌رسد. با اینکه این فیلم با محدودیت بودجه روبه‌رو بوده است، سازندگان برای اجرای صحنه‌های درگیری، به‌جای استفاده لوکیشن‌های استودیویی از خانه‌ای واقعی استفاده کرده‌اند تا به واقع‌گرایی بیشتری دست یابند. این استفاده به جا از امکانات و بودجه، باعث می‌شود فیلم Last Seen Alive از یک فیلم ارزان و دم‌دستی به فیلمی ماهرانه با عمق بیشتر تبدیل شود.

مشکل اصلی Last Seen Alive پایان‌بندی آن است. گویی کارگردان یکباره متوجه فرا رسیدن پایان کار و ضیق وقت شده و تصمیم می‌گیرد پایان فیلم را در دو سکانس سرهم‌بندی کند. هیجان و تعلیق فیلم در لحظات پایانی به اوج خود رسیده است. ما در شرف دیدن سؤالی که در همان سکانس ابتدای فیلم پاسخ داده شده است هستیم و یک‌باره کارگردان تصمیم می‌گیرد هیجان و تعلیق بیننده را در لحظه خفه کند و پایان‌بندی رمانتیکی برای یک فیلم رئال بسازد و همه چیز را زیر سؤال ببرد.

ولی آیا این فیلم ارزش تماشا کردن دارد؟ درجه این فیلم R (مخفف Restricted-Under 17) است و از بودجه متوسطی برخوردار بوده است. این فیلم در بین فیلم‌های با همین رده و بودجه، فیلمی قدرتمند محسوب می‌شود. در نتیجه اگر طرفدار بازی باتلر هستید، اگر از فیلم‌های با محوریت آدم‌ربایی و اکشن لذت می‌برید، حتماً به تماشای این فیلم بنشینید. در غیر این صورت این فیلم فقط حوصله‌تان را سر می‌برد.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
12 + 4 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.